رقیب اگر بجفا باز دارم ز درش
مگس گزیر نباشد زمانی از شکرش
بزر توان چو کمر خویش را برو بستن
که جز بزر نتوان کرد دست در کمرش
گرم بهر سر موئی هزار جان بودی
فدای جان و سرش کردمی بجان و سرش
در آنزمان که شود شخص ناتوانم خاک
کند عظام رمیمم هوای خاک درش
دلی که گشت گرفتار چشم و عارض او
چرا برفت بیکباره دل ز خواب و خورش
گذشت و بر من بیچاره اش نظر نفتاد
چه او فتاد کزینسان فتادم از نظرش
کنون که شد گل سوری عروس حجله ی باغ
چه غم زناله شبگیر بلبل سحرش
بملک مصر نشاید خرید یوسف را
ولی بجان عزیز ار دهند رو بخرش
میان اهل طریقت نماز جایز نیست
مگر کنند تیمّم بخاک رهگذرش
بر آستانه ی ماهی گرفته ام منزل
که هست هر نفسی رو بمنزل دگرش
بسیم و زر بودش میل دل ولی خواجو
سرشک و گونه ی زردست وجه سیم و زرش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات، شاعر به احساس ناشی از دوری از محبوب و دشواریهای عشق اشاره میکند. او از رقیبهایش شکایت دارد و میگوید که حتی اگر در زندگی دچار سختی شود، حاضر است جانش را فدای محبوب کند. همچنین به ناتوانی خود در برقراری ارتباط با او و تأثیر عمیق چشمانش بر دلش پرداخته و از غم دوریاش میگوید. شاعر زمانی را تصور میکند که محبوبش در زندگیاش نیست و این دوری باعث غم و اندوهش میشود. او همچنین نیکوییهای محبوب را با زیباییهای طبیعی مقایسه کرده و در نهایت بیان میکند که با وجود تمایلات دل، مولفههای ظاهری عشق چنان او را درگیر کرده که چارهای جز تحمل ندارد.
هوش مصنوعی: اگر رقیب با ظلم و ستم مرا از در خانهاش دور کند، باز هم مگس (که نماد عشق و وابستگی است) نمیتواند از شیرینی او دور شود.
هوش مصنوعی: بزرگتر از آنی باید که کمر خود را محکم ببندی، زیرا فقط کسی که بزرگ است میتواند دستانش را به کمرش بیندازد.
هوش مصنوعی: اگر هزار جان هم داشتم، برای جان و سر او فدای آن میشدم.
هوش مصنوعی: در زمانی که من ناتوان و ضعیف شوم، خاک به جسم من میپیوندد و من به یاد و هوای خاک به آرامش خواهم رسید.
هوش مصنوعی: دل کسی که به زیبایی و چهرهی محبوبش تسلیم شده، چرا به ناگاه از خواب و آرامش بیدار شد؟
هوش مصنوعی: زمان گذشت و او به من بیچاره نگاهی نکرد، همانطور که او از نظر من رفت، من هم از نظر او افتادم.
هوش مصنوعی: حالا که گل سرخ به عنوان عروس در باغ آرایش کرده، چرا باید بلبل در شب، به خاطر آن غمگین باشد؟
هوش مصنوعی: در مصر، خرید یوسف ممکن نیست، اما اگر جان عزیز را بدهند، میتوان او را خرید.
هوش مصنوعی: در میان کسانی که در مسیر عرفان و معنویت هستند، انجام نماز با آب مجاز نیست، مگر اینکه اول تیمم کنند با خاکی که در مسیر دیگران وجود دارد.
هوش مصنوعی: در آستانه ماه، من سکونت گزیدهام؛ زیرا هر لحظه که میگذرد، او به مقصدی دیگر میرود.
هوش مصنوعی: او دارای دلباختهای است که در آغوشش نقره و طلا وجود دارد، اما چهرهاش با اشک و رنگ زرد دلش را نشان میدهد. در واقع، زیبایی و ثروت او در تضاد با غم و اندوهی است که در چهرهاش مشاهده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۳
گرم بهر سر موئی هزار جان بودی
فدای جان و سرش کردمی به جان و سرش
بگفتمی که چه ارزد نسیم طره دوست
گرم به هر سر مویی هزار جان بودی
همین شعر » بیت ۲
بزر توان چو کمر خویش را برو بستن
که جز بزر نتوان کرد دست در کمرش
منِ گدا هوس سروقامتی دارم
که دست در کمرش جز به سیم و زر نرود
خری که بینی و باری به گل درافتاده
به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش
کنون که رفتی و پرسیدیش که چون افتاد
میان ببند و چو مردان بگیر دمب خرش
هنوز اگرچه جفا دیده می روم ز برش
وفا کنم به دو چشم از میانِ جان به سرش
چنان که تشنه ز آبِ حیات نشکیبد
نمی شکیبم از آن مایلم به خاک درش
گرم به تیرِ جفا خسته کرد باکی نیست
[...]
مرا چه گفت یکی گفت در زمانه توئی
بدیهه گوی کلام از معانی و صورش
چرا مدیحه سرای رضا همی نشوی
که در جهان نبود کس بپاکی گهرش
بگفتمش که نیارم ستود امامی را
[...]
قضا بطوع کند دست طوق در کمرش
گرش اجازه دهد، بس بود همین قَدَرش
به یک لطیفه فرستاد ابره جامه
برایم آن که بود خلعت کرم به برش
نشسته منتظرم تا خدا برانگیزد
لطیفه دگر از غیب بهر آسترش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.