گنجور

 
طبیب اصفهانی

تا به دلجویی من لعل تو خندان نشود

خاطرم جمع از آن زلف پریشان نشود

افتد از آب چو گوهر ز صفا می افتد

جای رحمست بر آن دیده که گریان نشود

آنکه از محنت هجر تو مرا گریان کرد

دارم امید که از وصل تو خندان نشود

خاکبازی برهت نیست مسلم بکسی

که بخاک از ستم عشق تو یکسان نشود

نیست بخشش هنر مرد سخاپیشه طبیب

کرم آنست که شرمنده احسان نشود

 
 
 
سنایی

سوز و شوقِ مَلَکی بر دلت آسان نشود

تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود

هیچ دریا نکشد زورقِ پندار تو را

تا دو چشمت، ز جگرمایه، چو طوفان نشود

در تماشای ره عشق نیابی تو درست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
امیرخسرو دهلوی

گر سر زلف تو از باد پریشان نشود

خلق بیچاره چنین بیدل و حیران نشود

وه ازان روی مرا جان به لب آمد،یارب

که گرفتار به دل هیچ مسلمانان نشود

ای مسلمانان، آن موی ببندید آخر

[...]

حافظ

گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود

تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود

رندی آموز و کَرَم کُن که نه چندان هنر است

حَیَوانی که ننوشد مِی و انسان نشود

گوهرِ پاک بِباید که شود قابلِ فیض

[...]

اهلی شیرازی

گرچه کار دلم از صبر به سامان نشود

هم صبوری که کس از صبر پشیمان نشود

جانِ ثابت‌قدم آن است که در راهِ وفا

خاکِ ره گردد و یک ذره پریشان نشود

آنکه صد سال پرستنده بود لعبت چین

[...]

شیخ بهایی

طاعت ناقص من موجب غفران نشود

راضیم گر مدد علت عصیان نشود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه