کدام شب که فغانم به آسمان نرسد
خدا کند که ز دوری کسی به جان نرسد
از آن همیشه ترا سر بر آستان دارم
که پای غیر برین خاک آستان نرسد
من و گلی که زبس سرکشی درین گلشن
بشاخ گلبن او دست باغبان نرسد
هزار شکوه گر از دوست باشدت بر دل
نهفته دار که شرطست بر زبان نرسد
چه از رهائی آن صید ناتوان خیزد
که گرز دام برآید بآشیان نرسد
بمحفلی که تو ساقی شوی سزد از رشگ
دعا کنیم که جامی بدیگران نرسد
زکین غیر چه اندیشه عاشقان ترا
بمحرمان ملک تیغ پاسبان نرسد
بهجر عشق طبیب آرزوی ساحل چیست
که کشتی تو ازین بحر بر کران نرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساساتی عاشقانه و ناامیدانه را بیان میکند. شاعر در آن از درد و فراق عشق سخن میگوید و آرزو میکند که کسی به خاطر دوری معشوقش به زحمت نیفتد. او همچنین تأکید میکند که همیشه در آستان عشق است و نگران ورود دیگران به این فضاست. در واقع، شاعر بیان میکند که اگرچه ممکن است از معشوق شکایت کند، اما این شکایت را در دل نگه میدارد و بر زبان نمیآورد. او در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق و آرزو میتواند همچون دریایی باشد که کشتی عشق او هرگز به ساحل نرسد.
هوش مصنوعی: هر شبی که صدای آه و نالهام به آسمان نرسد، ای کاش از دوری کسی به این درد و رنج من دچار نشود.
هوش مصنوعی: من همیشه سر خود را در درگاه تو قرار میدهم، چون نمیخواهم پای هیچ کس دیگری به این خاک پاک برسد.
هوش مصنوعی: من و گلی که به خاطر سرکشی زیاد، در این باغ از درخت گل جدا شدهایم و دیگر کسی نمیتواند به ما برسد.
هوش مصنوعی: اگر هزار بار از محبوب خود شکایت داشته باشی، این شکایات را در دل خود پنهان نگهدار؛ زیرا بیان این احساسات بر زبان جایز نیست.
هوش مصنوعی: هیچ امیدی نیست که آن پرندهی ناتوان از بند رهایی یابد، زیرا حتی اگر از دام فرار کند، باز هم به لانهاش نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: در محفل و جمعی که تو بزمآفرین و ساقی باشی، شایسته است که از حسادت و غبطه دعا کنیم که هیچ جامی به دیگران نرسد.
هوش مصنوعی: عاشقان، در اندیشهی عشق، هیچ چیز جز به عشق حقیقی نمیاندیشند و رازهایشان را فقط به دوستان باوفا میسپارند، نه به کسانی که تنها ناظر هستند و نمیتوانند به عمق احساسات آنها دست یابند.
هوش مصنوعی: در جدایی از عشق، هدف و آرزوی پزشک برای رسیدن به ساحل چیست، وقتی که کشتی تو هرگز به آن طرف دریا نمیرسد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر آستانه اسرار آسمان نرسد
به بام فقر و یقین هیچ نردبان نرسد
گمان عارف در معرفت چو سیر کند
هزار اختر و مه اندر آن گمان نرسد
کسی که جغدصفت شد در این جهان خراب
[...]
مرا ز عشق تو گر شادیی به جان نرسد
تو شاد باش که جز غم به عاشقان نرسد
روا مدار که بیمار لعل چون شکرت
ز پا در آید و دستش بناردان نرسد
بیان طره تو کردمی و لیک دلم
[...]
اگر وظیفة دردت زمان زمان نرسد
حلاونی بدل و لذتی به جان نرسد
حلاوتی که نرا در چه زنخدان است
هزار یوسف مصری به قعر آن نرسد
تو هر طرف که کشی نیر من ز رشک آنجا
[...]
به گرد گریه من ابر درفشان نرسد
به آه حسرت من برق خوش عنان نرسد
مجردان چو مسیح از علایق آزادند
کمند رشته مریم به آسمان نرسد
مرا ز خرمن گردون چه چشمداشت بود؟
[...]
نیم غمین که به گردون مرا فغان نرسد
اگر به بار رسد گو به آسمان نرسد
چه پرورش دهم آن نخل را درین گلشن
که چون رسد ثمر او به باغبان نرسد
چرا کشم چو نه آهم رسد ز ضعف بر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.