صَلاح از ما چه میجویی؟ که مستان را صَلا گفتیم
به دورِ نرگسِ مستت سلامت را دعا گفتیم
درِ میخانهام بُگشا که هیچ از خانقه نَگشود
گَرَت باور بُوَد ور نه سخن این بود و ما گفتیم
من از چشمِ تو ای ساقی خراب افتادهام لیکن
بلایی کز حبیب آید هِزارش مَرحَبا گفتیم
اگر بر من نَبَخشایی پشیمانی خوری آخر
به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
قَدَت گفتم که شمشاد است؛ بس خِجلَت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بُهتان چرا گفتیم
جگر چون نافهام خون گشت کم زینم نمیباید
جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
ز بدعهدیِّ گُل گویی حکایت با صبا گفتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و درد و رنج شاعر از ناکامی در عشق میپردازد. شاعر از محبوب خود میخواهد که به او توجه کند و از او درخواستی میکند. او به میخانه اشاره میکند و میگوید که در آنجا به آرامش و رهایی میرسد، در حالی که در خانقاه (محل عبادت) چنین حالتی را تجربه نکرده است. شاعر بیان میکند که با وجود خرابی و کمرنگ شدن عشقش، هر بلایی از جانب محبوبش را با کمال میل میپذیرد. در ادامه، او از خجالت و شرمندگی نسبت به ویژگیهای محبوبش صحبت میکند و از تبعات عشق خود که به جگرش آسیب رسانده، یاد میکند. در نهایت، شاعر به دشواری و بدعهدهی در عشق اشاره میکند و راز دل را با صبا (نسیم صبح) به اشتراک میگذارد. به طور کلی، این شعر ترکیبی از عواطف شدید و احساسات عاشقانه و ناامیدی است.
هوش مصنوعی: صلاح و خوبی از ما چه میخواهی؟ ما برای مستان دعا کردیم و به خاطر نرگس معشوقهات، همواره سلامتی آرزو کردیم.
هوش مصنوعی: در میخانه را بگشایید، چون هیچ چیزی از خانقاه (محل صوفیان) به شما نخواهد داد. اگر به این موضوع ایمان دارید، که خوب است؛ وگرنه، همین نکته را گفتیم.
هوش مصنوعی: من از نگاه تو، ای ساقی، در حال بیهوشی و مستی هستم، اما هر دردسر و مشکل که از طرف محبوب بیاید، برای آن هزار بار خوشآمد میگوییم.
هوش مصنوعی: اگر من را ببخشی، در آینده پشیمان خواهی شد. پس به یاد داشته باش که ما در کجا و چه صحبتهایی درباره خدمت به هم داشتیم.
هوش مصنوعی: میگویم که تو مانند شمشاد هستی، اما بعداً خجالت کشیدم که چرا این حرف را زدم و چرا به تو نسبت این ویژگی را دادم.
هوش مصنوعی: دل من به شدت از غم و اندوه پر شده است و این احساس درد و رنج بر من چیره شده، اما من هیچ جزایی برای آنچه بر من گذشته نمیخواهم، جز آنکه به خاطر زلف تو، بخاطر اشتباهی که در نیاوردن کلمات درست دربارهاش کردم، عذرخواهی کنم.
هوش مصنوعی: ای حافظ، تو به آتش تبدیل شدهای، ولی با یار خود ارتباط برقرار نکردی. ما از بدعهدی گل، داستانی را با باد صبا در میان گذاشتیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.