س ش در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
آن دل که شد او قابل انوار خدا
پر می شده جان او ز اسرار خدا
زنهار تن مرا چو شمع تنها مشمر
کو جمله نمک شد به نمکزار خدا
عرفان در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
آقای حسین حسنی
تغیر به معنای برآشفتن و خشمگین شدن است و این تناسبی بامعنی بیت ندارد. درستش تغییر است و این از نظر معنی درست است.
آن خدایی است ملک الملک قدیم
که تغییر نکند ملکت جاویدانش
معنی : آن خدلیی است بلند مرتبه، پادشاه مملکت و ازلی که هیچ گاه پادشاهی و حکومتش تغییر نکند و مال کسی دیگر نشود.
در ظمن وزنش هم درست است.
ندا در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:
سلام
بیت 53
من بیکس و رخنهها نهانی
بیت 89
کان راه به توست میشناسم
nabavar در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
گرامی پوریا
من مرغ زبون دام انسم
هر چند که میکُشی پرم نیست
به نظر من در مصر دوم ” پَرَم “ به مانای پروایم آمده
هرچند که مرا بکُشی ترس و پروایی ندارم
حدس من است هرچند که در کتاب لغت نیامده
nabavar در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
گرامی عرفان
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
هرکس باتو لحظه ای هم صحبت بود و یا همراه
دیگر طاقت دوری تو را ندارد
عرفان در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:
منظورم کلمه ی عبادت در بیت اول بود. اما درمورد بیت ماقبل آخر
در نسخه ی خطی اینجور نوشته شده :
نه صورتیست مزخرف عبارت سعدی
چنانکه بر در گرمابه میکند نقاش
و کلمه ی عبادت بجای عبارت نوشته شده و این اشتباه است.
لطفا تصحیح کنید.
کسری رامین در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۷:
این شعر را مولانا از شعر معروف رودکی بر گرفته است :
بوی جوی مولیان آید همی یا د یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتی های او زیر پایم پرنیان آید همی
عرفان در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:
عبادت درست است نه عبارت .
در نسخه خطی و تصویری که در پایین شعر آمده کلمه عبادت نوشته شده.
در ظمن کلمه ی عبارت تناسبی با معنای دوبیت ندارد. کلمه عبادت درست است.
معنی شعر : گناه کردن پنهان بهتر است از عبادتی که از روی ریا باشد
پارسا د در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲:
به به
چون شمع گر واماندهام، صداشکمحمل راندهام
رو سبحه گیر از آبله تا بشمری گام مرا
مصطفی در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:
در بیتی فعل میکشد هست، میشود به صورت kashidanخواند؟ در هر دو مصرع این فعل دیده میشود و در هر دو مصرع با فعل بعدی هر دو صورت کشتن و کشیدن همراهی دارد.
ندا در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴:
مصرع اول بیت آخر به شکل زیر درسته:
به روز هجر هلالی، ر روزگار چه نالی
مصیب مهرآشیان مسکنی در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ عبدالواسع جبلی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » مدح اثیرالدین امینالملک زینالدوله ابومنصور نصر بن علی:
الا تا ابر بارنده زدر و لعل وپیروزه
قلاید در مه آذار بر شاخ شجر بندد.
درود بر روح پرفتوح این شاعر ملی گرا که فیروزه را به عربی نگفته و با پارسی پیروزه سروده است و لازم است که این بیت شعر تفسیر گردد .ماه آذار پنجمین ماه رومی است که از 23اسفند تا بیست وسوم فروردین ماه است و اشاره به ابرنیسان و باران شفابخس و پرخاصیت ان که در دهن ماهی چون فرو ریزد لعل و جواهر گردد و در اینجا شاعر به باران آذار رر شاخ شجر هم اشاره کرده و گفته تا ماه نیسان بر شاخ شجر لعل و جواهر و فیروزه عقد می بندد و لذا یک شاعرمجبور است مدیحه بگوید اگر مثل من مدیحه سرایی نکند به خود و هستی خود زیان وارو نموده است چون خیلی از اشعارم را از فرط خستگی هنوز مرور و اصلاح نکرده ام ک اگر مثل حمید سبزواری بودم منم به نمایی رسیده بودم چون یک امیر و یک پادشاه یک کشوری را میتواند اداره کند ولی هزاران خلق یک وعده معاش شاعری را نمی تواند تامین کند پس راه درست را شهریار و حمید سبزواری رفته اند
امیرحسین اسماعیلی مطلق در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
با سلام ، دوستان عزیزم ، چند بیت از غزل شماره 16 مولانا بلحاظ خوانش و لحن بیان ، برای بنده سوال برانگیز شده است ، و هر چه تلاش کردم خوانش صحیحی پیدا کنم ، موفق نشدم و 2-3 موردی که موجود بود به عقیده حقیر سراسر اشکال داشت و حاوی ایراد بود ، ( البته اعتراف میکنم که بنده صاحب نظر نیستم در رابطه با این موضوع و برداشت شخصی ام را بیان میکنم ) من این موارد را آنگونه که تصور و برداشت میکنم که باید خوانده شود و صحیح تر بوده تا به منظور و نیت شاعر پی برده شود ، خدمتتان عرض میکنم ، درستی یا نادرستی آنها را عزیزانی که آگاهی داشته و سواد این موضوع را دارند ، لطفا تذکر داده و راهنمایی کنند ، بنده سواد تخصصی در این زمینه ندارم و فقط دوست دار ادبیات کهن و اشعار بزرگان ایران هستم بنابراین محبت کرده و صحت یا اشتباه در توضیحات بنده را که در زیر آورده ام حتما مطرح کرده و رفع اشکال نمایید ... با سپاس از همراهی همه بزرگواران
" امیرحسین اسماعیلی "
--------------------------------------
1) بیت 4 = لحن باید پرسشی باشد و گلایه آمیز ، یعنی : تو چطوری مثل ماه میتونی جلوه کنی ؟ و چطور اگر بخواهی ، کسی رو آگاهی میدهی ؟ پس حالا با این توانمندی که داری به ما ، چی عرضه میکنی ؟ بنابراین چیزی به درویش عنایت کن .
-------------------
2) بیت 5 = لحن خوانش پرسشی و کنایه دار بوده و کلمه "چه بود" ، چِبُد نشان ، خوانده میشود و ابتدای مصرع دوم کلمه " نی " باید "نِی" و بحالت معترضه ، خوانده شود ...
فکر میکنی ،نشانه ی درویشی چیست ؟ تصور میکنی که نشان درویشی ، جان و زبانیست که دُر افشانی میکنند ؟
نخیر اینطور نیست ( معترضه )مشخصه ی درویشی، بدوش کشیدن ، دلقی است که نشانه های پاره گی بر آنهویداست ، پس با این تفاسیر ، حالا چیزی به درویش عنایت کن
--------------------------
3) بیت 6 = لازم است بین کلمات " آن " و " دَم " مکث لحاظ گردد ...
آدم و غیر از آدم ( اینان و آنان ) همه خلائق ، از نفس ( دَم ) و روح تو در آنان دمیده شده ، همانطور که دم و نفس خودت را در عیسی و مریم (ع) دمیدی .( دَمِ مسیحایی ) ...... بنابراین منِ درویش را هم چیزی عنایت کن
--------------------
4) بیت 7 = تمام جملات تشویقی ، تاکیدی و تاکید روی کلمه " تو " میباشد .
------------
5) بیت 8 = تمام جملات مدح و ثنا بوده خواهشی ادا میگردد .
---------------
6) بیت 9 = لحن گفتاری اعتراضی و دستوری ( امر و نهی ) دارد .
-----------------
7) بیت 10 = کلمه " اِی " لازم است " آی " و به معنای آمدن خوانش شود و به امروز میچسبد و همزمان ادا میگردد ( امروزای ) و جمله ای شرطی میباشد ...
اگر همین امروز به نزد من بیایی (شرطی ) .... من نور وجود تو را شمع منزلم میکنم و با نور هدایت تو خودنمایی میکنم و از پرتو و تلاءلو عشق و معرفت تو ، جان و روحم را درخشنده میکنم ، پس بنابراین بیا و این نور خود را به درویش عنایت کن .
---------------
8) بیت 11 = تمام جملات ، خبری خوانش میشود
----------------
9) بیت 12 = کلمه " عیب " حالت خطاب گونه ادا میشود و " تو عیب " جمله ندایی میباشد ... و در ادامه جمله معترضه و پرسشی و مصرع بعد امری و پرسشی ادا میگردد .
ای کسی که نداشتن تو و نبودن تو ، باعث نقصان و کامل نشدن ما میشود ( تو عیب = کسی که دلیل ایراد و عیب ما ، عدم وجود و حضور تو در نزد ماست ) ، چه نقش و نسبتی با ما داری که خودت را بر ما عرضه نمیکنی ؟
اصلا خودت بگو و توضیح بده که چه چیزی هستی و چه رابطه ای بین تو و ماست ؟ ( اگر خدای منی که بیا و عنایتی به این درویش کن و اگر خدای من نیستی و نمیای ، خودت بگو که چه چیزی یا چه کسی هستی ؟ )
------------------
10) بیت 13 = جان را درافکن ...( جمله امری و کنایه دار ) زیرا نشاید ...( خبری و احساسی ، قهری ) مصرع بعد : تو محتشم ( کنایه دار و ترغیب کننده )
ای بت من و مقصود و منظور من ، حالا که نور و حسن وجودت را بر من عنایت نمیکنی پس بیا جان مرا بگیر و مرا نابود کن ، چون اینگونه توان تحمل ندارم و برایم درد آور است که ::: همه ما ،تو را به حشمت و جلال و جبروتت میشناسیم و همه میدانیم که تو ما را خلیفه خودت بر روی زمین خلق کردی بنابراین در ما نیز صفت حشمت و جلالی ، بمانند خودت وجود دارد ... بنابراین حالا که یکی از این دو موجود والا مقام و والا صفت به دیگری عنایت و سخاوت نداشته و میخواهد لطفش را از او دریغ کند ، برای منزجرآور و غیر قابل تحمل هست پس جان مرا بستان و نابودم کن .
-----------------
( پ ن ) و نکته تکمیلی : در واقع شاعر بزرگوار در این ابیات فرزند گونه یا معشوقه وار با پروردگار صحبت میکنه و نیازمندی خودش را بیان مینماید . در ابیات 4 ، 6 ، 7 ، 8 دیدیم که به نوعی مدح و ثنای پروردگار رابیان میکند و سعی در متقاعد کردن پروردگار داشته تا او راضی گردد و متعاقب آن خواسته خود را بتواند از پروردگار دریافت کند .
در بیت 5 اقدام به بیان ناچیزی و مظلوم جلوه دادن خود کرده تا پروردگار را متقاعد نماید .
در بیت 9 از روش اعتراض برای رسیدن به مقصود خود استفاده میکند .
در ابیات 10 و 11 شروع به تشویق و ترغیب پروردگار مینماید تا به هدفش نائل آید .
در ابیات 12 کودکانه قهر میکند و میگوید حالا که گوش نمیدی بیا و جانم را بگیر و بقصد دریافت ترحم از پروردگار بنوعی قهری ( لوس کردن کودکانه ) اقدام به مهر طلبی کرده و اینگونه قصد رسیدن به هدفش را دنبال میکند .
و در بیت 13 که به این نتیجه میرسد هیچ کدام از این روش ها کارساز نبوده ، اصطلاحا " تیرخلاص " را میزند و برای آخرین بار شانس خود را امتحان کرده و از روش کنایه آمیز به همراه نوعی " متلک گفتن " و یا نعوذ بالله " تمسخری که باعث انگیزه در مخاطب گردد " سعی در مجاب کردن پروردگار را مینماید .
دانشمندان عزیز ، جسارت بنده را عفو نمایید و بدانید که من قصدم تفسیر یا شرح غزل نبوده و ابدا در آن جایگاه و سواد قرار ندارم ، نیت از توضیحات فوق بیان دلایل برای نوع لحن خوانش بوده و انتظار رفع اشتباهات را از سوی حضرات دارم .
علی ایحال مطالعه و درک این عشق بازی مولانا با حضرت حق اعجاز کرده و آدمی رو به وجد میاورد و بیش از پیش عظمت و بزرگی این شاعر منحصر بفرد رو تثبیت مینماید .
-----------
با سپاس فراوان و پوزش از طولانی شدن مطلب
" امیرحسین اسماعیلی "
میر ذبیح الله تاتار در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۸:
معنی بیت ها
1 آن کس را که به نیکی و پرهیزگاری، همانند مغز پسته می پنداشتم، دریغا که همچون پیاز، پوست بر پوست کشیده و ریا می کرد
2 همانا عبادت و نیکی زاهدان ریایی، بسان نماز اشخاصی که پشت به خانه کعبه نماز
می گزارند، بی اثر و باطل است.
3 وقتی که بنده، خدای خود را می خواند و صدا می کند (عبادت می کند)، نباید کس دیگری را به جز خدا (برای عبادت و بندگی) بشناسد
بابک در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۱۱ - حکایة العابد الذی قل الصبر لدیه فتفوق الکلب علیه:
بیتهای زیر را تصحیح بفرمائید:
کرد مغرب را ادا ، آنگه عشاء
دل پر از وسواس ، در فکر « غذا »
بیت دیگر هم اینست:
کلب در دنبال عابد « پو گرفت »
از پی او رفت و رخت او گرفت
میر ذبیح الله تاتار در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۸:
سلام
این شاه بیت سعدی اشاره میکند در مذمت زندگی تظاهر گران که همه کارش پر از تزویر وریا است
بدون شک زندگی عاری از معنا نیست یا معنی خوب دارد یا هم بد، مثلا حافظ زندگی ملامتیه قلندریه داشت ملامتیه میگفتند ما باید کاری بکنیم که از چشم مردم بی افتیم، کاریی نکنیم که مردم مارا ستایش کند و بگوید که آدم خوبی است، از این طریق میخواستند که نفس شان را ذلیل کنند، چون که ستایش بقول مولانا آدمی را چنان فربه میکند که خدا را از یاد میبرد. ذلیل کردن و خاضع نمودن نفس و بر سر نفس کفتن او در یک جامعه سنتی مذهبی عبارت است از گناه کردن. حافظ و دیگر ملامتیان شراب میخوردند، اما شراب خوردن شان یک معنای نهانی داشت، مثل همه شراب میخوردند اما بخاطر این شراب میخوردن که مردم به آنها بگویند فاسق اند تا از چشم مردم بیفتند، تا طالب مدح و ثنای این و آن نباشند تا نفس شان خاضع شده بندهٔ راستین خداوند باشند در واقع این کار ملامتیان خیلی معنا دارد حتی به گناه شان معنی میدهد، چون اقبال میفرماید گناه ابتکاری هم ثواب دارد، مسلمًا حافظ و ملامتیان گناه ابتکاری میکردند کاری میکردند در ظاهر، که باطنی داشت، باطنیکه از دید دیگران پنهان بود البته این کار شان به شرابخواری شان و به گناه شان معنا میداد ، اتفاقاً این معنای بدی نیست بلکه خوب است برخلاف ریاکاران، آدم ریاکار عبادت میکند نماز میخواند برای خدا نمیخواند بلکه برای مردم میخواند مصداق همین بیت سعدی:
آن که چون پسته دیدمش همه مغز
پوست بر پوست بود همچو پیاز
پارسایان روی در مخلوق
پشت بر قبله میکنند نماز
چون بنده خدای خویش خواند
باید که به جز خدا نداند
آذر ،خانم معلم جغرافیا از اراک در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را:
فرهاد . معنی هاتون خیلی خوبه .مرسی.
سام در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۷:
در بیت آنچا پری رویان نغزند چو گل بسیار شد پیلان بلغزند، آیا به نظر شما تنها امکان اعراب گذاری گِل می باشد یا می توان گُل هم خواند؟
با توجه به منظره ی تصویر شده در ابیات پیشین، کوهسار، غار، باری بندیَ و پری رویان شاید گِل در تصویر پیلان در راهی گل آلود معنا داشته باشد اما تصور گلُ به تصاویر از پیش از آن ساخته شده نزدیک تر و البته به واقع نغز تر است.
سروران لطلف می کنند اگر نظر بنده را تصحیح بفرمایند.
برگ بی برگی در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰:
ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز
سرو در ادبیات عرفانی در معانی مختلفی آمده است و در اینجا سرو ناز یا زیبا که در نهایت خوبی و حسن میباشد کنایه از حضرت معشوق است که حسنش بینهایت بوده و همه باشندگان عالم را در بر میگیرد و حافظ میفرماید که چقدر خوب و خوش با ناز تمام می خرامد و این رفتن و رونده بودن سرو حضرت معشوق مربوط به سایه این سرو است که منظور همان نظر لطف حضرتش میباشد و همواره بر سر انسان عاشق مستدام است.و این ناز حضرت معشوق برای استمرار سایه لطفش در هر لحظه صدها بار (دم بدم )مورد نیاز عاشق حقیقی میباشد که همواره در طلب آن است . برخی اوقات نیز سرو رونده به هشیاری حضور انسان گفته میشود که رو به بالا بوده و اوج گیری ، عروج و تعالیانسان مورد نظر میباشد . بقول مولانا ؛ ما ز بالاییم و بالا میرویم /ما چو دریاییم و دریا میرویم .ولی در این بیت مراد از سرو ناز حسن حضرت معشوق میباشد .
فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل
ببریدهاند بر قد سروت قبای ناز
بنظر میرسد در این بیت نیز روی سخن با حضرت معشوق و همچنین هشیاری حضور و اصل خدایی انسان است چرا که عارف معتقد به وحدت وجود بوده و منشاء هشیاری وهستی را واحد میداند پس این طلیعه مبارک خوبی و حسن از ازل که زمان بی زمانی میباشد موجود و در هستی یا زندگی جاری بوده و آنچه حادث است همین هشیاری جسمی و بدن انسان میباشد و در مصرع دوم ادامه میدهد که در ازل یا (به تعبیر ذهن) از آغاز خلقت ، بر هشیاری اصیل خدایی انسان و یا خدا قبای ناز بریده اند یعنی که انسان به راحتی به حضور زنده نخواهد شد بلکه باید پیوسته با کار بر روی خود و ابراز نیاز سعی در بدست آوردن دل معشوق نماید .
نسیم در ۴ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴: