سرخوشم با لبت که نوشین است
ای دریغ از دلت که سنگین است
در میان نیست و ز بیان پیداست
این میان نیست نون تنوین است
تیغ ابروی و نافه گیسویت
دشت قبچاق و رسته ی چین است
سر زلفت به سرقت دل و دین
مو به مو مظهر شیاطین است
در شبستان گشایی ار بر و روی
چمن اندر چمن ریاحین است
راغ ها تاب سنبل و سوری
باغ ها داغ نخل و نسرین است
بنشین پیش سرو کاین رفتار
رشک آن شور چشم خودبین است
جز ز تأثیر لعل و کام تو نیست
که کلامم لطیف و شیرین است
من دیوانه چون به چنگ آرم
لعبتی را که عقل کابین است
تو صفایی کجا و دعوی عشق
پشه را کی مقام شاهین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا جهان است؛ کار او این است
نوش او نیش و مهر او کین است
زآنکه در کویت آفتاب این است
نیم شب چون نماز پیشین است
ای عزیزان بر جهان این است
زهرش اندر گیای شیرین است
بزمهای تو گرچه رنگین است
آنچه بزم مخلد است این است
شیر در کار عشق مسکین است
عشق را بین که با چه تمکین است
نکشد کس کمان عشق به زور
عشق شاه همه سلاطین است
دلم از دلبران بتی بگزید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.