میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱
ای مرغ دلم فاخته سرو بلندت
زلف تو کمند و دل من صید کمندت
بر من که تو را صید زبونم نکشی تیغ
آزرده دلم از دل دشوار پسندت
تا چشم بد غیر، گزندت نرساند
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲
چون صبا راه به خاک من غمناک انداخت
بوی گلبرگ کسی در کفن چاک انداخت
سر خون ریختن بیگنهی داشت مگر؟
که مرا کار به آن غمزه بیباک انداخت
هر گه آن شمع بتان، خنجر بیداد کشید
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳
به دل امید بهبودی نماندهست
به غیر از مرگ، مقصودی نماندهست
متاب از دود آهم روی، کز من
چو شمع کشته جز دودی نماندهست
مرنج از سختی جانم، همان گیر
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴
آن غمزه در صف مژه خشمگین نشست
چون شحنهای که بر سر بازار کین نشست
سازد بهانه شرم و نبیند به سوی من
هرجا رقیب پهلوی آن نازنین نشست
صد خار گر به پا بنشیند چو گرد باد
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
آنکه کاری غیر آزار دل زاری نیافت
عالمی را کرد در آزار و آزاری نیافت
بزم استغنایش از من بس که امشب گرم بود
مدعی هم پیش او تقریب گفتاری نیافت
آن فرامُش وعد کرد امروز یاد ما، مگر
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
امشب که گوشه اجلم منزل آمدهست
در منزل تو غیر به کام دل آمدهست
گردید منفعل، مگر از من خبر نداشت
آن شاخ گل که سر زده در محفل آمدهست
آسان نمود عشق تو بخت مرا به خواب
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
نه شبنم بر زمین از یاسمین ریخت
که پیشت آبرویش بر زمین ریخت
نهادم آستین بر دامن چشم
مرا چون شیشه خون از آستین ریخت
به قصد کشتنم، در ساغر چشم
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸
گویم چو حال خود به تو، تغییر حال چیست
از من که آشنای توام انفعال چیست
از بس که شوق گفت و شنید است با توام
پرسم جواب، اگرچه ندانم سوال چیست
تا افکند حسود مرا از خیال یار
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹
رقیب بهر چه پیدا به رهگذار نیست
به وعدهگاه وفا گر در انتظار تو نیست
زبس که از نظرم بیحجاب میگذری
گمان برم که جدایی به اختیار تو نیست
دل از فریب تو گردید آن چنان نومید
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰
ترا با کس هوای همدمی نیست
پری را الفتی با آدمی نیست
دلا سرگرم باش از ساغر غم
که مستی در شراب بیغمی نیست
مگر اعجاز دارد ساغر عشق
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱
کجا نظر به من آن شوخ خشمگین نظر انداخت؟
مگر دمی که به سویم خدنگ کین انداخت
ز چین طرّه کزان خاک راه غالیه بوست
کمند فتنه به پای غزال چین انداخت
به بزم خواست که از من تهی کند پهلو
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
چمن کز گل و غنچه بویی نداشت
سرو برگ جام و سبویی نداشت
ازان حال من دوش پرسید یار
که با دیگری گفتوگویی نداشت
حریفی که بر گریهام خنده زد
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳
گلگون قبای من که بر ابرش برآمدهست
توفان آب بر سر آتش برآمدهست
مجنون آن فرشته خصالم که از حیا
پنهان ز چشم خلق، پریوش برآمدهست
هنگامه زود برمشکن از هوای خواب
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴
هر لحظه دلم شکوه ز بدخوی دگر داشت
هر دم غم دیگر ز جفاجوی دگر داشت
دور از تو دل بوالهوس از بهر فریبم
هر دم به میان حرف پریروی دگر داشت
میخواره من دوش کجا بود که هر دم
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵
پروانه گر ز خلق نهان درد و داغ داشت
دست زمانه عاقبتش بر چراغ داشت
اظهار سرّ خویش مگر کردهای به غیر
کامروز پیشتر ز تو آهنگ باغ داشت
شب در گرفت پنبه داغ دلم ز آه
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
چو دل فتاد ز پا، غمزهاش ز کین برخاست
چو زخم خورده که خونریزیش از کمین برخاست
ز ناامیدی همصحبتان او خجلم
که از نشستنم آن سرو نازنین برخاست
به خواب اگر نه شهیدی گرفت دامانش
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷
گذشت دور گل و یار سوی باغ نرفت
که آفتاب به نظّاره چراغ نرفت
ز بوی نافه چین، همچو داغ لاله مرا
خیال کاکل نورسته از دماغ نرفت
ببین نهایت دلبستگی که خون مرا
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
در پهلوی اغیار به هر سو نظری داشت
گویا ز نهان آمدن من خبری داشت
دی گفت بسی حرف وفا روی برویم
گویا که به من روی و سخن با دگری داشت
آرام ازو جذبه شوق که چنین برد؟
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
حیا گر ز عاشق به غایت خوش است
ولی از بتان بینهایت خوش است
دلا هر دم از یار، بهر فریب
به پیش رقیبان شکایت خوش است
چنان خو گرفتیم با ناخوشی
[...]
میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰
بر سر مژگان هجوم اشک گلگون من است
گریه را هنگامه گرم از گرمی خون من است
یک دو روزی شد که دیر از خانه میآید برون
ظاهرا تاثیر شوق روزافزون من است
زودم از بالین برفت امروز آن بدخو، مگر
[...]