گنجور

حاشیه‌ها

بی توجه در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸۰:

خیلی عجیب است؛ واقعا عجیب است که تابحال برای این شعر مهم و ناب هیچ حاشیه ای درج نشده است. قابل باور نیست!
عدم وجود حاشیه برای این شعر، خود تصدیقی به بخت سیاه اهل هنر است.
افسوس...

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

دوستی از دوستان نازنین گنجور فرمودند:
چرا من باید از تمنیات درونی ام صرفنظر کنم، در جهانی که بیشتر زیبایی های من هرگز فهم نمی شوند اگر یگانه ای نیز نباشد که آنها را بفهمد و منظور کند، اصلا چرا باید زیبا باشم؟ چرا صبر پیشه کنم؟ در برابر چه تسلیم باشم؟ در برابر جاهلان؟
چه دور است از من و بزرگی من…
آخر به من یک مدل یونیورسال نشان دهید که من از روی او و به خاطر اوخود را بمیرانم!
پس باید گفت که عقل و دل حکم می کند که یگانه ای هست و نمی تواند نباشد و لذا باید خاطر نشان کرد که اولیای الهی در مسیر سیروسلوک و تخلق به اخلاق الهی لزوما به انسان کامل مکمل رجوع می کنند و همواره از وجود مقدس ایشان که به فرمایش شما یک مدل یونیورسال به تمام عیار است مدد و قوت و هدایت و ارشاد می گیرند و در نهایت به حول و قوه الهی واصل کوی حق شده و به دیدار سیمرغ ازلی و ابدی نایل می گردند. و این انسان کامل و مکمل الهی که از همه جهات زیباست، بطوری که هرکس که روی او می بیند از شدت اشتیاق جانش را تسلیم او می کند. کلمات و اصطلاحات پیر، پیر مغان، پیر طریقت، خضر راه، اهل هنر، شاه خوبان، پادشه کامکار، یوسف ثانی، روی گل، شاهد بازاری، پرده نشین، شاهد قدسی، مرغ بهشتی و مانند آنها در دیوان غزلیات حافظ اهل راز فراوان به چشم می خورد. بنابراین این مدل از انسان الهی است که وجه الله است و انسان می تواند همه چیز خود را تقدیم او کند. در دعای توسل این حقیقت به روشنی و زیبایی بیان شده است؛ «... یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله ...» والحمد لله رب العالمین علی کل حال.

مجتبی طلائیان در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - مطلع سوم:

سپاسگزار می شوم اگر کسی معنای بیت آخر را بگوید.

علی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

و اما سخن آخرم خطاب به اشخاصی همچون آقا فرهادی که گفتند حضرت حافظ العیاذ بالله کافر و ملحد بوده اینه که اگر به خودشون زحمت بدن و دیوان حافظ رو بخونن متوجه میشن که ایشان فردی موحد بوده اند.
ابیاتی مثل‌:
1-هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ/ از یمن دعای شب و ورد سحری بود
2- صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ/ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
3-چون احمدم شـفـیع بود روز رسـتخیز
گو این تن بـلاکش مـن پـرگنـاه بـاش*
آن را که دوستی علی نیست کافر است
گـو زاهـد زمانـه و گو شـیخ راه بـاش*
امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یا عـلی
فردا به روح پـاک امامان گـواه بـاش
قبر امام هشـتم و سـلطان دیـن رضـا
از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
اما اینکه فقهای خشک مذهب و خشک مغز متعصب و متظاهر حضرت خواجه را کافر و ملحد خطاب میکردند، از این جهت بوده که افکار و اعمال و همچنین رای های باطل ایشان را به نقد می کشیده و در صدد احیای دین حقیقی و آزاد کردن مردم از بندگی جهل و تلبیس آنان بوده است.

بابک چندم در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۶:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

@ برگ بی برگی
دوست عزیز،
اگر من باشم بیت ششم را که در اینجا آمده کلاً بی خیال می شوم که پر از عیب و ایراد است، و در نسخه قزوینی/غنی هم که دارم نیامده...
بیت یکی مانده به آخر می شود:
چو منصور از مراد آنان که بردارند بردارند
که با این درد اگر در بند درمانند درمانند
"دربند" را چگونه تعبیر می کنی؟ گرفتار، در قید بودن؟
در کنار آنان، "در پی" یا بدنبال بودن را هم جایگزین کن، گمان کنم که کارت راه بیافتد...

علی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:

آقا فرهاد گرامی، بیت نخستین بسیار بدیهی و واضح هست و هر عقل سلیمی به روشنی می فهمد که منظور شاعر خداوند متعال هست.
و اما این بیت : ای که انشاء عطارد صفت شوکت توست
عقل کُل چاکر طُغراکش ِ دیوانِ تو باد
اگر فرصت کردید یه نگاهی به معنی عطارد و طغرا و دیوان در لغت نامه دهخدا و یا دیگر اساتید لغت شناس بیندازید.
انشاء: آفریدن؛ ایجاد کردن و پدید آوردن.منصبِ منشی‌گری و نویسندگی ِنامه‌ها و فرمان‌ها
عُطارِدبه اذعان همه ادبا(با تلفظ ضمه بر روی (ع) و نه کسره بر (ع): ستاره ای است از کواکب سبعه ی سیّاره ، معنای آن «نافذ در امور» می باشد، لذا دبیر و کاتب را بدان نامیده اند. و آن در فلک دوم است پس از فلک قمر. سابقه ی نسبت دادن عطارد به دبیری و تنظیم امور فلک به اساطیر یونان و روم برمی‌گردد که ستاره ی عطارد یا هرمس یا مرکور را فرزند زئوس و آفریننده ی دبیری و کتابت می دانستند. درقدیم ستارگان هرکدام ویژگی ومهارتی داشتند. عطارد هم دبیرفلک است.
طُغرا :چند خط منحنی تودرتو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده می‌شود و بیشتر در روی مسکوکات یا مُهر اسم نقش می‌کنند. در قدیم بر سر نامه‌ها، احکام و فرمان‌های دولتی و حکومتی می‌نگاشتند.
طُغراکش: مامور و مسئول و حمل کننده احکام و فرامین.
دیوان: وزرارتخانه، دفترخانه اداری و محاسبات اداره
معنی بیت:
اشاره دارد به اینکه آفریدن و تدبیر امور هستی و هرچه در آن است از ذات اوست و عقل کل،( پیامبر خدا) نیز با آن همه ادعا و دانایی، به چاکری و خدمتگزاری تو کمر بسته و و فرامین تو را به نزد بندگانت برده و قرائت کرده و نشر میدهد و همه چیز در خدمت توست.

مهدی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۶:

اجرای زیبای میثاق مرادی
پیوند به وبگاه بیرونی

مسعود حاجی جعفری در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳۵:

بیا دربرم از وفا یک شب ای مه نخشب ....درسته
مه نخشب جریان یک شعبده بوده که شخصی تحت عنوان معجزه انجامیداده و مفصل است علاقه مندان میتوانند
رچ کنند.....

مظفر محمدی الموتی خشکچالی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:

مصراع دوم باید به صورت ذیل، اصلاح شود:
پنجه‌ی مژگان گیرایی که من دیدم از او / زر، ز دست افشار سازد، بیضه‌ی فولاد را
سارا محمدی الموتی

محمد زارع در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:

واژه "برگ" در مصرع "درویش را نباشد برگِ سرایِ سلطان" به معنای میل و رغبت هم می‌تواند باشد که به نظر این معنی متناسب‌تر از "توشه و اسباب" است.

عزیزی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:

با عرض سلام خدمت دوستان فرهیخته.اخیرا کلیپی دیدم در یک سالن کنفرانس بزرگ که مجری از استاد بی بدیل اواز ایران شجریان عزیز دعوت به سخنرانی میکندواستاد در این سخنرانی راجع به همین غزل صحبت میکند با توضیح بسیار زیبا .2 نکته از سخنان ایشان را ذکر میکنم.اولا بیت دوم را اینجور میخواند.جلوه ای کرد رخش .دید ملک عشق نداشت عین اتش شد از این غیرت بر ادم زد.( بحای رخت رخش اورد)ثانیا همان بیتی زا که دوستان اشاره کردند :نظری خواست که بیند به جهان صورت خویش خیمه در اب گل مزرعه ادم زد.را خواند وفرمودند این بیت را خیلی دوست دارم ولی متاسفانه بیشتر نسخ انر حذف کرده اند وفقط چند نسخه معدود انرا ذکر کرده اند

علی معصومی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۱۶ - پند دادن گرشاسب نریمان را:

مصراع زیر ایراد داره:
(زار بترس از شبیخون و از تاختن)
زار فکر کنم اضافه است

رامین عباسی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۰:

دیدگاه مولانای جان به جهان هستی ، دیدگاهی فرا کل نگری است بدین معنی که انسان به وسعت جهان هستی دیده می شود نه فقط مشتی گوشت و پوست و استخوان ، انسان در این دیدگاه از بی نهایت اجزای وجودی تشکیل شده و فقط جسم و موجودی تنها و جدا افتاده از جهان هستی نیست بلکه در یک ارتباط معنا دار با تمام اجزا جهان هستی است
جهان انسان شد و انسان جهانی
از این پاکیزه تر نبود بیانی

مرتضی در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۱۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۰ - حکایت مرید شیخ حسن خرقانی قدس الله سره:

در بیت اول : بحر صیت بولحسن تا خارقان درست است
در بیت من نتوانم باز گفتن آن همه ، باید اصلاح شود : من ندانم باز گفتن آن همه
و مصرع بر قصد زیارت آمدم حرف ژ باید حذف شود.

دکتر محمد ادیب نیا در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۷:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۲ - تفسیر قوله علیه‌السلام موتوا قبل ان تموتوا بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی کی ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما:

مولوی در غزلیاتش نیز از چنین مرگ عرفانی و اختیاری سخن گفته است:
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید...
این غزل نیز در تفسیر همین سخن پیامبر اکرم است که فرمود: “موتوا قبل ان تموتوا” (بمیرید پیش از آنکه شما را بمیرانند)، و این همان کشتن هواهای نفسانی مادی و بشری است که باید از دست آنها رها شد و آزاد گشت و در نهایت تبدیل به انسان الهی شد. خود رسول اکرم فرمود: تخلقوا باخلاق الله (به اخلاق الهی درآیید). اللهم ارزقنا- خدایا اخلاق الهی را روزیمان کن) آمین یا رب العالمین

صدف در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۳۷ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۰:

لطفا معنی و مفهوم بیته... (اندر حرم معنی از کس نخرند دعوی )رو لطفا برام توضیح بدید

رضا س در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۳:۵۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:

حافظ در غزل با مطلع: بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است/ بیار باده که بنیاد عمر بر باد است به استقبال این غزل خواجو رفته که در قسمت استقبالهای حافظ از خواجو در سایت نیومده. بیت: دل درین پیرزن عشوه گر دهر مبند/ کاین عروسیست که در عقد بسی دامادست رو حافظ به این شکل در همان غزل آورده: مجو درستی عهد از جهان سست نهاد/ که این عجوز عروس هزار دامادست

مائده... در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۲ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰:

ای کاش وزن شعر رو هم مینوشتید

حسن در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۱ - ظاهر شدن فضل و زیرکی لقمان پیش امتحان کنندگان:

داشته ها فراوانند
تمرکز بر نداشته هاست
که چشم را از دیدن آنها محروم کرده...
گر سر هر موی من یابد زبان.......شک های تو نیاید در بیان

مهدی قناعت پیشه در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۳ - انکار کردن آن جماعت بر دعا و شفاعت دقوقی و پریدن ایشان و ناپیدا شدن در پردهٔ غیب و حیران شدن دقوقی کی در هوا رفتند یا در زمین:

آدمیت گشت ویران با جهان
که بشر دیدید آدم را نه جان
تو چنان دیدی که ابلیس لعین
گفت من از آتشم آدم ز طین
چشم ابلیسانه ای آدم ببند
چند بینی صورت آخر چند چند
تا جهان با شناخت خدای یکتا، علیه فاصله و تبعیض و مرز و مرضهای سیستماتیک، سیاه و سفید، شرق و غرب و هر اختلاف و تفرقه متحد و واحد نگردد کوشش ایمان داران به خداوند و هر اندیشه انسان به کرونا ختم گردد بیماری کشنده که ویروس آن خود انسان است و دیگر هیچ!

۱
۱۸۴۴
۱۸۴۵
۱۸۴۶
۱۸۴۷
۱۸۴۸
۵۴۱۵