گنجور

 
صفی علیشاه

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ مِنْ سُلاٰلَةٍ مِنْ طِینٍ (۱۲) ثُمَّ جَعَلْنٰاهُ نُطْفَةً فِی قَرٰارٍ مَکِینٍ (۱۳) ثُمَّ خَلَقْنَا اَلنُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا اَلْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا اَلْمُضْغَةَ عِظٰاماً فَکَسَوْنَا اَلْعِظٰامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْنٰاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبٰارَکَ اَللّٰهُ أَحْسَنُ اَلْخٰالِقِینَ (۱۴)

و بتحقیق که آفریدیم انسان را از صاف کشیده از گل (۱۲) پس گردانیدیم او را نطفه در قرارگاهی استوار (۱۳) پس گردانیدیم آن نطفه را پارچۀ خونی بسته پس گردانیدیم آن پارچه خون بسته را پارچه گوشتی پس گردانیدیم پارچه گوشت را استخوانها پس پوشانیدیم آن استخوانها را گوشتی پس آفریدیم او را آفریدن دیگر پس برتر آمد خدا که بهترین آفرینندگانست (۱۴)

« در بیان حال نطفه »

آفریدیم آدمی را ما یقین

از خلاصه کآن شده بیرون ز طین

نسل او را پس ز نطفه در مقر

مستقر کردیم از روی اثر

پس بگرداندیم آن نطفۀ سفید

خون سرخی آن چنان کآمد پدید

پس بگرداندیم لحمش پس عظام

پس بپوشیدیم بر لحم آن تمام

ثُم أنشَأنَاهُ خَلْقَاً آخَرَا

زنده شد یعنی ز روح آن دیگرا

یافت جنبش زآن سپس که بُد جماد

صورتش باشد افاضه در نهاد

یا قوی کردیم ایجاد اندر او

یا مراد از هر سه باشد خود نکو

صورت و روح و قوی یعنی تمام

یافت خلق از صورت و معنی نظام

خلق آخر گفت یا زآنکه جماد

بود و حیوان گشت زآن پس در گشاد

کور و کر بُد، چشم و گوشش داد رب

بود اَبکم داد او را نطق و لب

شرح خِلقت در کتاب طب تمام

گفته اند ارباب حکمت در مقام

نیست در تفسیر جای آن بیان

گر که خواهی رو ز تشریح آن بخوان

پس بزرگ است و بلند او در یقین

هم بود نیکوترین تقدیرش این