تا به دلجویی من لعل تو خندان نشود
خاطرم جمع از آن زلف پریشان نشود
افتد از آب چو گوهر ز صفا می افتد
جای رحمست بر آن دیده که گریان نشود
آنکه از محنت هجر تو مرا گریان کرد
دارم امید که از وصل تو خندان نشود
خاکبازی برهت نیست مسلم بکسی
که بخاک از ستم عشق تو یکسان نشود
نیست بخشش هنر مرد سخاپیشه طبیب
کرم آنست که شرمنده احسان نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات ناشی از عشق و دلتنگی میپردازد. شاعر بیان میکند که تا زمانی که معشوقش خندان نشود، او نیز آرام نخواهد شد. او از غم جدایی میگوید و به بالابودن عواطف انسانی اشاره میکند که در غم جدایی، چشمها باید اشک بریزند. شاعر همچنین امید دارد که در صورت وصال دوباره، حالش بهتر شود و به خوشحالی برسد. در انتها، به مفهوم بخشش و کرم میپردازد و میگوید که محبت واقعی به کسی است که از عشقش هیچگاه خسته نشود.
هوش مصنوعی: تا وقتی لبخند زیبای تو نتواند دل غمگین من را شاد کند، خاطر من از آن زلف پیچیده و پریشان آرام نخواهد گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی که مروارید از آب میافتد، به خاطر زلالی و زیباییاش به این معناست که برای چشمهای حساس و مهربان جای ناراحت شدن نیست.
هوش مصنوعی: آن کسی که بخاطر دوری و فراق تو مرا به گریه انداخت، امیدوارم که با رسیدن به تو و وصالت، دیگر نتواند بخندد.
هوش مصنوعی: بازی با خاک برای کسی نیست که به خاطر ستم عشق تو هیچ تفاوتی با خاک نمیکند.
هوش مصنوعی: بخشش و نیکوکاری از ویژگیهای مردان شجاع و بزرگ است. نیکوکار واقعی آن فرد است که هرگز از انجام خوبیها و کمک به دیگران شرمنده نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوز و شوقِ مَلَکی بر دلت آسان نشود
تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
هیچ دریا نکشد زورقِ پندار تو را
تا دو چشمت، ز جگرمایه، چو طوفان نشود
در تماشای ره عشق نیابی تو درست
[...]
گر سر زلف تو از باد پریشان نشود
خلق بیچاره چنین بیدل و حیران نشود
وه ازان روی مرا جان به لب آمد،یارب
که گرفتار به دل هیچ مسلمانان نشود
ای مسلمانان، آن موی ببندید آخر
[...]
گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود
رندی آموز و کَرَم کُن که نه چندان هنر است
حَیَوانی که ننوشد مِی و انسان نشود
گوهرِ پاک بِباید که شود قابلِ فیض
[...]
گرچه کار دلم از صبر به سامان نشود
هم صبوری که کس از صبر پشیمان نشود
جانِ ثابتقدم آن است که در راهِ وفا
خاکِ ره گردد و یک ذره پریشان نشود
آنکه صد سال پرستنده بود لعبت چین
[...]
طاعت ناقص من موجب غفران نشود
راضیم گر مدد علت عصیان نشود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.