میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۴
شیخنا تا کی گرانتر میکنی عمامه را
تا کنی هنگام دعوت گرمتر هنگامه را
رشته تحت الحنک بر چین که وقت صید نیست
در ره خاصان منه ای شیخ دام عامه را
صید عنقا می نشاید کرد با بال مگس
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۱
خیل انده ز جای برد مرا
شیر اندیشه پاک خورد مرا
بفشار این خرد بمشت جنون
که خرد سخت بر فشرد مرا
دفتر فضل و علم بر هم نه
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳
ایکه کشتی ز انتظار مرا
آمدی وقت احتضار مرا
توگلی، گل ز خار ناچار است
گرد خود گیرهم چو خار مرا
اختیاری به کار خویشم بود
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۹
من خرابم شش جهت آباد باشد یا خراب
آرد گشتم من بگردد یا نگردد آسیاب
خواهم ایچشم جهان بین از تو یک دریا سرشک
تا بشویم هر چه خواندم از همه علم و کتاب
بوالعجب خوابی که میدانم بخوابستم ولی
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۲
برخیز و در قدح فکن آن جوهر مذاب
کش بوی مشک ناب بود رنگ زرناب
زان می که چون بدرکشی از قعر خم قار
گوئی که کرده سر زدل شب برآفتاب
هان ای حریف تا نکنی آب در بمی
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵
بندگی درکوی عشق از پادشائی خوشتر است
بستگی صدره در این دام از رهائی خوشتر است
تجربتها کردم از روی حقیقت چند بار
دلق درویشی ز تاج پادشائی خوشتر است
یک نظر در باده صافی کن و در جام می
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۲
در سلسله عشق که بگسیختنی نیست
غیر از دل سودا زده آویختنی نیست
در سایه زلف تو نهد دام بلا را
هر فتنه که از چشم تو انگیختنی نیست
ما سر بکف خویش نهادیم درین کوی
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۷
چهر حق را جلوه اندر کعبه و میخانه نیست
گر بود جز در دلی آشفته و دیوانه نیست
ورد صبح و شام زاهد را اثر نبود اگر
هست تاثیری بجز در ناله مستانه نیست
بر در شاهان چه پوئی؟ از گدایان جو مراد
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۹
در مدرسه علم و عمل آموختنی نیست
جز درس نفاق و دغل اندوختنی نیست
گویند که در بزم دل افروخته شمعی است
روشن، که بدیر و حرم افروختنی نیست
این دفتر دانش اگر از سر حقیقت
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
ذوق عارف دگر و مشرب عامی دگراست
ناتمامی دگر ایخواجه تمامی دگر است
در خم و جام و قدح زاده انگور یکیست
پختگی طعم دگر دارد و خامی دگر است
هر نفس خاصیتی دارد و هر دل هنری
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
بر لبم گوش نه که بانگ نی است
از دلم نوش کن که خم می است
خشت بر لب خمش ستاده چو خم
می چو سر جوش گشت وقتی قی است
جام ما چون تهی شود از می
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۰
تو را آئینه محتاج حلب نیست
که مقصودی بجز خویش از طلب نیست
عجائب نامه عالم توئی تو
که در عالم بجز تو بوالعجب نیست
در این ره گر نیاسائی شب و روز
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۶۸
یک امشبی که توئی در برابرم سرمست
گمان مبر که خبر از وجود خویشم هست
نشسته ای تو، من و شمع ایستاده بپای
تو مست باده و من مست چشم باده پرست
قسم بجان تو کز جان و از جهان برخاست
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۷۵
با دوستان ثشسته چه جای ملامت است
از دشمنان گسسته چه وقت ملالت است
از عقل خیره میکشم امروز انتقام
در پیشگاه عشق که بیت العدالت است
خطی نوشته بر لب میگون بمشک ناب
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۷۹
در محفل اغیار همه غنج و دلال است
در مجلس عشاق همه رنج و ملال است
چونست که بر عاشق دلخسته حرام است
وصلش که بیاران هوسناک حلال است
در مجلس ما خیره تر از آتش سوزان
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۰
این خانه که پیوسته در او جوش و خروش است
از کیست؟ مگر مصطبه باده فروش است
این مستی می نیست که هنگامه عشق است
وین ناله نی نیست که آواز سروش است
از زهد ریائی چه دلت رسته شد ای شیخ
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۲
ما روی بمیخانه و زاهد بحجاز است
این کعبه حقیقی است گر آن قبله مجاز است
این رشته چسان میگسلد یکسر پیوند
بر دست نیاز است و یکی در کف ناز است
از وی همه آزادگی و کبر و غرور است
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۴
شه وجود عجب قاصدی فرستاده است
بدست او چه عجب خط رحمتی داده است
که باز باید از آنسوی آسمان بپرد
هر آنکه از ازل از پشت آسمان زاده است
تو ماه کنعان در قعر چاه کنعانی
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۸۹
چون باده بجام است همه کار بکام است
چون یار بدام است همه شهر غلام است
از سنگ نپرهیزد آنرا که نه جام است
از ننگ چه بگریزد آنکش که نه نام است
از سوخته پخته مجو اشکی و آهی
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۴
شد وقت سحر چشم تو تا چند بخواب است
برخیز که هنگام می و گاه شراب است
تا باده ننوشی نرود خوابت از سر
می دفع خمار آمد و می داروی خواب است
آن جام نه جام است که آبی است فسرده
[...]