آب حیات است پدرسوخته
حَبِّ نبات است پدرسوخته
وه چه سیهچرده و شیرینلب است
چون شکلات است پدرسوخته
آب شود گر به دهانش بری
توت هرات است پدرسوخته
تا بتوانیش بگیر و بکن
صَوم و صَلات است پدرسوخته
مینرسد جز به فرومایگان
خمس و زکات است پدرسوخته
سخت بُوَد ره به دلش یافتن
حِصن کلات است پدرسوخته
تنگْ دهان، مویْ میان، دلْ سیاه
عین دوات است پدرسوخته
احمد و از مِهر چنین منصرف
خَصم نُحات است پدرسوخته
با همه ناراستی و بددلی
خوش حرکات است پدرسوخته
قافیه هرچند غلط میشود
باب لواط است پدرسوخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
این یک شعر هزل و طنز است. ایرجمیرزا در آن با زبانی آلوده و البته طنزآمیز از فردی که او را به شوخی پدرسوخته صدا میزند و در ادامه معلوم میشود که نامش احمد است صحبت میکند.
آن پدر سوخته مثل آب حیات و مثل دانهٔ گیاه زندگیبخش است!
آن پدرسوخته مثل شکلات است: با وجود این که سیهچرده است لبش شیرین است.
آن پدرسوخته مثل توت هرات است که تا در دهان میگذاری از نرمی و خوشمزگی آب میشود.
آن پدرسوخته مثل کارهای نیکوست که به کردن آنها توصیه شده است!
آن پدرسوخته مثل خمس و زکات است که فقط به آدمهای فرومایه میرسد!
دل آن پدرسوخته مثل قلعهٔ کلات محکم است و نمیتوان به درون آن راه پیدا کرد.
آن پدرسوخته مثل قوطی جوهر مرکب است: دهانش مثل قوطی جوهر تنگ است و کمرش هم مانند قوطی باریک است و دلش هم مثل دل قوطی جوهر سیاه است.
نامش احمد است اما مانند نام احمد که در دستور زبان عربی قابل صرف نیست از مهربانی روگردان است! این پدرسوخته دشمن دانشمندان دستورزبان (نحات = نحویون) است!
با وجود همهٔ ناراستیها و بددلیهایش آن پدرسوخته خوشاداست.
با وجود این اگر در جایگاه قافیه «لواط» بیاورم با بقیهٔ قافیههای شعر که باید به «ات» ختم نمیشود نمیخواند باید این کار را بکنم و بگویم آن پدرسوخته منشأ لواط است!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.