گنجور

 
جامی

عن وصفک ضاقت العبارات

فی ذاتک طاحت الاشارات

موجود تویی علی الحقیقه

باقی نسبند و اعتبارات

نتوان ز حقیقت تو تعبیر

بی تشبیهات و استعارات

شد تلخی دوری از تو بسیار

کم اجرع هذه المرارات

ویرانه نشین شدیم تا تافت

عشق تو عماری از عمارات

پیغام جفا و جور دادی

خوشوقت شدیم ازین بشارات

رنگ رخ و اشک سرخ جامی

بر درد نهان بود امارات