گنجور

 
میلی

پروانه گر ز خلق نهان درد و داغ داشت

دست زمانه عاقبتش بر چراغ داشت

اظهار سرّ خویش مگر کرده‌ای به غیر

کامروز پیشتر ز تو آهنگ باغ داشت

شب در گرفت پنبه داغ دلم ز آه

بیمار عشق بر سر بالین چراغ داشت

بر جست‌وجوی من ز چه رو خنده زد رقیب

آن مست را اگرنه به جایی سراغ داشت

میلی ز بوی مشک،‌ شب از هوش رفته بود

سودای زلف یار مگر در دماغ داشت؟

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode