وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ مِنْ سُلاٰلَةٍ مِنْ طِینٍ (۱۲) ثُمَّ جَعَلْنٰاهُ نُطْفَةً فِی قَرٰارٍ مَکِینٍ (۱۳) ثُمَّ خَلَقْنَا اَلنُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا اَلْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا اَلْمُضْغَةَ عِظٰاماً فَکَسَوْنَا اَلْعِظٰامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْنٰاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبٰارَکَ اَللّٰهُ أَحْسَنُ اَلْخٰالِقِینَ (۱۴)
و بتحقیق که آفریدیم انسان را از صاف کشیده از گل (۱۲) پس گردانیدیم او را نطفه در قرارگاهی استوار (۱۳) پس گردانیدیم آن نطفه را پارچۀ خونی بسته پس گردانیدیم آن پارچه خون بسته را پارچه گوشتی پس گردانیدیم پارچه گوشت را استخوانها پس پوشانیدیم آن استخوانها را گوشتی پس آفریدیم او را آفریدن دیگر پس برتر آمد خدا که بهترین آفرینندگانست (۱۴)
« در بیان حال نطفه »
آفریدیم آدمی را ما یقین
از خلاصه کآن شده بیرون ز طین
نسل او را پس ز نطفه در مقر
مستقر کردیم از روی اثر
پس بگرداندیم آن نطفۀ سفید
خون سرخی آن چنان کآمد پدید
پس بگرداندیم لحمش پس عظام
پس بپوشیدیم بر لحم آن تمام
ثُم أنشَأنَاهُ خَلْقَاً آخَرَا
زنده شد یعنی ز روح آن دیگرا
یافت جنبش زآن سپس که بُد جماد
صورتش باشد افاضه در نهاد
یا قوی کردیم ایجاد اندر او
یا مراد از هر سه باشد خود نکو
صورت و روح و قوی یعنی تمام
یافت خلق از صورت و معنی نظام
خلق آخر گفت یا زآنکه جماد
بود و حیوان گشت زآن پس در گشاد
کور و کر بُد، چشم و گوشش داد رب
بود اَبکم داد او را نطق و لب
شرح خِلقت در کتاب طب تمام
گفته اند ارباب حکمت در مقام
نیست در تفسیر جای آن بیان
گر که خواهی رو ز تشریح آن بخوان
پس بزرگ است و بلند او در یقین
هم بود نیکوترین تقدیرش این
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.