گنجور

حاشیه‌ها

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱۵ - رشید وطواط:

آریانای عزیز

رشید وطواط پس از اتمام تحصیلاتش در بلخ، به خوارزم رفته و به دربار خوارزمشاهیان راه یافته و در همه سفرها همراه سلطان آتسز بوده است.

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ جامی » بهارستان » روضهٔ هفتم (در شعر و بیان شاعران) » بخش ۱۵ - رشید وطواط:

بر یاد تو بی تو این جهان ...

در مصرع دوم "و" جا افتاده:

بگذاشتم ای ماه و تو از بی‌خبران

کوروش در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۸۸:

لاحول کنی یعنی چی

 

کوروش در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۴۵ در پاسخ به سیمین دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۸۷:

این که مال کی هست رو زیاد جدی نگیر خیلی از این رباعیات منسوب به دیگرانه به ویژه مولانا واقعا تشخیص این که کدوم مال کی هست سخته

کوروش در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۸۳:

لطفا یکی تفسیر کنه

 

کوروش در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۵ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶۷۸:

بیت پایانی رو کسی میتونه تفسیر کنه ؟

 

این بشر (فرشید ربانی) در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۲:

اگر راه یابد کسی زین جهان بباشد، ندارد خرد در نهان

میشه یه نفر معنی این بیت رو بگه؟!

مهدی در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۴۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:

مصراع دوم بیت اول باز را به راز تصحیح کنید

Herman f.khoshsohbatan@gmail.com در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۰:

جان چه می‌دانست از دنیا چه‌ها خواهد کشید؟ :)

ملیکا رضایی در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰:

درود بر شما 

حتی وقتی به جمله آخر نگاه میدارم همان معنی به ذهنم می‌رسد 

پیش آستانه در خانه او سر نهادن از نظر من با این شعر زیاد هماهنگی نمی‌دارد که با توجه به بیت آخر کام آمده است و کل معنای شعر جان سپردن به دست یار است در نگاه اول و جان دادن در مقابل خانه یار کمی عجیب مینماید... اگر ابیات آخر را پیوسته و در ارتباط با هم معنا کنیم بام اینجا معمای اصلی خود را ندارد و هزاران واژه هست در ادبیات فارسی که در معنای غیر اصلی خود به کار میروند و نمیتوان گفت برای من درست است یا برای شما درست است چراکه اگر نگاه کنید هم من و هم شما دو معنی متفاوت را به کار بردیم و هر دو صدق کرد و از آن جهت اینجا بام ایهام تناسب دارد و حتی اگر هم نداشته باشد ایهام را میتواند داشته باشد هرچند در لغتنامه معانی مجازی این واژه را به کار نبرده است (البته در برخی از کتب واژه نامه هست)

از این رو در حاشیه پیشین خود گفتم که در مورد جناس راست گفتید چون اگر بر اساس من ترجمه گردد جناس هست ولی اگر بر اساس شما جناس ندارد ولی من هنوز در نظرات خود گمان میبرم که به بام رفتن و به دیدار دوست رفتن کمی اشکال دارد ...

 

توکل در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۴۲ در پاسخ به میلاد دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم:

این مصراع ابری بفرست بر سر ری را چطور توجیه کنیم اگر وی را جای ری بگذاریم ؟؟ اگر نظر شما را بپذیریم که وی درست است و منظور مشت زدن به آسمان است پس در این مصراع شاعر به دماوند گفته ابری بر سر آسمان بفرست و بر اسمان ببار  ! ابر بر سر آسمان باریدن  بی معناست ابر بر  زمین می بارد نه آسمان ( از روی تعصب شعر شاعران را تغییر ندهیم و هر شعری را به زمان خودش برگردانیم )

توکل در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۳۵ در پاسخ به میلاد دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم:

ابیات قبل گفته ای دماوند تو مشت زمین هستی که به آسمان زده شده است پس دیگه نیاز نیست مجدد بگه ای دماوند بر و به اسمان و به اسمان مشت بزن برعکس شاعر خیلی زیبا گفته مشت را به آسمان نزن برو بر اسمان و از بالا چند مشت به ری بزن و در بیت های بعدی مصراع دیگری هم هست که ری آمده است و نمیشه تغییرش داد به وی ( منظور از ری حکومت تهران در آن زمان بوده است ) 

توکل در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۲۶ در پاسخ به پرویز عزیزیان گیلان دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم:

استاد بهار ، دود و خاکستر آتشفشان را به مشت تشبیه نکرده خیلی زیبا گفته دماوند مشت زمین است که به آسمان زده شده است و اتفاق ری درست است چون شاعر قبلش گفته تو مشت زمین به آسمان هستی و اگر مجدد تکرار کند که به آسمان مشت و ضربه بزن حشو است خیلی زیبا و شاعرانه گفته برو به آسمان و از بالا به ری مشت بزن و منظور تهران و حکومت تهران است که بهار بارها از جور و ستم سیاستمداران آن شکوه می کند. رجوع کنید به کتاب زندگی و شعر ملک الشعرا بهار اثر کامیار عابدی صفحه ۱۸۱ و کتاب از صبا تا نیما جلد دوم صفحه ۳۳۸

توکل در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۰۷ در پاسخ به محمد حسنپور دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم:

تشبیه کوه به دیو عظمت و شکوه دماوند را نشان میده دیو از نظر بزرگی نه رفتار و کردار 

توکل در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم:

ملک الشعرا بهار درسال ۱۳۳۰ هجری شمسی درگذشت یعنی ۷۰ سال قبل و قصیده معروف او دماوندیه اینگونه تغییراتی دارد در کتاب زندگی و شعر ملک الشعرا بهار اثر کامیار عابدی ابیاتی هست که اینجا نیست .درباره اخلاق و منش سیاسی او هم نظرات مختلفی هست بعد ۱۰۰۰ سال چه بیت هایی به این قصیده اضافه شود خدا داند .قطعا آنچه از فردوسی و دیگر شاعران هم امروز دردست ما است صد درصد آنچه نیست که خود شاعر سروده است اما قطعا مردم آن زمان کمتر در ابیات دست می بردند یا بیتی را حذف یا اضافه میکردند ۳۰ سال بعد از فوت بهار قصیده معروفش تغییر میکنه تا الان که ۷۰ سال از مرگ فرزانه زمان می گذرد با این بی توجهی به آثار و ابیات  ۱۰۰۰ سال دیگه چه بلایی سر  ابیات شاعران دوره معاصر آید فقط خدا داندو بس

جهن یزداد در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین:

ز ری دینارگیس و هم زرن گیس
زبوم کوه شیرین و فرنگیس
زرن  چون فرن  تجن است - نام فرنگیس را هم  برخی فریگیس میگفتند که فرن و فری با هم برابر هستند زری . زرن نیز

تسلیم در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۲ - تفسیر قوله علیه‌السلام موتوا قبل ان تموتوا بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی کی ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما:

سلام به همه عزیزان پاره تن
همانطور که احتمالا حضرت مولانا تجربه کرده اند ، تجربه مرگ ظرفیتی درون انسان ایجاد می کند که باعث می شود به بالای بام برسیم و نردبان ما کامل شود.
منظور از مرگ قبل از مرگ ، تمثیل و معنا نیست و به معنای واقعی جدا شدن روح از بدن است که در طریق عرفان و سلوک برای سالک یک مرحله می باشد.
که روح از بدن جدا می شود ضربان قلب می ایستد تنفس و علائم حیاتی قطع می شوند و سالک به درک مرگ ، وسعت دید پس از مرگ و غیره می رسد و مجددا به تلخی به زندگی بر می گردد و علائم حیاتی از سر گرفته می شود با این تفاوت که ادراک مرگ با سالک همراه است.
فراموش نکنیم که مرگ ، مسیر کمال می باشد چون با مردن هیچ موقع ما کم نمی شویم بلکه بر توانایی های ما و بی نیازی ما افزوده می شود و مرگ کامل شدن است نه نابود شدن.
پس در دنیا باید یکبار بمیریم قبل اینکه مرگ نهایی رخ دهد تا بدانیم که چه باید بکنیم و چه نکنیم و انرژی ذهنی خودمان را صرف چه اموری در دنیا کنیم.
با نصیحت که کسی تغییر نکرده ، بلکه با تجربه است که ما تغییر می کنیم
برای همگی عزیزان از جمله خودم مرگ قبل مرگ را از خداوند جان خواستارم

مجید امیری در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۳ - منع کردن انبیا را از نصیحت کردن و حجت آوردن جبریانه:

بیت: قفل بر دلهای ما بنهاد حق    کس نداند برد بر خالق سبق

اشاره دارد به آیه 24 سوره محمد: أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَیٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا.

آیا منافقان در آیات قرآن تفکر نمی‌کنند یا بر دلهاشان خود قفل‌ها (ی جهل و نفاق) زده‌اند.

مجید امیری در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳۱ - وخامت کار آن مرغ کی ترک حزم کرد از حرص و هوا:

بیت: اِن عُدتُم کذا ، عُدنا کذا / نَحنُ زَوّجنَاالفِعالَ بِالجَزا. 
اشاره به این آیه از قران دارد: عَسَیٰ رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ ۚ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا ۘ وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا.

یعنی:امید است خدا به شما (اگر توبه کرده و صالح شوید) باز مهربان گردد و اگر (به عصیان و ستمگری) برگردید ما هم (به عقوبت و مجازات شما) بازمی‌گردیم و جهنم را زندان کافران قرار داده‌ایم.
اگر شما اینطور به عقب برگردید، ما هم همینطور برمی گردیم
فعل را با فاعل مزدوج کردیم.

 

 

Mamad Z۶۵ در ‫۳ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:

نسخه قزوینی واقعا نسبت به سایه و خانلری و آقای قمشه ای خیلی ضعیف تره،، بازار شوق گرم شد آن سرو قد کجاست،،، سرو قد اشتباست،، چون جان بر روی آتش رو میخواد سپند بشه و اینکه گرما و شوق و گرمی ربطی به سرو نداره،، سرو برای بالا بلندی و،،، است،، بازار شوق گرم شد آن شمع قد (یا شمع رخ در بعضی نسخه ها) درست تر و منطقی تر و متناسب تر به نظر می‌رسد،،، و گر طیره می نمایی و گر طعنه میزنی از لحاظ آوایی و ارتباط خیلی درست تر از جلوه می نمایی و طعنه میزنی هست،، البته خب نسخه قزوینی نسخه ای هست که اکثر خوانش ها از روی اون انجام شده،، ولی خانلری نشر خوارزمی و حافظ به سعی سایه، ازش به مراتب بهتر و قوی ترن

۱
۱۳۳۷
۱۳۳۸
۱۳۳۹
۱۳۴۰
۱۳۴۱
۵۴۶۰