گنجور

حاشیه‌ها

سید احسان حسینی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۸:

مخور صائب فریب زهد ز عماعه زاهد 

که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار است

مبارکه عابدپور در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی:

در بوستان به تصحیح فروغی 

چو فرخنده خوی این حکایت شنید

زگوینده ابرو به هم درکشید

و

به پشتش در اور که مردان مست

عنان طریقت ندارد به دست

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۰۳ در پاسخ به شهاب امامی دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۵ - حکایت در معنی ادراک پیش از فوت:

سلام

نیازی به پیدا کردنِ سعدی نیست. همچنین نیازی به بودن سعدی در این زمانه نیست. چرا که هم اکنون  زنده است. تنها چیزی که نیاز است گوش دادن به اندرزها و عمل کردن به آنهاست!

احمد رحمت‌بر در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۰ - آب حیات:

این ویدیوی طنز که به تقلید از استاد الهی قمشه‌ای اجرا شده را ببینید، واقعا دیدنی است. تعدادی از ابیات این غزل هم میخواند و تفسیر می‌کند.
youtu.be/dmvdE-nul5c

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۳ - حکایت:

نشاط جوانی زِ پیران مجوی

که آبِ روان باز نآید به جوی 

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۲ - حکایت پیرمرد و تحسر او بر روزگار جوانی:

نکو گفت لقمان که  نازیستن

به از  سالها  بر خطا زیستن

 

احمد رحمت‌بر در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۰ - آب حیات:

خصم نحات یعنی دشمن طبیعت. یعنی این سیه‌چرده باعث شده است طبیعت شخص مورد اشاره برگردد و از مهر منصرف شود.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۲ - حکایت پیرمرد و تحسر او بر روزگار جوانی:

مرا تکیه جانِ پدر بر عصاست/ دگر تکیه بر زندگانی خطاست

 

محمد هنرور در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲ - قصهٔ خورندگان پیل‌بچه از حرص و ترک نصیحت ناصح:

شاید تنها نقص انسان از مراتبی که فرمودید ، نفس او باشد.

میلاد مظفری در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۴۸ در پاسخ به بیژن دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

شما میگی زیباترین کلمات پارسی بعد عربی مینویسی؟؟ 

نون ایرانشاهی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

 وقتی دوستان می‌خوان مثل معلم‌های دینی و ادبیات دبیرستان همه ابیات و اشعار رو به الهیات و معارف ارتباط بدن به هر صورتی*

پژمان هزپی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:

باسلام باعنایت به روانی و وزن زیبای شعر که در بحررمل مثمن مخبون(۴فعلاتن) می باشد و متاسفانه در جایی از اینترنت معنای ابیات را نیافتم بر آن شدم که ابیات را معنی کنم... ۱- من نمی بخشم(یا عطا نمی کنم یاقسمت نمی کنم یا سوگند نمی خورم) مگر به کسانی (مردانی) که ما را تصدیق کنند(یابر ماببخشند،راستمان انگارندیا صدقات برمادهند)/من عشق نمی ورزم مگربه نمکین رویانی(زیبا رویانی) که به ماعشق می ورزند. ۲- پس آنها [ زیبا رویان]میل جوانی و نادانی کردند وماهم میل جوانی و نادانی کردیم،پس آنها آمدند سپس ما [هم]آمدیم(یا آنها بخشید ند سپس ما هم بخشیدیم)/برای آنها برتری (فضل،احسان،بخشش و فزونی واحسان)پیش ماست (آنها نزد ما برتر و بزرگوار ند)[پس دیگر] برای چه از ما پیشی وسبقت می گیرند؟! ۳-پس،گشودیم سیاهی چشمان را(یافتح وتصرف کردیم باغ ها را)وغنیمت گرفتیم راستی ها و درستی هارا(یا صدقات و بخشش‌ها را غنیمت گرفتیم)/ودزدیدیم دزدیده ها را زمانی که آنها ما را دزدیدند (یا آویختیم ،پوشیده شدیم آویخته ها،پوشیده ها را زمانی که آنها ما را پوشانیدندیاما را آویختند) ۴-پس پیروز شد یم بر دلها (قلب ها) و آگاه شد یم از ناپدید ها وغیب ها/پس خدا سیراب کرد؛چه سیراب کردنی چشمهایی را که به ما می نگریستند (یا خداوند به کلی سیراب کردچشمهایی[چشمه هایی]را که باقی جان ونفس های آخر ما بودند. ۵_بزرگی،عزت و رحجان از آن خداست یا فضل و برکت خدا به ما نازل وملحق شدوگرنه ما پرده دری (هتاکی,حقارت وخفت) کردیم و نابود و هلاک شدیم/پس گریختیم وترسیدیم ( رمیدیم) زمانی که آنها به ما رسیدند (پیوستند) ۶- برای من اگر ترس از خدا وپرهیز نباشد خداوند خشم و غصب می گیرد و حتما کم می شود/لزوما و حتما قدرت دید(توانایی دیدن چشمان) من کهنه و پاره و از بین می رود (بصیرت من از بین می رود) ۷-پس شراب تند [عرفانی] پیش آور که در [اعماق]جان ها روح ها جای دارد /وبا کاسه ها وجامهایی از آن از جهت روزی وبهره ما را سیراب گردانید....

محمد محسنی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۳:

تو گویی که در زین بجوشد همی     غ

تو گویی که بر زین بجوشد همی     ص    در اسب سوار نمیشدند. بر اسب سوار میشدند

درفشی بدید اژدها پیکرست        غ      سهراب وسط توضیح دادن و توصیف کردن و سوال کردن به شخص مقابلش است و سوم شخصی ناشناس درفشی دیده. اصن معنی نداره

درفشش پدید ، اژدها پیکرست    ص     سهراب  میگه آنکه درفشش پدید و آشکار است و نقش اژدها دارد کیست؟ 

--------

بران نیزه بر شیر زرین سرست      غ     بران  نیزه  یعنی روی آن نیزه و بَر یعنی رویش  

بدان نیزه بَر، شیر زرین سرست    ص    بدان نیزه یعنی به آن نیزه و کلمه بَر یعنی بر رویش 

درست نیست

چنین گفت کز چین یکی نامدار       غ      نامدار کسی است که نام دارد و شناس عام شده است

چنین گفت کز چین یکی نیکخواه     ص    صورت درست ، نیکخواه بوده و مصراع بعدش ب تصحیح دکترخالقی دلنشین تر است.

درست نیست

بنوی بیامد بر شهریار

بنوی رسیدست نزدیک شاه   ص      دکتر خالقی 

درست نیست

ز فرمان نکاهد نخواهد فزود

ز فرمان نکاهد نه هرگز فزود     ص

درست نیست

ز گودرزیان مهتر و بهترست

ز گودرزیان بهتر و مهترست     ص  ز کسی بهتر و ب کسی مهتر میشوند. حال بنظر یا به این شکل و یا "به گودرزیان مهتر و بهترست " شکل درست می باشد.

درست نیست

نهاده بران عاج کرسی ساج   غ    به این شکل باشد  اولا با مصراع بعد جور نمیشه دوما بدفهمی دارد ،که بر روی عاج کرسی از ساج بوده(روی تخت کرسی نمیذاشتن)

نهاده بر تخت کرسی ساج    ص   کنار تخت کرسی با جنس ساج گذاشته

درست نیست

به دهلیز چندی پیاده به پای

یکی ماه پیکر درفشی به پای     ص   توضح میدهد که پرچمش طرح ماه دارد.

درست نیست

درفشی پس پشت پیکرگراز        غ     

درفشش سپیدست ، پیکرگراز     ص   درفشش سپید رنگ است و طرح گراز که نماد زورمندی بوده برآن نقش دارد.

درست نیست

که بر دردر و سختی نگردد ژگان

که بر درد و سختی نگردد ژکان       ص    ژکان و ژکیدن به معنی زیرلب چیزی از عصبانیت گفتن و شکایت کردن است.

درست نیست

ازان پس هجیر سپهبدش گفت    غ    اصن قابل تلفظ نیست و بیت تن درست نیست. همچین بیتی از زیر دست فردوسی در نمیرفته.

ازان پس هجیر ستیهنده گفت     ص  ستیهنده اشاره به اخلاق ستیره جوی هجیر دارد.

درست نیست

که از تو سخن را چه باید نهفت

که از تو سخن ها چه باید نهفت   ص

درست نیست

نگر تا کدامین به آیدت رای

میانجی کن اکنون بدین هردو رای   ص

درست نیست

درخشنده مهری بود بی‌بها     غ   داره تعریف میده ،بی بها چیه اون وسط

درخشنده مهری بود با بها    ص    مهر درخشنده و بابها

درست نیست

نبرد کسی جویداندر جهان

نبرد کسی جوید اندر جهان   ص

درست نیست

که او ژنده پیل اندر آرد ز جان

که چون اَبرو باد آید اندر دمان      ص

درست نیست

که چون برکشد از چمن بیخ سرو

که چون برکنند از چمن بیخ سرو      ص  برکنند 

(( چون حوصله کلنجار با ویراستار گنجور نبود. و هربار غلط های نگارشی را رد مینمود در حاشیه نوشتم و ابیات درست تر با توجه به نظرات دکترخالقی و دکتر محجوب باعث روانی شعر و معنی میشود . تا معنی داستان گم نشود. زیرا ابیات نادرستی که موجود است  خواننده را گیج میکند. اگر طولانی شد ، بر من ببخشید.

 

داود پورسلطان در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

سلام دوستان فرهیخته 

ایا واژه میننیوشم در اشعار دیگران هم تکرار شده یا مختص سعدی هست ؟

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۲۲ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:

سلام آقا رضا

دَمِت(زندگیت) همیشه گرم و حافظانه

سپاس از دل نوشته های زیبا و کاربردی شما

ابوالفضل در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۷:

به عنوان یک دانشجوی آموزش زبان عربی وقتی دیدم عزیزی ابیات عربی این غزل زیبا را ترجمه نکرده، برای دوستان با بضاعت اندکم ترجمه می‌کنم: (البته متن رو هم ویرایش می‌کنم تا با اعراب درست بخونید(

سادتی احترق القلب من الأشواق: ای دوستان من، قلب از شدّت اشتیاق سوخت

لو أضافوا صحف الدّهر إلی أوراقی: و اگر چه دفترهای روزگار را بر ورق‌هایم اضافه کنند

کیف یحلو زمن البین لدی العشّاق: چگونه ایّام فراق برای عاشقان شیرین است؟

أنا أهواک و إن ملت عن المیثاق: من تو را دوست دارم اگر چه تو از میثاق به تنگ آمده‌ای

حیث لا تخلف منظور حبیبی أرنی: متأسّفانه نتوانستم آنگونه که باید ترجمه کنم

رند تشنه لب در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۶:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:

غزل خیلی زیباییه.

فقط من یه چیز رو راجع بهش متوجه نمیشم اینکه چرا حافظ در بیت اول گفته شب هجر است و نسبت بهش ابراز خوشحالی کرده ولی در بیت چهار میگه این شب رو تاریک می بینه. بعد تو بیت پنجم از فراق گله میکنه

اگه کسی برداشتی داره ممنون میشم توضیح بده

امیرحسین فیض شاهی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۳:

چون عاقبت کار مارحلت بود...شادی ونشاط زغم بهتربود

محمد بابامحمدی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:

عجب سوزی داره این شعر 

واقعا به وجد میاد آدم 

۱
۱۰۲۵
۱۰۲۶
۱۰۲۷
۱۰۲۸
۱۰۲۹
۵۴۶۰