زهی بزم خداوندی زهی میهای شاهانه
زهی یغما که میآرد شه قفجاق ترکانه
دلم آهن همیخاید از آن لعلین لبی که او
کنار لطف بگشاید میان حلقه مستانه
هر آن جانی که شد مجنون به عشق حالت بیچون
کجا گیرد قرار اکنون بدین افسون و افسانه
چو او طره برافشاند سوی عاشق همیداند
که از زنجیر جنبیدن بجنبد شور دیوانه
به عشق طرههای او که جعد و شاخ شاخ آمد
دل من شاخ شاخ آید چو دندان در سر شانه
چه برهم گشتهاند این دم حریفان دل از مستی
برای جانت ای مه رو سری درکن در این خانه
اگر ساقی ندادت می دلا در گل چه افتادی
وگر آن مشک نگشاد او چرا پر گشت پیمانه
خداوندا در این بیشه چه گم گشتهست اندیشه
تنی تن کجا ماند میان جان و جانانه
بیا ای شمس تبریزی که در رفعت سلیمانی
که از عشقت همه مرغان شدند از دام و از دانه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و مستی و زیبایی معشوق است. شاعر از میهای شاهانه و میخانهها صحبت میکند و دلی پر از شور و اشتیاق را توصیف میکند. او به محبوبش اشاره میکند که با زیباییهای خود، دلها را تحت تأثیر قرار میدهد و میسازد. عشق و جنون ناشی از آن موضوعاتی هستند که شاعر به آنها پرداخته و احساساتی عمیق و گیرا را به تصویر میکشد. در نهایت، او به شمس تبریزی اشاره میکند و در خواست میکند که به کمک عشقش بیاید تا پرندههای عاشق آزاد شوند.
هوش مصنوعی: به چه میهمانی باشکوهی اشاره شده است! مقابل میهای سلطنتی و پرزرق و برق، چه زیبایی وجود دارد که موجب شادی و سرور میشود. چه بردن و دزدی از آن میطلبد که پادشاه ترک، آنگونه که شایسته است، میآورد.
هوش مصنوعی: دل من میخواهد از آن لبهای زیبا و دلربا آهن بسازد، چرا که او با لطف و محبت خود، در وسط جمع مستان راهی برای گشایش دلها پیدا میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر عشق مجنون شده و دچار حالتی بدون قید و شرط است، نمیتواند در شرایط فعلی به آرامش برسد و در این افسون و داستان غرق شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که او موهایش را به زیبایی برافشاند، عاشق میداند که دیوانه از شوق و هیجان مانند زنجیری که حرکت میکند، به تلاطم در میآید.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق به موهای موزون و مجعد او، دل من هم پر از عشق و شور میشود، مانند دندانی که در سر شانه قرار دارد.
هوش مصنوعی: در این لحظه، حال و هوای دوستان تغییر کرده و دلهایشان از خوشحالی سرشار است. ای محبوب زیبا، با نگاهی به این خانه وارد شو.
هوش مصنوعی: اگر ساقی به تو نوشیدنی نداد، چرا در گل و لای افتادی؟ و اگر او مشک را باز نکرد، پس چرا پیمانه پر شد؟
هوش مصنوعی: خداوندا، در این جنگل چه ایدهای گم شده است. بدن کجا مانده است، میان روح و محبوب.
هوش مصنوعی: ای شمس تبریزی، بیا که تو در جایگاه بلندی مثل سلیمان قرار داری. عشق تو چنان تأثیری دارد که تمامی پرندگان از دام و دانه آزاد شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چرا این مردم دانا و زیرکسار و فرزانه
زیانشان مور را باشد دو درشان هست یک خانه
اگر ابروش چین آرد ، سزد گر روی من بیند
که رخسارم پر از چین است چون رخسار پهنانه
چو پیمانه تن مردم همیشه عمر پیماید
[...]
شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه
ز عشرت میپرستان را، منور بود کاشانه
ز خلوتگاه ربانی، وثاقی در سرای دل
که تا قصر دماغ ایمن بود ز آواز بیگانه
چو ساقی در شراب آمد، به نوشانوش در مجلس
[...]
گرانجانی مکن یارا مشو در خوابِ مستانه
چو بانگِ صبح بشنیدی سبک برخیز مردانه
به مسمار ارادت خویشتن چون حلقه بربندی
اگر روزی دهندت ره درون بارِ میخانه
تو گردانی که در تفریق مجموعیم پس دانی
[...]
به گردت باد سردی هر دم از عشاق دیوانه
پریشانی زلفت را فراهم کی کند شانه؟
بلای جان شدی و من هم اول روز دانستم
که روزی بهر ما فتنه شود آن شکل ترکانه
مرا خود شورشی بوده ست، عشقت یار شد با آن
[...]
مرا زنجیر زلف او بدان سان کرد دیوانه
که از سودای او کشتم ز عقل خویش بیگانه
رموز حسن لیلی را که دریابد بجز مجنون
بدین ده ره نیارد عقل هر فرزانه
گرم سر در سر کارش رود زو بر ندارم دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.