گنجور

 
صفی علیشاه

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنٰا نُوحاً إِلیٰ قَوْمِهِ فَقٰالَ یٰا قَوْمِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ أَ فَلاٰ تَتَّقُونَ (۲۳) فَقٰالَ اَلْمَلَأُ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مٰا هٰذٰا إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُرِیدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَ لَوْ شٰاءَ اَللّٰهُ لَأَنْزَلَ مَلاٰئِکَةً مٰا سَمِعْنٰا بِهٰذٰا فِی آبٰائِنَا اَلْأَوَّلِینَ (۲۴) إِنْ هُوَ إِلاّٰ رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتّٰی حِینٍ (۲۵) قٰالَ رَبِّ اُنْصُرْنِی بِمٰا کَذَّبُونِ (۲۶)

و بتحقیق فرستادیم نوح را بسوی قومش پس گفت ای قوم من بپرستید خدا را نیست مر شما را هیچ الهی جز او آیا پس نمی‌پرهیزید (۲۳) پس گفتند آن جمعی که کافر شدند از قومش نیست این مگر انسانی مانند شما می‌خواهد که افزونی یابد بر شما و اگر خواسته بود خدا هر آینه فرو فرستاده بود ملائکه را نشنیدیم این را در پدرانمان که پیشینیانند (۲۴) نیست او مگر مردی که با اوست جنونی پس انتظار برید باو تا وقتی (۲۵) گفت پروردگار من که یاری ده مرا بسبب آنکه تکذیب کردند مرا (۲۶)

« در بیان دعوت نوح (ع) قوم را »

سوی قومش نوح را بر ما یقین

خود فرستادیم دعوت را چنین

گفت یَا قَومِ اعبُدُوا االلهَ مَالَکُم

مِّنْ إلَهٍ غَیرُهُ أولَی بِکُم

او خدای بر حق است آیا شما

می نپرهیزید از شرک و دغا

پس بگفتند آن ملأ از قوم او

آن کسان که نگرویدند از عتو

نیست این جز آدمی مثل شما

خواهد افزونی از این جوید به ما

خواستی وز حق فرستادی ملک

بر رسالت در خلایق بی ز شک

هیچ نشنیدیم این را ما به کیش

در پدرهامان کز این بودند پیش

کآدمی گردد پیمبر بر بشر

غیر یک معبود یا نبود دگر

نیست نوح الاّ که مردی در نمون

که در او نوعی است از صرع و جنون

پس بریدش تا زمانی انتظار

که بمیرد یا گذارد گیر و دار

یا کنیدش حبس تا وقتی که او

تنگ آید بگذرد زین گفتگو

نوح چون مأیوس شد ز ایمانشان

گفت ای پروردگار بینشان

ده مرا یاری و برهان از محن

زآنچه کردند این گُره تکذیب من