سیده فاطمه حسینی در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۵ در پاسخ به علی رستمی دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳۳:
خاکستر سنجاب: فکر می کنم در این بیت، کاربرد خاکستر برای جلا دادن آینه بیشتر مدنظر است تا باران و ابر. همچنین اشارۀ ظریفی به رنگ خاکستری سنجاب دارد.
خاکستر بر مرآت زدن: نک. فرهنگ بهار عجم؛ ج 2؛ ص 762
سید مصطفی سامع در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸۱:
دو ملک
عاصی ام پستم بدم لیکن خدا را می شناسم
آن یگانه ذات رحمان، کبریا را می شناسم
می دهم از جان گواهی ذات حق یکتا بود
خالق کل مالک هر دو سرا را می شناسم
در لحد گر پرسدم از پیر و مرشد دو ملک
گویم آن شافع کل خیرالوراء را می شناسم
از کتابم گر بپرسد گویمش قرآن بود
آیه آیه جزوهها را سوره ها را می شناسم
از صراط مستقیم و هادی اش پرسد بگویم
مرتضی شاه نجف شیر خدا را می شناسم
باز اگر پرسد ترا اعمال نیک است اندکی
سر فکنده گویمش خیر النساء را می شناسم
گرچه باشد کیسه ام خالی ولی دارم امید
خط و سیر مجتبی میر سخا را می شناسم
می برم نام از حسین ارباب خود با افتخار
سامع ام من خسرو کرب و بلا را می شناسم
یک به یک نام امامان را برم در نزد شان
تا امام عصر پیر و مقتدا را می شناسم
HRezaa در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۱ - تأسف بر مرگ شمسالدین محمد جهان پهلوان:
رحمت بر تو ای استاد سخن
حظی بینهایت بود خواندن اشعارت
سوره صادقی در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:
کمی با هوشمصنوعی مشورت کردم تا معنیای برای این بیت درآورم. خیلی گنگ بود برایم. برداشت الانم اینست (اگر اشتباه است دوستان اصلاح فرمایند):
ناف کنایه از مرکز وجود، منشا. ناف نکته: اصل مطلب.
نامش مشک ریزد: نامش عطرآگین میکند/ نام او چنان خوشبوست که مانند مشک، عطر میپراکند.
به نظرم معنیش اینست که دارد میگوید : اصل مطلب اینست که وجودش چنان دلپذیر است که حتی از نامش نیز بوی عطر به مشام میرسد.
آهو غذایش سنبل است که سبب میشود مشک به آن خوشبویی بدنش بسازد. منظور احتمالا اینست که: وقتی وجود لطیف با زیبایی و خرد تغذیه شود، محصولی همچون مشک (یعنی چیزی ارزشمند، دلپذیر و ماندگار) به بار میآورد.
باز ربط دو مصرع کمی سست است به نظرم. هر نظر تکمیلی و اصلاحی مورد استقبال است!
احمد خرمآبادیزاد در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۱:
به استناد نسخه مرجع، «ریش دلم را» به جای «بر داغ ریشم» درست است.
به یاد داشته باشیم که «داغ» اثر به جا مانده از «زخم» است و نمک پاشیدن روی آن، آزار دهنده نخواهد بود.
*از دستکاری اسناد هویت ملی به هر بهانهای، بپرهیزیم.
احمد خرمآبادیزاد در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۶۰:
به استناد نسخه مرجع، «مو» به جای «ما» و «مردن» به جای «رفتن» درست است.
*از دستکاری اسناد هویت ملی به هر بهانهای–از جمله فارسی سازی، به روز رسانی و ...–بپرهیزیم.
رضا از کرمان در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳ - نکوهیدن ناموسهای پوسیده را کی مانع ذوق ایمان و دلیل ضعف صدقاند و راهزن صد هزار ابله چنانک راهزن آن مخنث شده بودند گوسفندان و نمییارست گذشتن و پرسیدن مخنث از چوپان کی این گوسفندان تو مرا عجب گزند گفت ای مردی و در تو رگ مردی هست همه فدای تو اند و اگر مخنثی هر یکی ترا اژدرهاست مخنثی دیگر هست کی چون گوسفندان را بیند در حال از راه باز گردد نیارد پرسیدن ترسد کی اگر بپرسم گوسفندان در من افتند و مرا بگزند:
آقا کوروش درود
پاسخهای بنده صرفا دانستههای شخصی نیست وبنده هر زمان که مبادرت به درج پاسخ به شما یا سایر عزیزان مینمایم بعضا مجبور به تحقیق ومطالعه میگردم و به تبع آن خود نیز می آموزم پس جای تشکر از شماست از پرسشهای شما سپاسگزارم وشهامت جنابعالی در طرح پرسش ستودنی است
بله منظور عقایدی است که از سر تقلید جامعه در آدمی القا میگردد
.
آیه ۷۲ سوره احزاب (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا) به این معناست که خداوند امانت الهی را بر آسمانها، زمین و کوهها عرضه کرد، اما آنها از پذیرش آن سرباز زدند و از آن ترسیدند. در مقابل، انسان آن را پذیرفت، اما به دلیل عدم درک صحیح از قدر و منزلت این امانت و عواقب آن، ظالم و جاهل بود. باتوجه به آیه اشاره شده در بیت احتمال بالا مقصود مولانا چیزی جز این نبوده عزیزم و آن روح خدایی است که در کالبد ماست
شاد باشی
محسن جهان در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۳ - عذر گفتن فقیر به شیخ:
تفسیر ابیات ۳۳ و ۳۴:
مولانا میفرماید که توانسته بر اندیشۀ خود فائق آید و نه مغلوبِ آن شود. چنانکه مثلاََ بنّا بر ساختمانی که می سازد غالب و مسلط است.
همه مردمان، مغلوب و مُسَخّرِ اندیشۀ خود هستند. و به همین دلیل نیز افسرده و اندوهگین هستند .
«اندیشه» در این ابیات معادلِ خیالهای یاوه است. آنان که افکارِ متشتت و پراکنده دارند هر روز حجمِ بسیاری از انرژیهای روحی و جسمی خود را از دست میدهند.
در واقع هر کس باید غالب بر افکار خود باشد که در غیر اینصورت هر لحظه تحت تاثیر ذهن قرار گرفته و ضمن به هیجان درآمدن، آرامش خود را از دست میدهد.
احمد خرمآبادیزاد در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۶:
به استناد نسخه مرجع، «نَوینی» به جای «نبینی» درست است.
*از دستکاری اسنادهویت ملی–به هر بهانهای–بپرهیزیم.
*فارسی سازی متون کهن، قطعا از توان ما در بررسیها و پژوهشهای زبانشاختی، خواهد کاست.
احمد خرمآبادیزاد در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۹:
شکل درست این دوبیتی در نسخه مرجع چنین است:
«زری چون مو نه اندر بوتهای بی/نه چون مو غم به دل اندوتهای بی»
«بجز شمعم به بالین همدمی نیست/که یار سوتهدل، دل سوتهای بی»
صالح یزدی در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۵ در پاسخ به یاسین گرجی دربارهٔ ملکالشعرا بهار » منظومهها » چهار خطابه » خطابهٔ دوم:
سپاسگزارم
کوروش در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۰۵ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳ - نکوهیدن ناموسهای پوسیده را کی مانع ذوق ایمان و دلیل ضعف صدقاند و راهزن صد هزار ابله چنانک راهزن آن مخنث شده بودند گوسفندان و نمییارست گذشتن و پرسیدن مخنث از چوپان کی این گوسفندان تو مرا عجب گزند گفت ای مردی و در تو رگ مردی هست همه فدای تو اند و اگر مخنثی هر یکی ترا اژدرهاست مخنثی دیگر هست کی چون گوسفندان را بیند در حال از راه باز گردد نیارد پرسیدن ترسد کی اگر بپرسم گوسفندان در من افتند و مرا بگزند:
سپاسگزارم
پس مطمئن هستید منظور از ناموس های پوسیده همون عقاید قدیمی و تعصبات گذشته هست ؟
و اما منظور از امانت چیه ؟
سوره صادقی در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:
دود به معنای خشم و کینه و نفرت
ذنب به فتح ذال و نون، در هیات قدیم یکی از دو نقطهای است که مدار هر سیاره با دایرهالبروج تقاطع پیدا میکند. دیگری، رأس است. سیاره بعد از گذر از نقطه راس به سمت شمال دایره البروج میرود و بعد از گذر از نقطه ذنب به جنوب دایره البروج میرود. من مفهوم سعد و نحس مرتبط با این دو مفهوم را نیافتم ولی از کاربرد نظامی در اینجا به نظر میرسد نقطه ذنب که نقطه مقابل راس است و هدایتکننده به سمت پایین است به نوعی مفهوم منفی و سقوط دارد ولی گویا ذنب مریخ سعد بوده. شاید چون مریخ نماد جنگ است به پایین رفتن آن به معنای تمام شدن جنگ و بدبختی باشد به نحوی گویی که منفی در منفی مثبت بشود. برداشت شخصیام اینست و اگر توضیح بهتری دوستان عزیز دارند حتما اصلاح بفرمایند.
مفهوم بیت به نظرم اینست که بدخواهی دشمن او باعث پیشرفت و بهتر شدنش میشود و برایش خوشیمن است. بدخواهی دشمن به او صدمه نمیزند.
فرهود در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۴ در پاسخ به سوره صادقی دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:
درود
برای اینکه درک واقعبینانهتری از چگونگی نشر آثار هنری در قرون گذشته پیدا کنیم، پیشنهاد میکنم فیلم سینمایی «آمادئوس» محصول سال ۱۹۸۴ را که درباره زندگی موتزارت هست، ببینید؛ موتزارت حتی اجازه نقل مکان بیاجازه مخدوم و کارفرمای خود را نداشته است. موتزارت بهعنوان یکی از بزرگترین موسیقیدانان تمام ادوار شناخته میشود حداقل ما میدانیم که شعرا و دانشمندان قدیم ایران در این یک بند آزادی عمل بیشتری داشتهاند. دوست نظامی به او پیشنهاد میکند که برای بهرهبردن مالی بیشتر از منظومه «خسرو و شیرین» از گنجه برود،
«رکاب از شهربندِ گنجه بگشای»
اما نظامی نمیپذیرد و در گنجه میماند!
نظامی یکی از بزرگترین شاعران نهتنها پارسی بلکه سراسر تاریخ ادبیات جهان است؛ همینکه او داستان «پادشاه ظالم و مرد راستگوی» را با هزینه یک حاکم و یا شاه منتشر کرده خود قابل تأمل است. مسأله مهم دیگر که باید گفت؛ چنانکه هنرمندان امروزی گاهی در خطر هستند شاعران و هنرمندان قدیم نیز با خطرات کم مواجه نبودهاند؛
سر اندازند گر بیوقت خوانی (نظامی)
این تصور که نظامی میتوانسته در خانه شعر بگوید و روز بعد آنرا به بقال سر کوچه داده که چند نسخه از آن را کتابت کند خیلی دور از واقعیت است. در زیر چند مثال از نویسندگان و هنرمندان اروپایی را که سدهها پس از دوره فردوسی و نظامی و حافظ اما در جایی دورتر و در غرب زندگی میکردهاند، میآورم که توسط برخی شاهان همعصر خویش حمایت میشدهاند:
ویلیام شکسپیر (دربار جیمز اول)، ادموند اسپنسر (دربار الیزابت)، ریشارد واگنر آهنگساز (دربار لودویگ دوم پادشاه باواریا)، پل روبنس نقاش (چند پادشاه اروپایی)، دیگو ولاسکز نقاش (دربار فیلیپ چهارم اسپانیا)
این نظر تایید هنرمندنماها و کسانیکه متن هنر خود را در خدمت اشراف و صاحبان قدرت قرار میدادهاند، نیست. هنرمندانی را که اثری از ناراستی و کژی در آثارشان نیست نمیتوان در زمره درباری و مدیحهسرا قرار داد.
موفق باشید
عماد در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹:
سلام. این شعر را استاد حسام الدین سراج به زیبایی بسیار خوانده اند. آهنگ «نشان بی نشان»
علی.نیشابور در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۰۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸:
ممنونم رضای نازنین
بهترین تفسیر و شرح ها همیشه مال شماست.
چقدر من از شما یاد گرفتم.همیشه پایدار باشی و غرق در نور و آگاهی
وحید نجف آبادی در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۳:
درود و ارادت
گزافه گویی نیست مرتبه ای از عشقه که هیچ چیز و هیچ چیز مهم نیست الا...........
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۳ - ذکر ذالنون مصری رحمة الله علیه:
نقل است که ذوالنون مصری گفت:
وقتی در کوهها میگشتم, گروهی بیمار و دردمند دیدم که جمع شده بودند،
پرسیدم: شما را چه رسیده است؟
گفتند: عابدی است اینجا، در صومعه . هر سال یکبار بیرون آید و نَفَسِ خود بر این قوم می دَمَد، همه شفا می یابند. دوباره در صومعه می شود، تا سال دیگر بیرون نیاید.صبر کردم تا بیرون آمد.
مردی دیدم زرد روی، لاغر و مُردنی با چشم هایِ گود رفته. از شکوه و بزرگیِ او لرزه بر من افتاد. پس به چشمِ مهربانی و دلسوزی در بیماران نگاه کرد. آنگاه سوی آسمان نگریست، و نَفَسی چند در آن بیماران دمید. همگی شفا یافتند.
چون خواست که در صومعه شود، من دامنِ او را گرفتم.
گفتم: به خاطرِ رضایِ خدا دردِ جسمانی مردمان را درمان کردی. دردِ باطنِ من را هم درمان کن.به من نگاه کرد و گفت: ذوالنون دست از من باز دار که خدا از اوجِ عظمت و جلال نگاه میکند. چون تو را ببیند که دست به جز از وِی در کسی دیگری زده ای, تو را به آنکس بازگذارد و آنکس را به تو, تا هریکی به یکی دیگر هلاک شوند.
این بگفت و در صومعه رفت.۲۷ ژولای ۲۰۲۵/ عراق, العماره , میسان, میدان نفتی بازرگان
HRezaa در ۵ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۷ - گذشتن از جهان:
درود و عرض ادب
از نظر این کمترین، در بیت سوم سوال شاه بیان میشود که «گرچه همه بزرگان گفتند در زندگی دنیا همچون ما باش، ولی هیچکس نگفته برای رفتن به مرحله زندگی بعد چگونه باش»
و استاد در جواب گفتند که: آن جهان مزد این جهان توست
و این «این» جهان، همچون یک اجرای موسیقی و ساز است و حتی یک ترنم که مخالف این ساز باشد در آن نمیگنجد، حتی اگر فکر کنی آواز قشنگی سرودهای هم اگر این آوازت ناکوک باشد، در این هستی نمیگنجد
و همساز بودن رو اینجور تشبیه کرده که اگر با نفس (بازدم) به آتش بدمی، شعلهورتر میشه
و ناهمساز بودن رو هم به تضاد بین آب و آتش
و در کل در جواب خسرو که میپرسه، من چگونه باشم که به مرحله بعد از زندگی راحتتر بروم، پاسخ میده که همساز با نوای هستی باش
بنظرم جهت تفسیر بیت پنجم اگر در ابتدای مصرع دوم بیت پنجم کلمه «که» را اعمال کنید، بسیار راحت معنی دریافت خواهد شد
امیر محمد توکلی تبار در ۵ ماه قبل، یکشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴: