گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

شه وجود عجب قاصدی فرستاده است

بدست او چه عجب خط رحمتی داده است

که باز باید از آنسوی آسمان بپرد

هر آنکه از ازل از پشت آسمان زاده است

تو ماه کنعان در قعر چاه کنعانی

چه ملک ها که بمصر از پی تو آماده است

ز مکر دیو چه باکم که خاتم زنهار

بدست خویش سلیمان بدست من داده است

بخاطر است که آزاده ای مرا فرمود

که عاقبت شود آزاد هر که آزاده است

صلای عام فرستاد پادشاه وجود

که سفره بهر گدایان شهر بنهاده است