جهان و هر چه درو هست پایدار نماند
بیار باده، که عالم بیک قرار نماند
غنیمتی شمر، ای گل، نوای عشرت بلبل
که برگ ریز خزان آید و بهار نماند
تو مست باده نازی، ولی مناز، که آخر
ز مستییی ، که تو داری، بجز خمار نماند
بسی نماند که: خاکم ز تند باد فراقت
روان بگردد و زان گرد هم غبار نماند
به روز هجر، هلالی، ز روزگار چه نالی؟
معینست که: این روز و روزگار نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زوال و ناپایداری جهان و همه چیزهایی که در آن وجود دارند اشاره میکند. او از زیباییها و لذتهای زندگی میگوید و یادآور میشود که اینها گذرا هستند. با بیان اینکه روزهای خوش و عشق و شادی دائمی نیستند، شاعر مخاطب را وادار میکند تا از لحظات خوش بهرهبرداری کند و از غم آینده نگران نباشد. در نهایت، او به حزن و دلتنگی ناشی از جدایی اشاره میکند و به توانایی زمان در تغییر همه چیز اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دنیا و هر چیزی که در آن وجود دارد، دائمی و پایدار نیست. پس بیا شرابی بنوشیم، چون عالم به هیچ وجه در آرامش نمیماند.
هوش مصنوعی: ای گل، نوای خوشی و شادی بلبل را غنیمت شمار، چرا که روزهای خزان و پاییز میرسند و بهار برای همیشه باقی نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: تو در حال لذت و سرخوشی هستی، اما ناز نکن، چون در نهایت این حال خوشی که داری، جز خمار و دردسری برایت به جای نخواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: مدت زیادی باقی نمانده که به خاطر دوری تو، به خاک تبدیل شوم و باد تند من را بگرداند، طوری که حتی گرد و غباری از من باقی نماند.
هوش مصنوعی: در روز جدایی، ای هلالی، چرا از زمان شکایت میکنی؟ مشخص است که این روز و زمان پایدار نخواهند ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.