خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۰۶: چون خط سبز تو بر آفتاب بنویسند - بدود دل سبق مشک ناب بنویسند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند - به دود دل سبق مشک ناب بنویسند
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰ - سخن گفتن سروش در گوش سام: به گوشش فرو گفت فرخ سروش - که از دست دادی دل و عقل و هوش
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲۸ - حکایت پادشاه غور با روستایی: شه از مستی غفلت آمد به هوش - به گوشش فرو گفت فرخ سروش
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۲۸ - رها شدن نهنکال دیو از بند و چگونگی آن: همه کار این چرخ دل خستن است - دگر تا چه زاید شب آبستن است
حافظ » ساقی نامه: فریب جهان قصهٔ روشن است - ببین تا چه زاید شب آبستن است
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۱۱ - پایان کتاب خواجو در حالت خود گوید: به آب خرابات غسلم دهید - پس آنگاه بر دوش مستان نهید
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۴ - ساقینامهٔ ۹: به آب خرابات غسلم دهید - پس آنگاه بر دوش مستم نهید
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۱۱ - پایان کتاب خواجو در حالت خود گوید: ز مستی اگر عاقلی سر متاب - که سلطان نجوید خراج از خراب
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۴ - ساقینامهٔ ۹: تو خود حافظا سر ز مستی متاب - که سلطان نخواهد خراج از خراب
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۸: فرهاد را چو از لب شیرین گزیر نیست - در گوش او ملامت دشمن حکایتیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰: فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست - ور کوه محنتم به مثل بیستون شود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۰: دلم ببتکده میرفت پیش ازین لیکن - خلیل ما همه بتهای آزری بشکست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰: دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد - خلیل من همه بتهای آزری بشکست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۵: کنون نشانهٔ تیر ملامتم مکنید - که رفته است عنانم ز دست و تیر از شست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰: برادران و بزرگان نصیحتم مکنید - که اختیار من از دست رفت و تیر از شست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳: نرگس مستانه چون ز خواب برانگیخت - ولوله از جان شیخ و شاب برآمد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳: بیا و کَشتیِ ما در شَطِ شراب انداز - خروش و وِلوِله در جانِ شیخ و شاب انداز
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶: عاقبت در سر کار تو کنم جان عزیز - چکنم بی تو مرا کار بسر مینشود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴: روزی اندر سر کار تو کنم جان عزیز - پیش بالای تو باری چو بباید مردن
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷: بگو که ای مه نامهربان مهر گسل - نگار لالهرخ سرو قد سیمعذار
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸: فغان که آن مهِ نامهربانِ مِهرگُسِل - به تَرکِ صحبت یاران خود چه آسان گفت
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰: بزر توان چو کمر خویش را برو بستن - که جز بزر نتوان کرد دست در کمرش
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴: منِ گدا هوس سروقامتی دارم - که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۰: گرم بهر سر موئی هزار جان بودی - فدای جان و سرش کردمی به جان و سرش
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱: بگفتمی که چه ارزد نسیم طره دوست - گرم به هر سر مویی هزار جان بودی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳: نکند سوی دل خسته ی خواجو نظری - آه از آن دلبر پیمان شکن سنگین دل
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴: کِی کُنَد سویِ دلِ خستهٔ حافظ نظری - چشمِ مستش که به هر گوشه خرابی دارد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶: شب فراق بگفتیم ترک صبح امید - جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶: هر دم ای شمع چرا سرّ دل آری بزبان - نه من سوخته خون میخورم و خاموشم
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰: من که از آتشِ دل چون خُمِ مِی در جوشم - مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲: ساکن دیری و از کعبه نشان می پرسی - در خرابات مغانی و خدا می طلبی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷: در خراباتِ مُغان نورِ خدا میبینم - این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳: در کمالیت حسنت نرسد درک عقول - هر چه در خاطرم آید تو از آن خوبتری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵: به چه ماننده کنم در همه آفاق تو را - کان چه در وهم من آید تو از آن خوبتری
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳: ور بدین شکل و شمایل بدر آئی روزی - نه دل من که دل خلق جهانی ببری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۴: آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد - نه دل من که دل خلق جهانی دارد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴: چو روشنست که عمر این همه نمیپاید - مرا چو عمرعزیزی تو نیز بیش مپای
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰: مجال صبر همین بود و منتهای شکیب - دگر مپای که عمر این همه نمیپاید
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷: خیز خواجو که گل از غنچه برون میآید - بلبلی چون تو کنون حیف بود در قفسی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار: مژدگانی که گل از غنچه برون میآید - صد هزار اقچه بریزند درختان بهار
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹: دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن - نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷: نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی - که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹: دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن - نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰: نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی - که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴: گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست - همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵: من به جز تقدیر تدبیری ندارم عشق را - این چنین رفته است گویی در ازل تقدیر ما
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴: گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست - همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰: در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم - کـاینچنین رفتهست در عهد ازل تقدیر ما
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴: خرقه رهن خانهٔ خمار دارد پیر ما - ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰: ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون - روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶: ای دل نگفتمت که ز زلفش عنان بتاب - کاهنگ چین خطا بود از بهر بهر مشک ناب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱: ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب - اکنونت افکند که ز دستت لگام شد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶: ای دل نگفتمت که مرو در کمند عشق - آخر بقصد خویش چرا میکنی شتاب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹: سعدی نگفتمت که مرو در کمند عشق - تیر نظر بیفکند افراسیاب را
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۱: برسر کوی عشق بازاریست - که رخی همچو زر بدیناریست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴: بر سر کوی عشق بازاریست - که نیارد هزار جان ثمنی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۳: دلخستهئی که کشته شمشیر عشق شد - زخمش بجان رسید و ز مرهم خبرنداشت
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱: هر آدمی که کشتهٔ شمشیر عشق شد - گو غم مخور که ملک ابد خونبهای اوست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۴: سنگ بد گوهر اگر کاسهٔ زرین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰: سنگ بدگوهر اگر کاسهٔ زرین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۴: سنگ بد گوهر اگر کاسه ی زرّین شکند - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵: سنگ بیقیمت اگر کاسهٔ زرین بشکست - قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۵: کی بر کنم دل از رخ جانان که مهر او - با شیر در دل آمد و با جان به در شود
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۲: عشق تو در درونم و مهر تو در دلم - با شیر اندر آمد و با جان به در شود
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴: گفتم که روز عمرم شد تیره گفت خواجو - بالاتر از سیاهی رنگی دگر نباشد
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۹: در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم - بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵: آنکه شد بیخبر از زمزمهٔ نغمهٔ زیر - تو مپندار که از نالهٔ زار اندیشد
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۷۴: تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید - تو مپندار که از سیل دمان اندیشد
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹: تا ببینند مگر نور تجلی جمال - همچو موسی ارنی گوی به میقات آیند
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳: با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم - همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵: هزار جان گرامی فدای بالایت - بیا که کشته ی عشق از بلا نمی ترسد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷: به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد - هزار جان گرامی فدای جانانه
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳: دل صنوبریم همچو بید می لرزد - ز بیم درد فراق تو ای صنوبر دل
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱: دل صِنوبَریَم همچو بید لرزان است - ز حسرتِ قد و بالای چون صنوبرِ دوست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵: با خود چو دمی خش ننشستم بهمه عمر - برخاستم از بند خود و خوش بنشستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶: ای نفس که مطلوب تو ناموس و ریا بود - از بند تو برخاستم و خوش بنشستم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸: در حال که من دانهٔ خال تو بدیدم - در دام تو افتادم و از جمله برستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶: بند همه غمهای جهان بر دل من بود - دربند تو افتادم و از جمله برستم
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸: رو عارف خود باش که در عالم معنی - مقصود توئی کعبه و بتخانه بهانه
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴ - استقبال از خواجوی کرمانی: مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو - مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶: ایا صبا خبری کن مرا از آن که تو دانی - بدان زمین گذری کن در آن زمان که تو دانی
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶: نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی - گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۷: نه من دلشده دارم سر پیوندت و بس - کیست آنکش سر پیوند تو در خاطر نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵: کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۵۵: انفاس روح میدمد از باد صبحدم - گوئی که بوی عیسی مریم گرفته است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷: این باد روح پرور از انفاس صبحدم - گویی مگر ز طره عنبرفشان توست
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۷۵: حدیث شمع از پروانه پرسید - نشان گنج از ویرانه پرسید
خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱: غمش گفتی درون سینهٔ ماست - نشان گنج در ویرانه گفتی
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۹۴: از شمع بپرسید حدیث دل خواجو - کاندوه دل سوختگان سوخته داند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷: سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس - کاندوه دل سوختگان سوخته داند
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۵: سر برای تو که هم دردی و هم درمانی - جان فدای تو که هم زهری و هم تریاقی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۹: الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی - زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی