عشق گوید کار عاشق شد تمام

وقت معشوق است و لطفش در مقام

از صفی بشنو که نک میدان اوست

عشق آمد نوبت جولان اوست

من کجا دردش به درمانها دهم

[...]

آن کسان که بر خدا کافر شدند

از ره حق مردمان را ره زدند

باز می دارندشان هم در کلام

از طواف مسجد و بیت الحرام

مسجدی کز بهر مردم ساختیم

[...]

پس گذارند آن مناسک را تمام

پیش از این گفتیم شرحش در مقام

هم وفاء بر نذرهای خود کنند

هم طواف خانه در هر حد کنند

خانۀ آزاد از طوفان و غرق

[...]

بهر هر امّت بگرداندیدیم ما

مر محل طاعتی اندر رجا

تا نمایند اندر آنجا یاد حق

ذبح قربانی نمایند از نسق

یاد نام حق کنند از آنچه بود

[...]

داد رخصت آن کسان را کردگار

که به دل دارند میل کارزار

زآنکه اِستم دیده گشتند آن کسان

پس خدا قادر بود بر نصرشان

آن کسانی کز دیار و دار خویش

[...]

سیر آیا پس نکردند از وجوب

در زمین پس بوده باشدشان قلوب

که به آن یابند مانا چیزها

یا که بدهند از خرد تمییزها

یا که گوشی که به آنها بشنوند

[...]

نی فرستادیم ما پیش از تو هیچ

خود رسولی یا نبی ای در بسیج

جز که چون کرد او تلاوت درفکند

دیو خود را در کلامش ناپسند

حق تعالی پس نماید باطل آن

[...]

وعده گیرد گر ز عاشق دلبرش

چونکه او وارد شود در محضرش

چشمش افتد بر جمال یار خویش

بین چه خواهد دیگر از دلدار خویش

خاصه گر دلدار او ذی مکنت است

[...]

زآن درآرد گفت درآوردنی

راضی و خوش در بهشت و مسکنی

حق بود دانا به حال و بردبار

مرحبا آن لطف و آن احسان و کار

این است امر حق عقوبت هر کند

[...]

اوست آن کس که شما را زنده کرد

هم بمیراند و بر این زیبنده کرد

زنده پس سازد شما را رب ناس

آدمی باشد همانا ناسپاس

با وجود آن همه لطف و خوشی

[...]

ایها الناس این مثل ها شد زده

در پرستش مر بتان را نیک و بِه

بشنوید آن را مر آنان را شما

که همی خوانید از غیر خدا

نافرینند آن به هرگز یک ذباب

[...]

مؤمنان گشتند از حق رستگار

در نمازند آن جماعت ترس کار

یا فروتن در نمازند آن کسان

در تواضع قلب بر وفق لسان

مؤمن اندر فوز اعظم داخل است

[...]

آفریدیم آدمی را ما یقین

از خلاصه کآن شده بیرون ز طین

نسل او را پس ز نطفه در مقر

مستقر کردیم از روی اثر

پس بگرداندیم آن نطفۀ سفید

[...]

بعد از این ایجاد و استکمال تن

می بمیرند ار که مَردید، ار که زن

پس ز بعد از خلقت اعضاء تمام

موت و بعثی هستتان در هر مقام

پس شما خود منبعث در رستخیز

[...]

سوی قومش نوح را بر ما یقین

خود فرستادیم دعوت را چنین

گفت یَا قَومِ اعبُدُوا االلهَ مَالَکُم

مِّنْ إلَهٍ غَیرُهُ أولَی بِکُم

او خدای بر حق است آیا شما

[...]

وحی پس کردیم سویش که بساز

فُلک را با حفظ ما وز وحی باز

می کنیم اعنی به هر کارش مدد

ما تو را از روی وحی معتمد

پس چو آید امر ما اندر ظهور

[...]

پس فرستادیم در ایشان رسول

هم ز ایشان تا نباشد ناقبول

اینکه بپرستید حق را مر شما

که نباشد غیر او دیگر خدا

پس شما آیا نپرهیزید هیچ

[...]

کس بنگرفت ایچ پیشی بر عذاب

زآن اُمم هم پس نماندند از عِقاب

بر تواتر پس فرستادیم ما

مرسلین را بعد هم در اقتضا

هر که آمد مرسلی در امّتی

[...]

پس فرستادیم موسی را دگر

با برادرش اوست هارون پی سپر

با عصا و معجزات روشنی

حجتی ظاهر بُد آن بر هر تنی

سوی فرعون و ملأ با دل خوشی

[...]

ای پیمبرها خورید از طیّبات

هم کنید اعمال نیکو در حیات

آگهم من بر هر آنچه می کنید

این شما را ملّتی باشد پدید

ملّتی واحد منم پروردگار

[...]