گنجور

 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۹
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

کدام شب که فغانم به آسمان نرسد

خدا کند که ز دوری کسی به جان نرسد

از آن همیشه ترا سر بر آستان دارم

که پای غیر برین خاک آستان نرسد

من و گلی که زبس سرکشی درین گلشن

[...]

۸ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

زبامی چو بینم که ماهی برآید

به یاد توام از دل آهی برآید

زدل هر دمم گرنه آهی برآید

کی از کنج چشمش نگاهی برآید

ندارد ملک چون سرداد خواهان

[...]

۱۱ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

مرا کام دل گر ز یاری برآید

خوشم، گر پس روزگاری برآید

زهم گر بر آید دو عالم چه پروا

مبادا که یاری ز یاری برآید

بما چند کاوش، حذر کن ز آهی

[...]

۶ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

می‌رود از خویش دل چون دیده حیران می‌شود

ای خوش آن عاشق که محو روی جانان می‌شود

دور از انصافست کز بهر دعا برداشتن

آشنا دستی که با چاک گریبان می‌شود

از شکفتن می‌رود بر باد گل‌های چمن

[...]

۵ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

تا به دلجویی من لعل تو خندان نشود

خاطرم جمع از آن زلف پریشان نشود

افتد از آب چو گوهر ز صفا می افتد

جای رحمست بر آن دیده که گریان نشود

آنکه از محنت هجر تو مرا گریان کرد

[...]

۵ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

هرگز به یاد ما زر و گوهر نمی‌رسد

ما را بی‌غیر یار به خاطر نمی‌رسد

اشکی به دیده کی رسد از گرمی جگر

از شیشه این شراب به ساغر نمی‌رسد

در پیش ما که بی‌سروسامان عالمیم

[...]

۵ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

گفتی از جور فراقت چه به من می‌گذرد

آنچه از باد خزانی به چمن می‌گذرد

خونم از شوق به جوش آمده ای همسفران

تا کجا حرف عزیزان وطن می‌گذرد

به سراغم همه‌جا گریه‌کنان می‌آیی

[...]

۶ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

قسمتم کاش به آن کوی کشد دیگر بار

که از آن مرحله من دل‌نگران بستم بار

به تو محتاج چنانم که فقیری به درم

به تو مشتاق چنانم که غریقی به کنار

بی‌تو بر سینه زنم هرچه درین ناحیه سنگ

[...]

۱۵ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

به دل دارم غم عشقی نهان از محرمان خوش‌تر

بلی گنج نهانی را نباشد پاسبان خوش‌تر

به طاعت کن ز پیری میل در عهد شباب افزون

که خوش باشد ز پیران پارسایی وز جوان خوش‌تر

دهم جان و وفا را مشتری گردم به صد منت

[...]

۴ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

قسمتم گرمی بازار نگردد هرگز

کس خریدار من زار نگردد هرگز

ای خوش آن می که چو هشیار کشد ز آن گردد

آنچنان مست که هشیار نگردد هرگز

من و آن گوهر ارزنده که پیرامن آن

[...]

۸ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

ز پا فتادم و رویم بمنزلست هنوز

شکست کشتی و چشمم بساحلست هنوز

چه حالتست ندانم که بارها از دل

شدم خراب و مرا کار با دلست هنوز

ادب نهشت دریغا که بر زبان آرم

[...]

۵ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

دل عاشق نمی‌گردد به راحت مهربان هرگز

که بلبل در چمن از گل نبندد آشیان هرگز

به خود چون زخم گل مرهم نگیرد داغ هجرانم

نگردد هیچکس یارب جدا از دوستان هرگز

ز خونریز اسیران نیست پروا چشم مستش را

[...]

۴ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

صید دلم که باشد ازو خون روان هنوز

خوش آنکه هست سر غمت را نشان هنوز

بر دل بسی نهفته ام اما نیامدست

حرف شکایت تو مرا بر زبان هنوز

قدر وفا نگر تو که از قحط مشتری

[...]

۸ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

هر چند بر آن عارض گلگون نگرد کس

دل می‌کشدش باز که افزون نگرد کس

کو طاقت نظاره بزمی که بود یار

هم‌صبحت اغیار و ز بیرون نگرد کس

خسرو نگران بر رخ شیرین و ز غیرت

[...]

۸ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

چون ناله ز جور تو ستمگر نکند کس؟

هرچند کند ناله و باور نکند کس

آن جامه که از خون جگر تر نکند کس

در کوی تو شرطست که در بر نکند کس

خم در قدحم ریز که در میکده عشق

[...]

۸ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

تیغ از میان بقصد من ناتوان مکش

ور زانکه می کشی ز پی امتحان مکش

آمد بر استخوان چو مرا ناوکت مکن

بر من جفا و ناوکم از استخوان مکش

یابند چون زبوی تو جان کشتگان تو

[...]

۱۰ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

چه دامست این که هر مرغی که می‌گردد گرفتارش

نمی‌آید به خاطر پر گشودن‌های گلزارش

عجب نبود ز خاکش تا قیامت بوی خون آید

بیابانی که آب از دیده من می‌خورد خارش

ندارد آگهی از محنت شب‌های مهجوران

[...]

۶ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

به من آن بی‌وفا یارب که بادا خاطر شادش

نمی‌دانم تغافل می‌کند یا رفتم از یادش

خدا داند که مرغ بی‌پر و دل را چه پیش آید

که صیادش گرفت و نیم بسمل کرد و سر دادش

نشد چون دل خموش از ناله در بزم تو دانستم

[...]

۶ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

سر منزل سلمی که منم دل نگرانش

از رشگ نخواهم که بیابند نشانش

شوخی که منم زخمی تیری ز کمانش

فتراک ز مرغان حرم گشته گرانش

بودیم بره منتظرش عمری و غافل

[...]

۱۰ بیت
طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

زد مرا زخمی و از پیش نظر بگذشت حیف

نازده بر سینه‌ام زخم دگر، بگذشت حیف

کشتی ما را که عمری بود جویای نهنگ

بر کنار افکند موج و از خطر بگذشت حیف

گفتم از باغ تو چینم میوه‌ای، تا در گشود

[...]

۶ بیت
طبیب اصفهانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۹
 
تعداد کل نتایج: ۱۶۵