گنجور

حاشیه‌ها

ناصر قایدی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۴۹ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۹:

یکی نایه فلانی زنده وابی

درست است و معنی آن

یکی نمیاد (که خبر دهد) که فلانی زنده وابی (شد)

نحوه چنین گفتاری همچنان در استان های جنوبی بخصوص شهر برازجان به وفور یافت میشود 

برای مثال

چه وابی؟ یا چه واوی ؟.  به معنی چه شد می باشد

 

 

 

محسن، مهدی عراقی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۸:

شمع تویی...

شاهد تو....

باده تو...

یکی نبوده به خودش بگه ابر سلطان اندر سلطانم تو

میثم هدا در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰:

بیت آخر ، مصرع دوم (سرود) درست می‌باشد

داود پورسلطان در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » مثنوی (الا ای آهوی وحشی):

با سلام 

علت اینکه در سایت فرهیخته گنجور ابتدایی ترین اصول شعر که قافیه هست در مورد بعضی کلمات رعایت نمیشود و شعرها به غلط با لهجه فارسی رسمی نوشته میشود چیست ؟ 

مثل این بیت 

که میبینم که این دشت مشوش 

چرا گاهی ندارد خرم و خوش 

مشوش با خوش قافیه اش درست نیست 

قافیه درست مشوش با خش هست 

در بسیاری از جاهای ایران هنوز از واژه خش استفاده میشود مثل یزد و کرمان و هرمزگان و ...

چرا باید چیزی که شاعر گفته را اشتباه بنویسیم چون لهجه ما جور دیگری هست 

داود پورسلطان در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

سلام 

دوستان فرهیخته ای که مصرع 

جفای دوست زنم ارنه مردوار کشم 

را جفا زدن معنی میکردند لطفا این بیت سعدی را هم معنی بفرمایید 

مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند 

گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم 

مجتبی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۴۸ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۱ - هرچه باداباد:

غم ها نهفته است دراین بیت :

چه توان خواست از مکاید دهر

چه توان کرد، هر چه باداباد

yaser habibi در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:

شمس الحق تبریزی ای مشرق توجانها

مهران در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ عطار » سی فصل » بخش ۵:

با توجه به اشعار عطار عقیده عطار از این چند حالت خارج نیست یا به امامت اهل بیت معتقد بوده و خلافت رو حق علی میدونسته ولی میگه علی (ع) با خلفای پیشین مشکلی نداشته. یا شیعه بوده و تقیه کرده یا خواسته با شیعه و سنی مدارا کنه.

اسطوخودوس در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۴۵ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

شاید شعر معروف شفیعی کدکنی:

هیچ می‌دانی چرا، چون موج،

در گریز از خویشتن، پیوسته می‌کاهم؟

-زان‌که بر این پرده‌ٔ تاریک،

این خاموشیِ نزدیک،

*آن‌چه می‌خواهم نمی‌بینم،

و آن‌چه می‌بینم نمی‌خواهم.*

در جواب یا با توجه به این بیتِ هاتف گفته شده باشد:

آن‌چه بینی دلت همان خواهد

و آن‌چه خواهد دلت همان بینی

,,شاهرخ کاظمی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه می‌کرد:

یک فتون نور خورشید 

همان. خاصیت خورشید را

داره

حضرت مولانا جان

واقعا اینرا اثبات کرده

جنس اصلی انسان همان

جنس,خداونده

ولی اراده آزاد به انسان داده

دنبال اصل خودش باشه

یا دنبال ذهن وفکرش. که سرانجام

یک جسم فساد پذیر است که

خاکش می کنند انتخاب با شما

,,شاهرخ کاظمی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۹ - قصهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه می‌کرد:

سلام

با عنایت به اینکه 

فقط. ابیات مولوی را. معنی ادبی

کردن. ادای. هدف مولانای کبیر را

نمی کنه

همانطور. تحریف شد. قدیم

با دختر جوان زیبا یک زنی

بود, اکر مرد, جوانی حتی, خواستگار

این شاهد, بود .

باید, دم لا لارا می, دید

منظور ازتن همان ذهن ونفس است

که. فقط می, خواهد

شاهد, همان هوشیاری حضور است

نمی, توان نفس, را گشت یا باهاش

گشتی, گرفت. ولی به دستوراتش میشه

عمل نکرد. مثل عرض در یک جمعی

بساط, غیبت پهنه. دائم وسوسه غیبت

داریم کار نفسه. به وسوسه نگاه می

کنیم ولی عمل نمی. کنیم یک

قدم به شاهد, اصلی, خداوند

که در درون ماست نزدیکتر می 

شویم آنقدر روی, خودمان کار

می کنیم. با کمک مولانا تا

هرچه میشه به دوست نزدیکتر

بشیم

هوشیار ی جسمی کم بشه

حضور زیادتر بشه

موفق باشید

 

 

حمید سجادی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:

خوش به حال حاجی قوام که در این شعر که چه عرض کنم، تابلوی نقاشی به درازای عمر انسان جاودان موند.

چقدر سرخوشانه و زیباست این شعر. هیچی نمیشه گفت. فقط باید سکوت کرد.

رضا در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸:

به نیکی گرای و میازار کس

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز:

شب اَنگِشت سیاه از پشت برداشت ...

شب انگشت سیاه از پشت برداشت: انگشت به کسر الف یعنی زغال شب مانند شخصی است که بار زغال را از پشت به زمین گذاشته.

ز حرف خاکیان انگشت برداشت: انگشت خود را از حرف خاکیان(زمین) برداشت. انگشت گذاشتن کنایه از ایراد گرفتن به حرف کسی است انگشت برداشتن متضاد آن است یعنی دست از ایراد گرفتن برداشت.

 

شماره:

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۵ - عشرت خسرو در مرغزار و سیاست هرمز:

وز این غوری غلامی نیز چون قند ...

 غور.نام ولایتی معروف نزدیک قندهار، در میان خراسان قریب به غزنین و غرجستان است. غلام غوری

شهناز ولی پور هفشجانی در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۴۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۴ - آغاز داستان خسرو و شیرین:

خرابی داشت از کار جهان دست ...

خرابی دست از سر جهان برداشت.

Solid True در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تأمّل فاسد:

درودها ...

یک نکته بسیار مهم دیگر آنکه در هنگامه ترک آن فضا توسط زرگر ، ایشان بنوعی با نمادها و مثل ها تهدید به حضور مجدد و در شکل های گوناگون و با توانایی های مختلف می‌کند که بنوعی بازخواهد گشت و انتقام خواهد گرفت ، از این زیباتر نمی‌توان وجود اصالت آن نیروی منفی که همواره در لباس های مختلف حاضر می‌شود چرا که از تن ما عافیت و سلامت و حق را برباید ، را نفی کرد ، پس می‌شود این را هم در راستای آنکه آن زرگر نمادی از آن نیرو حالت منفی نما بوده برداشت کرد و در اصل صرفا خوراندن آن شربت را بیرون کردن آن از جلد فردی اینچنین تلقی نمود و اصل ماجرا درک و فهم این اصالت های الهی و بنوعی خیر و شر و جهت گیری های صحیح و شناخت عشق سره از ناسره است ... 

ارادت ، سلامت و پیروز باشید .

سخن بسیار است و توان ما ناچیز ...

Solid True در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تأمّل فاسد:

درود ها ...

سخن بسیار است ، اساتید بسیار تفسیرها و سخنان زیبایی برای شرح ماجرا رانده اند ، اما چالشی در این بین وجود دارد که نباید از آن غافل شد ، یک قسمت اعظم این عدم پذیرش کشته شدن زرگر بدست کسی که در تفاسیر ، فردی الهی و سالک و حکیم بنوعی خوانده می شود به این موضوع برمی‌گردد که هرگز از عارف و سالک و مرد خدا انتظار قتل و کشتار نمی‌رود و در پی خواندن و درک آثار جناب مولانا کبیر این توقع شاید دوچندان شود ، چرا که او را مرد رقصیدن در انوار الهی و غرقه در جریان مهر و زیبایی و عطوفت حق می‌دانیم و می‌خوانیم،  پس چنینی چیزی را در حالت عامه و بنوعی حتی در ظاهر ماجرا برنمی‌تابیم، جالب اینجاست که این هم بنوعی صحیح و به حق است !!! اما چرا ؟! شما اگر معنا و مفهوم محاسبات پیچیده ای که فرزند و یا یکی از عزیزانتان مشغول مطالعه و درک آنست و فشار زیادی را بابت هضم آن متحمل می‌شود،  نتوانید درک کنید یا از آن سر درآورید،  ممکن است کار تا آنجا پیش رود که وی را متهم به اتلاف وقت و فشار بیهوده به خود آوردن کنید ، کماهیکه ایشان در حال تحصیل علم و شکافتن نقطه ی خاصی جهت ادراک خویشند ، این بحث و دعوا تا آنجا که شما قادر به درک حداقلی از ماجرا نباشید ادامه پیدا می‌کند،  ماجرا از بعدی در اینجا هم چنین است ، شاید ازین زاویه بشود اندکی درک متفاوتی از داستان یافت ، بگذریم از اینکه می‌توان تمام آنچه که نقل شد را تمثیل بدانیم و در مثل مناقشه نیست که ما بخواهیم موضع اینچنین و آنچنان گیریم ، از مثل گذشته مساله دیگر اینکه مگر نه اینکه پروردگار وجه قهریه نیز دارد ؟!؟!؟ چرا از آستین دیگری که حکیم یا پادشاه باشد اجرای فرامینی اینچنین بر مذاق ما خوش نیامده ؟!؟! یا توقع هیچ ناملایمتی را از جناب مولانا نداریم ( چرا که ایشان را بجز در مهر و محبت و زیبایی و غرقه در حق نمی‌بینیم) یا اینکه وجه تسمیه تشابهات را درک نمی‌کنیم! چرا که تصویر خوراندن شربت از بزرگی به فرد زیردست که منجر به مرگ او شود چندان خوشایند نمی‌نماید ک کمی حتی آزار دهنده هست حتی برای اهل درک هم !!! اما همواره اگر از بالا دست نگاه کنیم همه چیز حق است چه نیک و چه بد ، چه آشتی و چه قهر ، اما درک حقیقی این موضع بسیار دشوار است چرا که دیگر همگان مولانا شده بودیم اگر به این مرتبه میرسیدیم!!! اما می‌توانیم این را بپذیریم که پیام اصلی چه بوده !!! از این گذشته شما به نوشته ها و داستان های بزرگان ادبیات جهان مراجعه کنید ، چرا از اقدامات هملت یا عمویش یا ... در نوشته های شکسپیر کبیر ناراحت نمی‌شویم به شکلی که اینجا چنین موضعی گرفتیم ! چون که نه آن شخصیت ها و جایگاهشان و نه آن نویسنده با همان جایگاه بسیار والا هرگز به پای باورهای ما نسبت به جناب مولانا و حتی نقش شاه و حکیم و ... نمی‌رسد!!! پس پذیرش جایگاه حکیم و شاه و ... ممکن است برای ما ایجاد نوعی سوتفاهم را کرده باشد .!!!

حقیقت اینکه در برداشت اول ممکن است این زندگی کشته شدن زرگر بدست مردان خدا یا بزرگانی که در داستان حاضرند چندان خوش نباشد اما فراموش نکنید ، دیو چو بیرون رود ، فرشته درآید/ اول باید دیو را بیرون راند تا چشم آنکه الهی نمی‌بیند بتواند حقیقت را ببیند ، تا در نهایت فرشته درآید،  حال آنکه چه کسی آن را بیرون می‌راند،  خب قطعا باید کار مرد یا زن خدا باشد و اگر من و شمایی هم چنین کنیم پس گام در آن مرتبط گذاشته ایم ... همواره نبود نور است که تاریکی می آفریند،  برای تاباندن نور نیاز به برچیدن ظلمات از نقطه  یا مکانی احساس می‌شود،  پس با برچیدن چیزی ، دیگری بر آن احاطه میابد یا ساکن می‌گردد،  آنچنان که زرگری برفت در دل آنکه باید چیز دیگری نشست !

اگر در روند داستان ماجرا بدنبال ایراد و مشکلات باشیم ، اصلا پیش از این می‌توانیم بگوییم چرا پادشاه با آن شوکت و عظمت و دلباختگی به کنیز اجازه داد محبوبش چند ماهی ( شش ماه ) در کنار و معیت زرگر و در حال کامجویی و خلوت گزینی با یکدیگر باشند !!!؟؟؟ مگر از غیرت و شرافت و مردانگی بدور بود ایشان ؟! که چنین فعلی بجای آورد و اینچنین کند ؟؟!!! حال آنکه بسیاری بی غیرتی و بنوعی بی‌ناموسی را بسیار بدتر از مرگ و قتل و کشتار می‌دانند!!! اندکی تامل در این مبحث بنمایید ! اینها بهم پیوسته اند و هرگز سمت گره های ذهنی که همواره پوسته ظاهر ایجاد می‌کنند نروید چرا که خود در دام آن خواهید افتاد ، اصل و مغز را دریابید ، اگر چنین بود و شد آنگاه جای بحث برای دیگر نقاط بگذارید ، اما از اصل غافل نباشید ...

گزافه گویی بنده را عفو بفرمایید ، سلامت و پیروز و سربلند باشید .

محسن جهان در ‫۲ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۴ - بیان خسارت وزیر درین مکر:

تفسیر ابیات ۵ و ۶ فوق:

همانگونه که ما از ناکجا آباد پا به عرصه این جهان نهادیم، از نامحدود به محدود رسیدیم. لذا می‌فرماید: این دنیا به منزله قفسی برای جان و روح شماست، و همواره سعی کنید به سمتی روید که شما را به تعالی و عدم می‌رساند.

و تاکید می‌کند این جهان محدود و دیگری بی انتهاست. به نحوی که تمام ظواهر این سرای فانی همانند مانع و سدی است برای درک معنای آن منزلگاه ابدی.

۱
۱۰۲۶
۱۰۲۷
۱۰۲۸
۱۰۲۹
۱۰۳۰
۵۴۶۰