nabavar در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵۳:
گرامی ماهرخ
پیر چون زنده دل افتد، ز جوان کمتر نیست
می برد زنگ ز دل، صبح به گیسوی سفید
گویا می گوید: با سپیده ی صنح {سپیده ی صبح را به گیسوی سپید تشبیه کرده}غم از دل می رود، هم چنانکه پیرِ زنده دل با موی سپید، چون جوانان شاد است
مظفر محمدی الموتی خشکچالی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۴۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:
بیت چهارم، «نون»، جا افتاده؛ به صورت ذیل، اصلاح گردد:
• در ره دوری که میباید نفس، در یوزه کرد / عمر، صرف پوچگویی، چون جرس کردن چرا
.
سارا محمدی الموتی.
عارف سرسوخته در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۵ - طعن زدن بیگانه در شیخ و جواب گفتن مرید شیخ او را:
جناب شاعر جوان مطلبی که فرمودید دارای اشکالاتی است.
جان نباشد جز خبر در آزمون
هر که را افزون خبر جانش فزون
در این بیت جان، خبر و آزمون باهمدیگر ارتباط معنایی دارند. آزمون همان مسابقه است. البته مسابقه حیرت. خبر همان امتیاز و سکه در بازی است. و جان همان جون در مسابقه است. معنی مصرع جان نباشد در خبرآزمون یعنی در مسابقه و بازی ما کسی جون اضافه نداره. باید از طریق امتیاز سکه هایی که به صورت خبر هست جون اضافه بدست بیاره تا بتونه مرحله را رد کند. خبردرآزمون را باید سرهم خواند. منظور از حیرت در آزمون یعنی در سیر حرکت در مرحله اول بازی دنیا دچار حیرت و سردرگمی می شوی. همچنین در مراحل بالاتر از دنیا نیز مدام سردرگم می شدی و exit یا راه خروج را پیدا نمی کنی. باید خبر زیادی را بدست بیاری. در عوالم بالا، سکه طلا نیست، بلکه صفات ارزشمند است که در در بازی آزمون به آن خبر می گفتند.
بهمن در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:
ای کاش ترجمه فارسی را نمی گذاشتین.....کسانی که به زبان ترکی آشنایی ندارن و ترجمه را می خوانند خیلی به لطافت این شعر پی نمی برند.شهریار در این شعر با ظرافت نامهای خاطره انگیز دروان کودکی و نوجوانی خودر ا آورده اما در ترجمه همه به غلط آمده است.
Mahmoud در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
در مصرع اول، "من" بایستی "ما" باشد:
چه شود به چهرهٔ زرد ما نظری برای خدا کنی ـــ که اگر کنی همه درد ما به یکی نظاره دوا کنی
چون "ما"، "خدا" و "دوا" هماهنگی دارند. با تشکر و سپاس بیکران به گنجور.
تک بیت در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۲ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:
منظور از خنگ اسب هست حتی اگه به لغت نامه هم سر نزنید از بیت مشخصه پارمیدا خانم
پژو رمضانی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷:
ور نه در گوشه رو خرقه ما در سر گیر اشتباه است .
ور نه در گوشه رو و دلق ریا در سر گیر درست است و بیشر معنی دارد
ماهرخ در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵۳:
سلام دوستان مفهوم مصرع دوم این بیت رو میشه بفرمایید
پیر چون زنده دل افتد، ز جوان کمتر نیست
می برد زنگ ز دل صبح به گیسوی سفید
علی تاجیک در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
سلام
در بیت در کار گلاب و گل..
به نظر من زیبایی گل بصری بوده و به چشم میاد
ولی گلاب زلال بشکل آب است و از طریق بویایی ویژگیش مشخص میگردد بدون اینکه دیده شود
کوروش در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۸:
برو، ناصح، چه تَرسانی مرا از طعنه مردم؟
صحیح است.
بابک چندم در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
@ برگ بی برگی
معنی مصرع دوم را یقیناً متوجه می شوی:
دردی است که دوا ندارد...
گمان کنم آنچه که شما را گیج کرده رابطه بین دو مصراع است؟
به نظر می آید که ربطی به یکدیگر ندارند و این دسته گل به آب دادن کاتبان است...
اگر که به همین سه چهار نسخه خطی که در گنجور آمده نگاه کنی تفاوتها را می بینی...ضمن اینکه تکرار "درمانند" در دو بیت خلاف بیان حافظ می نماید...
باری
حدس من اینست که مصراعهای دوم در دو بیت آخر جابجا شده اند...
امیراحمد اژیه در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:
بیت ششم این غزل به احتمال قریب به یقین از این رباعی کمالالدین اسماعیل که در رثای فرزند مغروقش سروده است ملهم است:
آنرا که بوصل تو پناهی نبود
بهتر ز عدم پناه گاهی نبود
تو در دهن گوری و من بر لب گور
از لب به دهن دراز راهی نبود
(منبع حافظ نامه اثر بهاالدین خرمشاهی صفحه 383)
امیراحمد اژیه در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۳۵ دربارهٔ کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۵ - و قال ایضاً فی مرثیة ابنه لماهلک بالغرق:
این رباعی را کمالالدین اسماعیل در رثای فرزند مغروقش سروده است.به احتمال قریب به یقین این رباعی منبع الهام حافظ در این بیت مشهورش بوده است:
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
(منبع حافظ نامه اثر بهاالدین خرمشاهی صفحه 383)
نازیلا در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۴:۲۲ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید:
متن را از ابتدا تاانتها خواندم، منتها خوش بختانه متن کتاب را داشتم وگرنه به هیچ عنوان نمیتوانستم این متن را بفهمم، متاًسفانه پر است از غلطهای تایپی و ابیات نصفه ونیمه. اگر نیازی باشد حاضر ام که این متن را بازبینی و تصحیح کنم.
با سپاس
نازیلا
دکتر محمد ادیب نیا در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:
با سلام درود به همه دوستان گنجور
چه آهوی ختن باشد و یا نافه ختن، به نظر می رسد در اشاره به معشوقی بسیار محبوب می باشد و این مفهوم بسیار بسیار والا که هم در زیبایی و هم در خوشبویی و هم در تک و تنهایی وهم در بی همانندی و هم در دردمندی به سان عاشق خود، همچون حافظ اهل راز و لسان الغیب خوش آواز و پرنده ی آماده پرواز است، مصداقی در عالم ملک و ملکوت نیست الا وجود مقدس و مبارک امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف... آری؛ هر کس با این شمع آفرینش همدرد باشد، می تواند حجابی از چهره جان ملکوتی خود بردارد و از وجود الهی خویش پرده برداری نماید و آنگاه در عالم قدس به پرواز درآید. اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک .... خوشا به حال کسانی که حتی یک دم از آن چهره پرده برمی افکنند... فطوبی لهم و حسن مآب(خوشا بحالشان که چه سرانجام نیکویی دارند)سوره رعد آیه 30.
A در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹:
در مورد این 3 غزل الله مولانا علی باید منتظر شرح اقای کربم زمانی باشیم و ببینیم ایا ایشون شرح مینویسند بر این 3 غزل یا نه
فردین طهماسبی در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۲:۲۵ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۹:
سلام. آیا بیت دو تا مانده به آخر، مصراع دوم، به این شکل نباید باشد؟
بال مرغان چمن از رعشۀ گلزار ریخت
از لحاظ معنایی عرض میکنم. بنظرم کلمۀ باغ نمیگنجد.
زیبا روز در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:
موسی و فرعون معنی را رهی
ظاهر آن ره دارد واین بی رهی
صحبت های خانم روفیا به جای خود درست است ولی منظور مولانا در این غزل چیز دیگری ست
می فرماید عاشقان با یکدگر آمیختند ...تضاد در جهان وجود دارد وو هیچ با هم آشتی ندارند ،مگر این که جهان غیب حاکم شود . و دیگر تو باقی را بدان
سیاوش در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:
قالب این شعر، غزل است، و ابدا قطعه نیست. همونطور که میبینید این شعر قافیه نداره و فقط دارای قوافی میانی یا درونی ست. اما غزل نامیده میشه. اما اطلاعاتی درمورد چگونگی رواج پیدا کردن این نوع از سرایش، در دست نیست. این شعر مانند نود درصد اشعار شعرای بزرگ برای هیچ شخصیت مذهبی سروده نشده. و البته موافقم که باید شعر را خواند و لذت برد. اما لذتِ خواندن یک شعر با آگاهی، بارها بیشتر از خواندن بدون معرفته.
محسن ت.آ در ۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵: