شهریار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
قطع نظر از این که مقصود حافظ کدامین عشق است زمینی یا آسمانی،باید توامان و دفعتا عاشق شده باشی و شکست خورده باشی تا ذره ای از سعه و ضیق این شعر را بفهمی.
همچنین است راجع به غزل زیبای " ای ساربان " سعدی
شهریار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
دوستی به نام امیر حسین در بالا گفتند که صدای شهرام ناظری غم عشق موجود در این شعر رو به خوبی نشان می دهد.
دقیقا همینگونه است که امیرحسین بیان کردند.
شهریار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
دیوان کبیر او به مانند هدیه ای آسمانی از سوی پروردگار به بشریت است.
خواندن آن روح را به تلاطم و پروار در می آورد.
اشعار مولانا نه این که معنا را نشان دهند بلکه خود باطن و معنا هستند.
او انگار به راز خلقت آگاه است
تمام دنیا و ظاهر و باطن در اشعار او می غلتند.
تمام کلمات ساده و غامض بدون هیچ نقصان گو اینکه در همیان و در محضر اویند برای خلق مثنوی معنوی و دیوان شمس.
تسلط مولانا بر نحوه به کارگیری و چینش کلمات یک تسلط محیط است
او پروردگار تمام شعراست.
احمد خرمآبادیزاد در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۴۱ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۴۳ - حکایت خلیفه با طاوس یمانی:
1-در مصرع دوم بیت 12، «میپرورید» به جای «میپروری» درست است زیرا، به سوم شخص و زمان گذشته اشاره دارد. به این ترتیب، واژۀ پایانی مصرع نخست نیز باید با آن همقافیه باشد. خوشبختانه نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379 تلکیف این واژه را روشن میکند: «پلید»
2-بیت 16 به شکل «طعمۀ کرمان تن نازان شوی/هم وقود نار دوزخیان شوی» از نظر معنی و وزن لنگ میزند. به استناد نسخه خطی مجلس، شکل درست آن عبارت است از:
«طعمۀ کرمان تن نازان تو/هموقود نار و دوزخ جان تو»
محمّدرضا طهرانی در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۴ در پاسخ به مجتبی عیوض صحرا دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۰ - سخن دقیقی:
الگوبرداری داستان حضرت عباس از شاهنامه؟ کمی دارید اشتباه میکنید بزرگوار!
شهریار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
ولی برای من مولانا انسان و شاعر دیگریست.
ابیات او به رشته ای مروارید می ماند که تا ابد هیچ نیروئی توان گسلیدن آن را ندارد.
از این همه تبحر در چیدمان کلمات رازآلود در کنار هم،دنیای شعر در حیرت است.
هیچ کلمه و یا جمله ای که قابلیت توصیف مولانا را دارا باشد به واقع وجود ندارد.
او یک خدای بالقوه است
شهریار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
اشعار حافظ در نهایت عشق و کمال سروده شده اند.
وقتی می خوانی در لحظه پی به اعجاز و ایجاز آن اشعار می بری.
در یک مصرع کوتاه دنیائی از معنا و معرفت مستتر است.
مدلول الفاظ اشعار حافظ برای ما قابل فهم نیست.
شهریار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
خواندن درست منطوق ادبی شعر و تفسیر درست آن ملازمه دارد با یک آشنائی نسبی با اسلوب شعر خوانی.
خواندن شعر بر اساس منطق مجرد آن(صرفا تکیه بر متن)لازم اما کافی نیست.
مهارت خاص نیاز است.روح شعر بر خود متن،مرجح است.بین آن دو همپوشانی برقرار می باشد
شهریار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
من تحلیل دوستان را چه در مورد این شعر و یا سایر اشعار می خوانم و برخی از تحلیل ها به جان و دل می نشینند و آشکارا پیداست که اهل مطالعه و نظرند.
دوستانی به نام امین کیخا و روفیا بسیار دلنشین می نویسند
شهریار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
مولانا و حافظ ستارگان آسمان شعرند
شهرام ناظری هم به غایت زیبا شعر این ستارگان را می خواند
شهریار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:
سلام
این شعر با صدای شهرام ناظری حال آدم را دگرگون می کند گوئی پیوند آدم با این دنیای خاکی قطع می شود
دکتر حافظ رهنورد در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰:
خواجه در بیت دوم این شعر میگوید:
این سنگدلی و بیوفایی دلبر یا از بخت بیمروت من است و یا او راهرسم عشق را نمیداند.
در دیدگاه خواجه حافظ شاهراه طریقت که انسان را به سرمنزل مقصود میرساند همان عشق است و انسان عاشق راهروِ چنین طریقیست.
دکتر حافظ رهنورد در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰:
در غزل پیشاز این در بیت سوم خواجه میفرماید:
میخواستم که میرَمَش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد
در این غزل نیز در بیت آخر باز چنین آورده:
من ایستاده تا کُنَمَش جان فدا چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیمِ سحر نکرد
گذر نسیم بر شمع خاموشی شمع را سبب میشود و جناب حافظ دقیقن همین منظور را داشته؛ یعنی که باحضور و گذر تو بر من، جانم از شوق بهدر میشود.
شاهان نوذری در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ فردوسی » هجونامه (منتسب):
پرسشی دارم. مگر نظامی عروضی در کتاب چهارمقاله، نقل نکرده که تنها شش بیت از هجونامه باقی مانده که آنها را هم نقل کرده است؟ پس این ۴۶ بیت چیستند؟ سپاس از این که پاسخ میدهید.
داود شبان در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۱ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:
موی سپید خنده میزند بر آن که گفت
بالاتر از سیاهی رنگ دگر نباشد
بهزاد رستمی در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۴۵ در پاسخ به ناصر مرادی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹:
وقتی برای بار اول خوندم فکر کردم اشتباه متوجه شدم، دوباره برگشتم و خوندم دیدم نه، رستم واقعا گوش اون بینوا رو کنده.
Rafaello در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۴۱ دربارهٔ صامت بروجردی » مختصری از اشعار افصح الشعراء (میرزا حاجب بروجردی) » شمارهٔ ۱۳ - زبان حال حضرت زینب با ذوالجناح:
شعر به طرزی عجیب، پر از غلطهای املایی فاحش است
نوید نصیری در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۱:
البته که سایت و تیم اجرایی زحمت بسیار ارزشمند و تشویقشدنی رو انجام میدن. احسنت!!
منتهی نسخهی ارایه شده توسط شاملو هم از نظر ترتیب ابیات و هم از نظر برخی ابیات حذف یا اضافه شده با این نسخه تفاوتهای بسیاری داره. برداشت من این هست که نسخه شاملو، که بیشتر به نشونههایی از یه عشق زیاد به یک دختر یا خانم زیبا رو نشون میده، که البته توی این نسخه هم هست ولی کمی کاسته شده، نشونه ها کاملا به یه نفر ربط داره و کاری با خداوند نداره:
- من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان: من از (تصور) نفس، همنفسی یا صحبت فرشتگان افسرده و خسته شدم. "کاملا اشاره به عدم علاقه به مباحثی در رابطه با فرشتگان و متعلقاتش داره"
- تاب بنفشه میدهد طرّهٔ مشکسای تو/ پردهٔ غنچه میدرد خندهٔ دلگشای تو: اگر بنا باشه که تصور کنیم این بیت به یک خانم با موهای زیبا و خوش بو با لبخندی لطیف و دلنشین اشاره نداره و به خداوند نسبت داره، باید گفت که یه تفسیر کاملا زمینی در مورد خداوندی صورت گرفته که به تمثیل یک انسان در اومده!!!! از اونجایی که برای هر کسی که به خدا اندک اعتقادی هم داره، این تمثیل کار پسندیدهای نیست. "مثال: هیچ انسانی حاضر نیست که مثلا فزرند مورد علاقهش رو با یه جاندار کمتر از انسان مقیاس یا تفسیر کنه، چون فرزندش براش خیلی خیلی عزیزتره. ممکنه که جاهایی تفسیرهای مثبت بشه، مثل یار گل گون، ولی از اون دستکمتر گرفته نمیشه و تفسیر از اون پایینتر نمیره. خیلی بعیده که به بیابون و کویر نسبت داده بشه. البته که فاصلهی بین مقام بچهی عزیز و مقام بیابون خیلی خیلی کمتر از فاصلهی بین مقام خداوند و یک خانم با موهای خوشبو و خندهرو هست، البته اگر کسی واقعا به خداوند ایمان داشته باشه. به نظرم که تفسیرهای خدایی از این بیت، این اصل رو فراموش کردن.".
پس تفسیر اینگونه خداوند از حافظ، مخصوصا در این شعر، برای من قابل درک نیست!!
لینک نسخهی حافظ، شاملو:
پیوند به وبگاه بیرونی
امین آب آذرسا در ۴ ماه قبل، یکشنبه ۸ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۹ در پاسخ به مریم بکوک دربارهٔ ایرج میرزا » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱ - من گرفتم تو نگیر:
درود. عجب صحبت منطقی و درستی کردید. ای کاش همه مثل شما در این باب نظر می دادند. یاد سخنان حسین عربزاده افتادم.
شهریار در ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱: