.فصیحی در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۱ در پاسخ به یکی (ودیگر هیچ) دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴:
به کوری چشم کور دلان حافظ تمام مبنای غزلیاتش را از معارف الهی و قران گرفته چنان که خود میگوید هر چه کردم همه از دولت قران کردم قران هم مگر چیزی به جز صورت انسان کامل و بینهایت هست!؟
فاطمه یاوری در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:
محو اوگشتم و رازم به ملاء توفانکرد
هست حیرانی عاشق لبگویا،گویا
همایون در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۶:
مردم بجز آب و هوا و خوراک همیشه به یک آرام بخش هم نیاز دارند هرکس به آرامشی روی میآورد چپقی چاق میکند بهترین آن همانا مستی است در مستی میتوان بالاتر و بالاتر رفت و غم و شادی را در مستی آمیخت تا آنکه خواب فرا برسد که خواب آرامش همه جانداران است جلالدین و عارفان که شاید از می انگوری پرهیز میکردند ناگزیر می دیگری ساختند که با همنشینی و غزلخوانی و چنگ و رود و سماع بود
جلالدین بسیار مستی را دوست داشت و دشمن خواب بود چون غم و شادیاش از جهان سرشار بود هر چه عارف تر احساس بالاتر و آمیخته تر البته در جان هرکسی چنین آشفتگی ها و برانگیختگی ها و شورها موج میزند مانند صلاحدین دوست جانی
میثم ظفر در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۷ دربارهٔ عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱:
سلام
سایتی میشناسید که معنی بیت به بیت این شعر را بشود پیدا کرد ؟
ابوالقاسم افشاری در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۷ در پاسخ به عباسی-فسا @abbasi2153 دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
سلام و عرض ادب، دوستان بجای تخریب دیگران، از سر ارزشهای ادبی هم میشود به مخاطب، دیدگاه خویش را انتقال و مورد انتقاد قرار داد.
فاطمه یاوری در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
به هرکجا ناز سر برآرد، نیاز هم پایِ کم ندارد
تو و خرامی و صد تغافل، من و نگاهی و صد تمنّا
همایون در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴۰:
در مثنوی که ماهنامه است خرد سخن میگوید و ماه از آن بیرون می آید در دیوان شمس که عشق پله پله بالا میرود و به خورشید میرسد به همه جا میتابد آفتاب از آن بیرون می آید مهر نامه است و پهلوانی خرد میکند، این دو در کنار شاهنامه و پس از آن آمده است و شاهنامه کارنامه همه دین ها و دانش های پیش از خود است و راهنمای ایران و فرهنگ آینده
همیرضا در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:
بخشی از مقالهٔ «بررسی ابیات بحثانگیز پادشاهی هوشنگ و طهمورث» نوشتهٔ «علی صادقی» راجع به مصرع دوم این بیت:
ابهام بیت در مصراع دوم است. کزازی بیت را همانند خالقی به متن برده است و «کیی» را به معنی پادشاهی و «پای گرد کردن» را کنایهای از آسودن میداند و مینویسد: «آنگاه که جهان را از بدیها ستردم و پیراستم، در پادشاهی آرام خواهم گرفت و خواهم آسود» (کزازی، ۱۳۸۵، ج ۱: ۲۵۴).
جوینی و برگنیسی بیت را به این صورت به متن بردهاند: «جهان از بدیها بشوییم به رای / پس آن گه درنگی کنم گرد پای». جوینی «درنگی» را به معنی محکم و «گرد پای کردن» را اشاره به چهار زانو نشستن میگیرد و مینویسد: «چون جهان را به تدبیر و رای خویش از بدیها پاک کنم، پس از آن در جایی آسوده و استوار بمانم و روزگار به پایان برم» (جوینی، ۱۳۸۲، ج ۱: ۲۷۳–۲۷۴).
برگنیسی نیز که بیت را همانند جوینی آورده، در گزارش خود به صورت دیگر بیت در چاپهای مختلف اشاره کرده و نهایتاً ضبط نسخه فلورانس را برتر دانسته است. ایشان «درنگی کنم گرد پای» را به معنی «به طور چهارزانو مینشینم» گزارش کرده و آن را کنایه از آسودن گرفته است (برگنیسی، ۱۳۸۰: ۸۹).
لغتنامه دهخدا نیز «گرد پای» را چهارزانو نشستن معنی کرده است (دهخدا؛ ۱۳۷۷: ۱۹۰۳۴). نوشین این عبارت را در فرهنگهای لغت بررسی کرده و مینویسد: «با توجه به معنایی که لغتنامه آورده است، معنی بیت اینگونه است: «جهان را از بدیها میشویم و گوشهای چهارزانو مینشینم». نوشین همچنین نوشته است که ولف و وللرس نیز این معنی را آوردهاند و در ادامه مینویسد این عبارت تنها یکبار در شاهنامه به کار رفته است و در متون همعصر فردوسی نیز دیده نمیشود؛ گرشاسبنامه نیز این عبارت را به کار نبرده است.
وی احتمال میدهد «گرد پای» تصحیف شده باشد و به نقل از عبدالرضا آذر، «گرد پای» را به معنی چهارپا و «درگهی کردن» را به معنای اهلی و خانگی کردن میداند؛ یعنی «گرد پایان» (سمداران) را اهلی میکنم (نوشین، ۱۳۸۲: ۳۸۲–۳۸۴).
رواقی توضیحات لغتنامه و واژهنامک را بهطور کامل بررسی کرده و نوشته است که گفته نوشین مبنی بر اینکه «گرد پای» تنها یکبار در شاهنامه به کار رفته است، درست نیست. وی شواهدی از کاربرد این عبارت در شاهنامه آورده است: «بر این بوم شاهی و هم کدخدا / به تخت کیی گرد کرده دو پای» (دبیرسیاقی، ۱۳۸۳، ج ۱: ۱۷۸). رواقی همچنین نقد میکند که عبارت در متون همعصر فردوسی به کار نرفته است و شواهد متعددی از متون دیگر، از جمله گرشاسبنامه، آورده است: «به پیکر چو مردی نشسته به جای / سرافراخته گرد کرده دو پای» (گرشاسبنامه، ص ۴۰۱).
رواقی معنی چهارپا برای «گرد پای» و خانگی و اهلی برای «درگهی» را تأیید نمیکند. وی «درگهی» را محتمل میداند که تحریف «در کیی» باشد و «دو پای گرد کردن» را به معنی چهارزانو نشستن و در این بیت به معنی محکم نشستن میداند. شواهدی از متون مختلف آورده و بیت را اینگونه معنی میکند: «با کمک و اندیشه و رأی، جهان را از بدیها پاک میکنم و پس از آن راحت و آسوده بر روی تخت پادشاهی مینشینم» (رواقی، ۱۳۵۲: ۸–۱۵).
خالقی مطلق نیز «پای گرد کردن» را به معنی چهارزانو نشستن میداند که در شاهنامه (۱۴۱۸: ۲۶۱/۲ و ۷۲۷/۲۵۰/۲) به کار رفته است. ایشان توضیحات نوشین و رواقی را بررسی کرده و ضبط «در کیی» را درست میداند، اما با واژه «درگهی» نیز بیت را گزارش کرده است. وی «درگهی» را اینگونه معنا کرده است: «پس از آنکه جهان را از بدیها پاک کردم، پس از مرگ مرا در کوهی به خاک خواهند سپرد که اشاره به آیین تدفین در دین زرتشتی دارد.»
خالقی ضبط «در کیی» را مطمئن میداند و با این ضبط بیت را در متن آورده و اینگونه گزارش کرده است: «جهان را از بدیها پاک میکنم و سپس آسودهخاطر بر تخت پادشاهی خواهم نشست» (همان، ص ۳۳).
با توجه به توضیحات خالقی و رواقی که شواهد آنها معتبر است و با منطق درونی داستان نیز همخوانی دارد، توضیحات آنان برای بیت پیشنهاد میشود. البته اشاره خالقی به ضبط «درگهی» و گزارش بیت که نوشتهاند: «اشاره به تدفین در دین زرتشت دارد»، درست نیست؛ چراکه در آیین زرتشت مرده را دفن نمیکردند، بلکه لاشه را به حیوانات گوشتخوار عرضه میکردند تا گوشت آن خورده شود و سپس استخوانها را در استودان قرار میدادند. بنابراین، اموات زرتشتی گور ندارند، اما شاهان هخامنشی دارای مقبره هستند.
بابک چندم در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۰ در پاسخ به مجتبی رضایی بزرگمهر دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:
سپاس
بسیار ممنون بابت راهنمایی شما
همایون در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۸:
در پاسخ این غزل تنها میتوان گفت سلام علیکم حاج آقا آغور بخیر کجا بودی تا حالا خانم بچه ها خوبن کیفت کوکه آب دادی به گاوا سلامعلیکم باوفا غزل خویشتن بگو مه لقا خوش ادا عقرب زلف کجت با قمر قرینا
محمدرضا مدد در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۰ در پاسخ به ارغوان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:
خدایا هر چی تلاش میکنم احساس میکنم توجهی به من نمیکنی از طرفی هم با تلاشهایی که به سمت تو کردم دیگه نمیتونم عاشق کس دیگه ای بشم.با عرض ادب.
همایون در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۹:
غزلی که هیچ نگفت و از هیچ نگفتن می بالد چون پاسبانی با چشمی عبهری نردبانی دارد و او رحیم است و باغ انگوری دارد و من را از دیوار باغ بالا میبرد میدانم او در گوش من این راز را گفته
میم در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۵۲ دربارهٔ حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۵:
شراب شوق هر کس جلوه در پیمانهای دارد
حسن رضائی در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۵ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
سلام و عرض ادب دوباره ممنون از لطف و بزرگواری شما بابت وقتی که میذارید
انشاا.. زحمات حضرت حافظ ها و شما که سخنان این بزرگوارن رو برای دیگران شرح میدین که به حدود درک ما نزدیک بشه سببی بشه تا ما هم از این اوضاع خسته و پژمردگی رهایی پیدا کنیم
برگ بی برگی در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۸ در پاسخ به حسن رضائی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
سلام و درود بر شما جناب رضایی، برخی از ابیات و غزلها بسیار دشوار و در حالِ حاضر با بضاعتِ بی برگی ام از شرح آنها عاجزم، اما بعضی از آنها در تند بادِ حوادث و گذشتِ روزگار توسطِ کاتبان و تصحیح کنندگانِ بزرگوار آنچنان دستخوشِ تغییراتِ اساسی گردیده که بنظر می رسد به ابیاتی از هم گسسته و بی ارتباط و غیرِ قابلِ شرح مبدل شده اند، و همچنین هستند ابیات و غزلهایی که اصولن حافظانه بنظر نمی رسند، اما در این بین کاهلی و تنبلیِ این نگارنده غزلهایی را نیز به شاید وقتی دیگر موکول کرده است که انشاالله به آنها باز می گردم. ضمنِ اینکه لازم است از درگاهِ میکدهٔ ارزشمندِ گنجور تشکر کنیم که امکانِ ویرایش و اصلاحِ خطا در شرح هایِ متون را فراهم کرده اند.
سعید سعادت در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸:
✍ حکیم ابوالقاسم فردوسی میگوید: کسی که خدانَشناس باشد، بیخِرَد و دلش تاریک است. با او همنشین و هم سفره نشوید. چون چنین کسی اصلاً آدم نیست:
🔹نَشایَد خور و خواب با آن نشست
🔹که خَستو * نباشد به یزدان که هست
🔹دِلَش کور باشد، سَرَش بیخِرَد
🔹خردمَندَش از مردمان نَشمُرَد
📗📔کتاب شاهنامه فردوسی، چاپ مسکو - تصحیح اسمیرنوا - تحت نظر ع نوشین - صفحه ۲۰۳
حکیم فردوسی عزیز خداشناس و شیعه بوده اند واین شعر برگرفته از احادیث است که میگوید با هرکسی بی خدا هم نشینی نکن دلیل اعتراض برخی دوستان را متوجه نمیشوم
همایون در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۵:
نیمه غزل از عشق و ویژگی هایش میگوید و سپس از بتی حقیر میگوید که گویی در دست عشق فقیر است
خود را از آن بت برحذر میدارد ولی راه خود را هم بسته میبیند، اینجاست که شاعر باید یک ساغر جانانه گیرش بیاد از یک شمس دیوانه تا حالش جا بیاد و پخته بشه که بد جوری فتیر است او
همایون در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸۶:
شاعر قاطی کرده، خدا رحم به پروردگار کنه!! حال خوشی نداشته حتمن کسی اذیتش کرده، تکلیفش با خودش هم روشن نیست.
ماهان در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۱۶ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۴۸:
این شعر از خیام است
کوروش در ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰ - گواهی فعل و قول بیرونی بر ضمیر و نور اندرونی: