گنجور

 
صائب تبریزی

می خلد بیشتر از تیر به دل موی سفید

کار شمشیر دو دم می کند ابروی سفید

خواب من چون نشود تلخ ز پیری، که مرا

می گزد بیشتر از مار سیه، موی سفید

می کند ماه محرم مه عید خود را

به خضاب آن که سیه می کند ابروی سفید

سر برآرد ز گریبان کفن چون خورشید

به شبستان لحد هرکه برد روی سفید

پیر چون زنده دل افتد، ز جوان کمتر نیست

می برد زنگ ز دل صبح به گیسوی سفید

این که از چهره به ظاهر سیهی برد مرا

کاش می برد سیاهی ز دلم موی سفید

چون ز جان دست نشوییم، که همچون قلاب

دامن مرگ به خود می کشد ابروی سفید

خوشتر از عنبر خام است بهار عنبر

نیست هرگز به دل پیر گران موی سفید

 
 
 
سلیم تهرانی

ای به خورشید سیاهی زده از روی سفید

ماه نو را ز رهت گرد بر ابروی سفید

سنبلی تاب به شاخ گل نسرین زده است:

خم گیسوی تو پیچیده به بازوی سفید

نشود هیچ در آیینه ی روشن پنهان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه