گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

لعل یار ار نبود لعل مذاب

از چه بودش خواص باده ی ناب

لعل ماند به لعل نوشین لیک

پیش او لعل را نماند آب

وقت آن خوش کزین پیاله ی نوش

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

آن نه ابروی و این نه مژگان است

تیر بی پر و تیغ عریان است

آن نه قامت که سرو صدر نشین

و آن نه طلعت که شمس ایوان است

آن نه ابرو بود دو قبضه پرند

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

مژده ای دل که روز قربان است

حکم از یار و کار با جان است

عاشقانت چو خاک خفته به راه

که ترا باز عزم جولان است

تا مگر پا نهی بر او سرها

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

گرنه در خورد یار دیرین است

تلخکامی به جان شیرین است

تا تو از چهره شرم مهر شدی

اشک ما نیز رشک پروین است

دل سرگشته ام به چنبر عشق

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷

 

لبت از بس لطیف و شیرین است

دلت از بس گران و سنگین است

دلت آیات کوه فرهاد است

لبت آفات لعل شیرین است

چون فرازد قد و فروزد چهر

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

خون به رخسارم از جهان بین است

شرح حالم ببین چه رنگین است

اشکم افکنده راز خفیه به روی

چه کنم کار مدعی این است

از غمم بهره داد و این احسان

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

سرخوشم با لبت که نوشین است

ای دریغ از دلت که سنگین است

در میان نیست و ز بیان پیداست

این میان نیست نون تنوین است

تیغ ابروی و نافه گیسویت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

گرچه این فن خلاف آیین است

منت از عارضت برآیین است

کلکم انواع نعت آنچه نگاشت

نزد حسن تو عین تهجین است

ذقن و چهر و چشم و غمزه و زلف

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

دور پیمانه را بقایی نیست

عهد جانانه را وفایی نیست

نزد خوبان وفای عاشق را

جاودان جز جفا جزایی نیست

شوق را پایه سخت و پنجه قوی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

یار از چهره چون نقاب گرفت

پرده بر روی آفتاب گرفت

جلوه اش جان به مرد و زن بخشید

عشوه اش دل ز شیخ و شاب گرفت

سرو تن جان و دل نه من همه را

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

دامن از اشکِ دیده آب گرفت،

بحر ما رونق از حباب گرفت

جز غمت کز دو چشم خونینم

سیل ها ز اشک بی حساب گرفت

از دو گلبرگ داغ دیده کجا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

هر که آید به سیر جولانت

نبرد ره برون ز میدانت

دل ما را به حلقه ی گیسوی

هست زندان به از گلستانت

باز از آن چهر هر نظر دارد

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

تا نگردم غبار جولانت

برنخیزم ز طرف میدانت

سر ندارم دریغ از آن خم زلف

بازم این گوش را به چوگانت

تا نبوسم کمان و شست ترا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

سروقامت قیام دیگر کرد

دو قیامت به ساعتی برکرد

هم قیامت ز قد دلکش ساخت

هم کرامت ز چهر انور کرد

خاک در چشم ماه نخشب ریخت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

عشقم از اشک و رخ توانگر کرد

از یکی سیمم از یکی زر کرد

سیم تر از دلم به دامان ریخت

زر خشک از رخم مقرر کرد

ژاله ام از سمک فروتر بود

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

در گلستان رخ ار گشاید بار

گلبن اید خجل ز روی هزار

خاک بیزد صبا به فرق چمن

چون کشدپرده ماهم از رخسار

تا شد از چشم و لب نهان و پدید

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

دست عشقم گشود جایی بار

که فرو بست پایم از رفتار

چاه ها در طریق تن زیمین

ماه ها در کمین دل زیسار

جرگه ای از قد آیت گلبن

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴

 

هر شب از یاد زلف و طره ی یار

پر بود بسترم ز عقرب و مار

دل ز مژگان و سینه ام ز ابروی

همه شمشیر بار و پیکان زار

زیر و بالا بلند و پست نگر

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵

 

با صبا همره است نکهت یار

یا به جیبش نهفته مشک تتار

مگر از خاک یار کرده عبور

که وزد بوی خون ز باد بهار

عشق در دل مرا نهایی گشت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

باشد از آنروز طالعم فیروز

که در آیی به چهر مهر افروز

روز روشن شود مرا شب تار

به محرم در آیدم نوروز

سال ها ز آب و تاب دیده و دل

[...]

صفایی جندقی
 
 
۱
۲
۳