گنجور

 
صفی علیشاه

ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ اَلْعَتِیقِ (۲۹) ذٰلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ حُرُمٰاتِ اَللّٰهِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ أُحِلَّتْ لَکُمُ اَلْأَنْعٰامُ إِلاّٰ مٰا یُتْلیٰ عَلَیْکُمْ فَاجْتَنِبُوا اَلرِّجْسَ مِنَ اَلْأَوْثٰانِ وَ اِجْتَنِبُوا قَوْلَ اَلزُّورِ (۳۰) حُنَفٰاءَ لِلّٰهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللّٰهِ فَکَأَنَّمٰا خَرَّ مِنَ اَلسَّمٰاءِ‌ فَتَخْطَفُهُ اَلطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ اَلرِّیحُ فِی مَکٰانٍ سَحِیقٍ (۳۱) ذٰلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعٰائِرَ اَللّٰهِ فَإِنَّهٰا مِنْ تَقْوَی اَلْقُلُوبِ (۳۲) لَکُمْ فِیهٰا مَنٰافِعُ إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ مَحِلُّهٰا إِلَی اَلْبَیْتِ اَلْعَتِیقِ (۳۳)

پس باید ازاله نمایند کثافاتشان را و باید وفا کنند به نذرهایشان که طواف کنند خانه دیرینه را (۲۹) آنست و کسی که تعظیم کند حرمتهای خدا را پس آن بهتر است مر او را نزد پروردگارش و حلال شده است برای شما چهارپایان مگر آنچه خوانده می‌شود بر شما پس اجتناب کنید پلیدیها را از بتان و اجتناب کنید قول دروغ را (۳۰) مخلصان مر خدای را غیر شرک‌آورندگان باو و کسی که شرک آورد بخدا پس گویا در افتاده از آسمان پس ربایدش پرنده یا فرود آردش باو باد در جایی دور (۳۱) آنست کسی که تعظیم علامتهای خدا را پس بدرستی که از پرهیزگاری دلهاست (۳۲) مر شما راست در آنها منفعتها تا مدتی نام برده شده پس محل آن بسوی بیت عتیق است (۳۳)

پس گذارند آن مناسک را تمام

پیش از این گفتیم شرحش در مقام

هم وفاء بر نذرهای خود کنند

هم طواف خانه در هر حد کنند

خانۀ آزاد از طوفان و غرق

یا کسان را از تملک نزد فرق

یعنی از تفریق بین مردمان

تا شود مالک به خشتی کس بدان

این است امر حج که شد ذکر از نسق

کرد هر تعظیم حرمت های حق

مر ورا نزد خدایش بهتر است

هم جزائش در نکویی اکبر است

چارپایان بر شما باشد حلال

نوبت احرام یا در کل حال

غیر از آنچه خوانده گردد بر شما

یعنی آنچه میته است و ناروا

از پلیدی پس نمایید اجتناب

وآن بود اصنام اندر انتساب

هم نمایید اجتناب از قول زور

بت پرستی اصل کذب است و فجور

دین حق گیرید و میل آن سو کنید

بر خدا از غیر شرکی رو کنید

طاعتش یعنی نمایید از خلوص

بیش یا کم در عموم و در خصوص

وآنکه شرک آرد به حق باشد چنان

کاوفتاد او بر زمین از آسمان

پس ربایندش طیور جیفه خوار

می کنند اعضای او را تار و مار

بادش اندازد به جایی یا که دور

از مکانی مرتفع با صد قصور

حقّ امر این بود در نزد خرد

وآنکه تعظیم شعار االله کند

پس خود آن باشد ز تقوای قلوب

که بود پاکیزه از نقص و عیوب

یا مزکی از فساد اعتقاد

یا مبری از ضلال و ارتداد

آن شعائر شد مناسک را تمام

خاص یا باشد به بدن اندر کلام

اشتران کآرند یعنی بهر نحر

خوب و فربه از هر آن وادی و شهر

مر شما را اندر آنها سودهاست

تا به وقت نام برده کآن هدی است

یا مراد از نفع آن باشد ثواب

در قیامت حاصل از حکم کتاب

پس محل آن مناسک یا که نحر

سوی آن بیت العتیق آمد ز بهر

مر محل نحر حج اند ر مناست

جای نحر عمره مکه بی خطاست