دل عاشق نمیگردد به راحت مهربان هرگز
که بلبل در چمن از گل نبندد آشیان هرگز
به خود چون زخم گل مرهم نگیرد داغ هجرانم
نگردد هیچکس یارب جدا از دوستان هرگز
ز خونریز اسیران نیست پروا چشم مستش را
که رحمی نیست رهزن را به جای کاروان هرگز
طبیب از شوق عشقش شمعسان در وقت جان دادن
زبان از حرف عشق او نیارد در دهان هرگز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عمق احساس و درد عشق اشاره میکند. او میگوید دل عاشق هرگز نمیتواند به راحتی به مهربانی دیگران روی آورد، همچنانکه بلبل هرگز در چمن از گل آشیانه نمیسازد. شاعر به زخمهای خود از دوری دوستان اشاره میکند و میگوید هیچکس نمیتواند از دوستان جدا شود. او همچنین به بیرحمی عشق میپردازد و میگوید که عاشق، حتی در هنگام مرگ نیز به یاد معشوق است و نمیتواند از او حرفی بزند. به طور کلی، این شعر بررسی عمیق عشق و جدایی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: دل عاشق هیچگاه نمیتواند به آرامش و راحتی برسد، چرا که مانند بلبل که هرگز در باغ نمیتواند برای خود لانهای از گل بسازد، دل عاشق هم از محبت و عشق واقعی محروم میماند.
هوش مصنوعی: وقتی که زخمهایم را خودم نتوانم درمان کنم و درد جداییام هیچ کمکی به من نکند، هیچکس، ای خدا، هیچگاه نمیتواند از دوستانم جدا باشد.
هوش مصنوعی: نگران خونریزی و آسیب به اسیران نیست. چشمان مست او هیچ رحمی ندارند و نمیتوان به راهزنی که به جای کاروان آمده، اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: پزشک از عشق او همچون شمع در زمان جان دادن، هرگز نمیتواند نام عشق او را بر زبان بیاورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.