گنجور

 
صائب تبریزی

می خلد بیشتر از تیر به دل موی سفید

کار شمشیر دو دم می کند ابروی سفید

خواب من چون نشود تلخ ز پیری، که مرا

می گزد بیشتر از مار سیه، موی سفید

می کند ماه محرم مه عید خود را

به خضاب آن که سیه می کند ابروی سفید

سر برآرد ز گریبان کفن چون خورشید

به شبستان لحد هرکه برد روی سفید

پیر چون زنده دل افتد، ز جوان کمتر نیست

می برد زنگ ز دل صبح به گیسوی سفید

این که از چهره به ظاهر سیهی برد مرا

کاش می برد سیاهی ز دلم موی سفید

چون ز جان دست نشوییم، که همچون قلاب

دامن مرگ به خود می کشد ابروی سفید

خوشتر از عنبر خام است بهار عنبر

نیست هرگز به دل پیر گران موی سفید