تشنهام تا به کی آخر بده آبی ساقی
فی حشای أضطرمتُ نایرة إلا شواق
عمر باقی بر صاحبنظران دانی چیست
آنچ از بادهٔ دوشینه بمانَد باقی
عنت الورق علی قلقلة الاقداح
و لنا القرقف فی بلبلة الاحداق
گر گل از گل بدمد بیدل جانافشان را
صُحفٌ تکتب بالدمع علی الاوراق
ای که هستی ز نظر غایب و حاضر در دل
فی الکری طیفک ما غاب عن الآماق
تو اگر فتنه دور قمری نادر نیست
که به رخسار چو مه نادرهٔ آفاقی
گرچه روزی به نهایت رسد ایام بقا
فی الهوی لا تتنا هی طُرق العُشاق
سر برای تو که هم دردی و هم درمانی
جان فدای تو که هم زهری و هم تریاقی
إن للمغرم فی النشوة صحواً رفقاً
لا تلوموا و اعینوا زمرا لفساق
لق از رق به می لعل گرو کن خواجو
که مناسب نبود عاشقی و زراقی
جام می گیر که بر بام سماوات زنیم
عالم مرشدی و نوبت بواسحاقی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس تشنگی و longing (دلتنگی و اشتیاق) اشاره میکند و دغدغهها و آرزوهای عاشقانهاش را بیان میکند. او از ساقی میخواهد که به او آبی بدهد و از زیبایی معشوقش میگوید که در دل حاضر است، اما از نظر غایب میباشد. شاعر به ناپایداری عمر و عشق اشاره میکند و تأکید میکند که عشق همواره ادامه دارد و هرگز به پایان نمیرسد. همچنین به تضادهایی چون درد و درمان، زهر و تریاق پرداخته و حس میکند که در میان شوق و خوشحالی نیز باید هشیار باشد. در نهایت، شاعر به لذتهای زندگی و عشق تأکید میکند و به خواندن جام چشمه میپردازد. این شعر غنی از احساسات، زیبایی و فلسفه عشق است.
هوش مصنوعی: من مدام تشنهام و نمیدانم تا کی این حال ادامه خواهد داشت. ای ساقی، به من آب بده؛ زیرا در دل من آتشِ شوقی افروخته شده که آرام نمیگیرد.
هوش مصنوعی: عمر باقی برای اهل نظر چه معنی دارد، وقتی که تنها چیزی که از گذشته باقی میماند، نشانههای نوشیدن بادهی دیشب است.
هوش مصنوعی: عذاب و بیقراری بر روی کاغذ است، ولی ما در میان سردرگمی نگاهها و چشمان دیگران راحتی و آرامش داریم.
هوش مصنوعی: اگر گل از گل بوی خوشی برود، دل بیقرار با اشکهایش بر روی ورقها داستانی مینویسد.
هوش مصنوعی: ای که در نظرها غایبی، اما در دلها همیشه حاضر هستی. تو مانند تصویری هستی که در قلبهایمان جا دارد، هرچند از دید ما دوری.
هوش مصنوعی: اگر تو با زیباییات به دور از هر فتنهای درخشان باشی، چهرهات همانند ماهی نادر و بینظیر در جهان خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر چند که روزی پایان عمر و دوران وجود خواهد رسید، اما در عشق گامهای عاشقان هرگز به پایان نمیرسد.
هوش مصنوعی: برای تو که هم خپل درد منی و هم شفای من، جانم فدای تو که هم زهر سمی و هم پادزهر.
هوش مصنوعی: عشق در حال خوشی، خود لحظاتی از آرامش دارد؛ پس به کسی که در این راه میرود، خرده نگیرید و با او همراهی کنید.
هوش مصنوعی: عزیزم، از قید و بند عشق رها شو و در سرآغاز لذتبخش زندگی با شراب سرخ سر کن، چرا که عاشقی و زراعت به هم نیامدهاند.
هوش مصنوعی: به پیمانهای بنوش که به آسمانها دست یابیم و برتری و رهبری را در دست بگیریم و نوبت خوشبختی و رضایت را تجربه کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الغیاث از تو که هم دردی و هم درمانی
زینهار از تو که هم زهری و هم تریاکی
همین شعر » بیت ۸
سر برای تو که هم دردی و هم درمانی
جان فدای تو که هم زهری و هم تریاقی
به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
سادَتی اِحْتَرقَ القَلْبُ مِنَ الاَشْواقِ
نشود دفتر درد دل مجروح تمام
لَوْ اَضافوا صُحُفَ الدَّهْرِ اِلی اَوْراقی
آرزوی دل خلقی تو به شیرین سخنی
[...]
نه چنان مست و خرابم ز دو چشم ساقی
که مرا با دگری هست خیالی باقی
مستی از هستی من جز سر مویی نگذاشت
وان قدر نیز نخواهم که بود ای ساقی
مست گشتیم و نخواهی تو که فانی گردیم
[...]
سالها گر بنویسم صفت مشتاقی
ماند از شوق تو صد ساله حکایت باقی
غایت ابرویش از دیده دلا حاضر باش
ترسمت بشکنی این شیشه که دور از طاقی
غمزهات هیچ فروداشت ز تیزی نکند
[...]
بکن آن باده رنگین به ایاغم ساقی
که بود نشئه او تا به قیامت باقی
مستی می چو خمار آرد و هشیاری و رنج
مست شو مست ولی از لب و لعل ساقی
باده ی نوش که فانی کندت در ساقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.