Rahmanism در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:
استاد شجریان این غزل رو در آلبوم «سخن عشق» هم خوندن اما تو اسپاتیفای و بیپ تونز نیست که بشه لینک داد.
اما تو سایتهای دانلود موسیقی هست. مثل این: پیوند به وبگاه بیرونی
ترک شماره ۲
سهیل باقریان در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:
استاد شهریار می فرماید که تخلص شاعری ام را با تفال به دیوان حافظ انتخاب کرده ام که این غزل آمده است و بیت آخر را هم اینگونه قرائت میکند که؛
دوامِ عمر و مُلکِ او، بخواه از لطف حق حافظ!
که چرخِ سکهٔ دولت به نام شهریاران زد
تصور میکنم بیت آخر به این گونه بسیار پرمعنی تر و با ارزش تر است.
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۱۴ - ترجمه الشوق در ستایش مولای متقیان علی علیه السلام:
وقتی سخن طولانی شود بیارزش میشود.
ابیات اولیه خوب است ولی دیگه کم آورده و قافیهپردازیهای عجیب و غریب کرده است.
تو همشهری سعدی هستی. زشته این طور
قافیهاندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار منمولانا
همایون در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۰:
غزل "من" از غزل های جمشیدی جلالدین است
جمشید نخستین کسی است که من را پادشاه میکند و به همگان شاهی میبخشد، کاری که در جهان غرب هفده هجده سده پس از مسیحیت که از فرزندان آیین مهر است صورت میگیرد و من پیدا میشود و سابجکت از درون آبجکت بیرون می آید
چنین گفت با سالخورده مهان
که جز خویشتن را ندانم جهان
هنر در جهان از من آمد پدید
چو من نامور تخت شاهی ندید
جهان را به خوبی من آراستم
چنان است گیتی کجا خواستم
خور و خواب و آرامتان از من است
همان کوشش و کامتان از من است
بزرگی و دیهیم شاهی مراست
که گوید که جز من کسی پادشاست
جمشید خورشید بیرونی را به درون آدم می آورد و اینگونه بی زمانی و بیمرگی را پدید میآورد و نوروز به پا میکند
زهی آب حیوان زهی آتشی
که جمعند هر دو به کانون من
احمد خرمآبادیزاد در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۹ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۱ - نداهای جان پس از جدایی از تن:
مصرع نخست بیت 6 (زیر پر کشیدنِ سر در «قفس»)، حکم میکند که در مصرع دوم «پر نیفشانده» (به جای «پر بیفشانده») درست باشد. نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379 نیز همین را تاییدمیکند. البته، درستی این جایگزینی، از بیتهای 7، 8 و ... نیز روشن است.
*میتوان با نگرش سیستمی از احتمال خطا کاست.
سروش . در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷:
واقعا دیدگاه و اشعار زیبای آقای حبیب شاکر را دوست دارم و به شدت به ایشان احترام می گذارم،بعد از هر شعر خیام به سراغ شعر ایشان می روم و خود شاهد بحث و همنشینی این دو شاعر نیکوزبان می شوم،گویی این دو در کنار هم و بر تختی،مشغول مشاعره و پاسخ هستند و لذتی می برند فارغ از حاشیه ها و معناهایی که دوستان در بالا ذکر می کنند.خداوند ایشان را حفظ کند و از نعماتش بی نصیب نگذارد.
محسن دشتیان در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:
سلام خدمت بزرگان
لغات خاصی در ابیات وجود دارد
برای مثال من مست صهبای باقی زان ساتکین رواقی
ممنون میشم کسی حاشیه تفسیری بابت این شعر بنویسد
پوریا سجادی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۳۵ در پاسخ به هانيه سليمي دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۱:
سلام وقت بخیر.
ببخشید این آواز که میفرمایید رو دارید؟
احمد خرمآبادیزاد در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۰ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۴ - بیان نکوهش دنیا و مذمت اهل دنیا:
با توجه به مفهمهای زیر:
–«باغ و بستانش» در مصرع نخست بیت 17،
–«کوههایش» در مصرع نخست بیت 18 و
–«بیشهها» در مصرع دوم بیت 18،
واژۀ «میان» در مصرع دوم بیت 17 باید به «بیابان» تبدیل شود. و نکتۀ بسیار مهم اینکه جفت واژۀ «زاغ و زغن» در سراسر ادیبات ایران نشان از شومی، بدبختی و نکبت دارد. بنابراین، مصرع دوم بیت 17 نمیتواند «میانِ جمله دیو و اهرمن» باشد. البته نسخۀ خطی مجلس به شماره ثبت 5379 همین را تایید میکند.
خلیل شفیعی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:
✅ نگاه دوم: عناصر برجستهی غزل ۲۵۹
✨ منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز / چه شُکر گویمت ای کارسازِ بندهنواز
بازگشتِ نور و شادابی با دیدار یار؛ لحظهٔ سپاس و شکرگزاری
معشوق همچون کارگشای مهربان؛ پیوند بندگی و کرم محبوب
آغاز غزل با لحن امتنان و اعلام فتح باب وصال
✨ نیازمندِ بلا گو رخ از غبار مشوی / که کیمیای مراد است خاکِ کویِ نیاز
ارزشگذاری رنج و بلا به عنوان کیمیای دستیابی به مراد
«خاکِ کویِ نیاز» نماد فروتنی و روحیهٔ طلب درگاه معشوق
توصیهٔ صوفیانه به درآمیختن رنج با امیدِ تبدیل شدن به زر
✨ ز مشکلاتِ طریقت عنان مَتاب ای دل / که مردِ راه نَیَندیشد از نشیب و فراز
تأکید بر استقامت در سلوک؛ مقایسهٔ دل با سالکِ استوار
نشیبوفرازِ راه عشق به مثابه آزمون مردانگی معنوی
پیوند مفهومی «عنان» (مهار) با ثبات قدم در مسیر
✨ طهارت ار نه به خونِ جگر کند عاشق / به قولِ مفتیِ عشقش درست نیست نماز
«خونِ جگر» کنایه از رنجِ جانسوز؛ شرط پاکی در عشق
طنز نرم نسبت به فقه ظاهری؛ مفتیِ عشق فراتر از شریعت رسمی
پیوستگی مفهوم طهارت جسمانی با پالایش روح عاشق
✨ در این مقامِ مجازی به جز پیاله مگیر / در این سراچهٔ بازیچه، غیرِ عشق مَباز
جهان فانی به شکل «مقامِ مجازی» و «سراچهٔ بازیچه» تصویر میشود
پیاله (می) تمثیل حضور دائمی عشق؛ نفی هر تعلّق دیگر
رندانهترین فرمان حافظ: حصر ارزشها در عشق و باده
✨ به نیم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی / که کِیدِ دشمنت از جان و جسم دارد باز
ترکیب لطافت تغزلی (بوسه) با معنویت (دعا)؛ معاملهای ظریف
دعا به عنوان سپرِ دفع دسیسهٔ دشمن؛ همنشینی عشق و امنیّت
تجلیل «اهلِ دل» به عنوان واسطهٔ رحمت و محافظت
✨ فکند زمزمهٔ عشق در حجاز و عراق / نوای بانگِ غزلهای حافظ از شیراز
گسترش جهانی آواز حافظ؛ فراتر رفتن پیام عشق از مرزها
«زمزمه» در برابر «بانگ»؛ اوج تدریجی تأثیر شعر
شیراز به مثابه خاستگاه اشاعهٔ شور عاشقانه به سراسر جهان
⬅️ خلیل شفیعی (مدرس ادبیات فارسی)
تیرماه ۱۴۰۴
خلیل شفیعی در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:
✅ نگاه اول: شرح بیتبهبیت غزل ۲۵۹ حافظ
بیت ۱
منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارسازِ بندهنواز
✦ منم که چشمم را به دیدار یار روشن و باز کردم
اکنون که این لطف بزرگ نصیبم شد، چه شکرگزاریکه سزاوار توست، ای خداوند گشایندهٔ کارها و مهربان با بندگان ،می توانم انجام دهم؟
بیت ۲
نیازمندِ بلا گو رخ از غبار مشوی
که کیمیایِ مراد است، خاکِ کویِ نیاز
✦ به مبتلای عشق بگو! از گرد و غبار بلا روی مگردان، چرا که این رنجها خود کیمیایی است که به مراد میرسد. رنج در راه عشق، باعث تعالی است.
بیت ۳
ز مشکلاتِ طریقت عنان مَتاب ای دل
که مردِ راه نَیَندیشد از نشیب و فراز
✦ ای دل! از سختیهای راه عشق و سلوک مگریز، که رهروِ راستین، از سختی های راه نمیترسد.
بیت ۴
طهارت ار نه به خونِ جگر کند عاشق
به قولِ مفتیِ عشقش درست نیست نماز
✦ اگر عاشق با خونِ جگر (رنجهای جانسوز) وضو نگیرد، نماز عشقش از نظر مفتی (قاضیِ راهِ عشق) درست نیست.
بیت ۵
در این مقامِ مجازی به جز پیاله مگیر
در این سراچهٔ بازیچه، غیرِ عشق مباز
✦ در این جهان فانی و ناپایدار، تنها به می (رمز عشق ) دل ببند؛ زیرا این خانه، بازیچهای بیش نیست، و هرچیز جز عشق بیارزش است.
بیت ۶
به نیمبوسه دعایی بخر ز اهلِ دلی
که کیدِ دشمنت از جان و جسم دارد باز
✦ اگر بتوانی با نیمبوسهای، دعای یک دلآگاه را به دست آوری، دریغ مکن؛ چراکه همین دعا، تو را از دسیسههای دشمن حفظ میکند.
بیت ۷
فکند زمزمهٔ عشق در حجاز و عراق
نوای بانگِ غزلهای حافظ از شیراز
✦ زمزمهٔ عاشقانهٔ حافظ، از شیراز برخاست و در سراسر سرزمینهای جهان همچون حجاز و عراق، طنینافکن شد.
شعر حافظ، جهانی و آوازهاش فرامرزی شده است.
⬅️ خلیل شفیعی(مدرس ادبیات فارسی)
تیرماه ۱۴۰۴
امین آب آذرسا در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۱ در پاسخ به محب الأدب و الأدباء دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰:
قصیده نیست. رباعی است
امین آب آذرسا در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۰ در پاسخ به حمیدرضا دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰:
اصلا رباعی ناکرده گنه در این جهان کیست بگو از عراقی است.
امیرحسین صباغی در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۳۸ در پاسخ به اختیار بخشی دربارهٔ جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۹ - ناصرخسرو:
در منبع کاغذی گنجور همین آمده. ضمنا تصحیحها با هم تفاوت دارند. شعر ترکان پارسیگوی در بعضی نسخ حتی نیست. در بعضی نسخ حتی ترکان پارسا آمده، در بعضی نسخ اصلا کلمۀ ترک در این بیت نیامده. ترکان هم در ادبیات فارسی زیاد آورده شدهاند و اصولا قابل حذف نیستند. نگران نباشید. توطئهای چه کوچک چه بزرگ در کار نیست.
علی محمودی در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
شعر زیبایی است
میشه گفت زبان حال کشور عزیزمان ایرانه که زیر بار ذلت ستمگران نمیره با همه مشکلات و بلاهایی که دچارش شده
علی میراحمدی در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۱۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
چو آفتاب رخت سایه بر جهان انداخت
جهان کلاه ز شادی بر آسمان انداخت
سپاه عشق تو از گوشهای کمین بگشود
هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت
حدیث حسن تو، هر جا که در میان آمد
ز ذوق، هر که دلی داشت، در میان انداخت
احمد خرمآبادیزاد در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۶ - در بیان حال و ابتلای ارباب جاه و مکنت:
مصرع دوم بیت 6 «بتان غاتفر» درست است (به جای «بتان سیمبر»). هرچند وجود واژۀ «سیمبر» ایرادی در وزن و مفهوم شعر پدید نمیآورد ولی باید از هرگونه دستکاری در اسناد پرهیز کرد.
«غاتفر» شهری بوده است در ترکستان و دارای زیبا رویان فراوان.
احمد خرمآبادیزاد در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۲ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۷ - رنج و محنت اهل زرع و تجارت و ثروت:
1-مصرع نخست بیت 7 به شکل «شد بهار گشت و وقت بوستان» نامفهوم است و لنگ میزند. شکل درست عبارت است است از «شد بهار و وقت سیرِ بوستان»
2-تکرار «غافلان »در دو مصرع بیت 40 غیر منطقی است. به استناد نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379، در مصرع نخست، «عاقلان» ثبت گردید.
احمد اسدی در ۴ ماه قبل، سهشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰:
قَدَت گفتم که شمشاد است؛ بس خِجلَت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بُهتان چرا گفتیم
در تعدادی از نسخ دیوان حافظ ( به عنوان مثال قدیمی ترین نسخه مورخ سال ۸۰۱ هجری قمری)، به جای "قدت گفتم که شمشاد است" جمله "قدت گفتیم شمشاد است" نوشته شده که با توجه به مصراع دوم مناسب تر به نظر میرسد. در مصراع دوم هر دو فعل " کردیم و گفتیم" اول شخص جمع است که با "گفتیم" تناسب بیشتری دارد. در واقع همان کس یا کسانی که قد یار را به شمشاد نسبت داده اند، شرمسارند که نسبت ناروا کرده اند و بهتان گفته اند.
در عبارت "بس خجلت به بار آورد " نیز ایهام زیبایی وجود دارد. در معنای اول شاعر از نسبت قامت یار به شمشاد شرمسار شده و این تشبیه برایش خجالت به بار آورده است. اما در معنای دوم که حافظانه تر و شاعرانه تر است، واژه " بار" میتواند در معنای میوه به کار رود. گویی درخت شمشاد که میوه ای ندارد از شرمساری اینکه حافظ او را با قامت یار مقایسه کرده است، میوه های خجالت داده است. یعنی شمشاد خود را در حد و اندازه ای نمیبیند که با قامت یار مقایسه شود و از این رو بسی میوه خجلت به بار آورده است.
جگر چون نافهام خون گشت کم زینم نمیباید
جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
در این بیت واژه های "نافه، خون، چین و خطا" همگی مراعات نظیر دارند. مُشک در واقع خونی است که در کیسه ای به نام نافه در زیر شکم آهویی در سرزمین ختن ( که ختا یا خطا نیز به آن گفته میشود) واقع در کشور چین، جمع میشود و بوی عطر خوشی دارد.
حافظ در این بیت نیز مانند بیت قبل شرمسار و جگرخون از تشبیه نابجای دیگری برای زیبایی یار است و این جگرخون شدن را کمترین جزای خود می داند.
جزای آنکه با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
حافظ با زلف یار سخن از چین گفته است که آن را خطا و اشتباه می داند. چین در این بیت یا در معنای پیچ و تاب است و یا اشاره به کشور چین که به عنوان راه دراز شناخته میشده است. اگر چین را شکنج و تاب بدانیم، زلفِ یارِ حافظ پیچ و تابش از هر چین و شکنجی دلرباتر است و اگر چین را اشاره به راه دراز بدانیم هم درازی زلف یار از درازی راه چین جذاب تر و شگفت انگیزتر است. لذا در هر دو حالت سخن گفتن از "چین" با زلف یار سخنی نابجا تلقی شده و حافظ را دلخون کرده است. اما تشبیه خونِ دل حافظ با نافه، جدا از مراعات نظیر ذکر شده در این متن با آهوی خطا، تداعی کننده بوی خوش زلف یار نیز هست که حافظ همیشه آنرا مُشکین می داند.
همایون در ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۳: