گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

تو را آئینه محتاج حلب نیست

که مقصودی بجز خویش از طلب نیست

عجائب نامه عالم توئی تو

که در عالم بجز تو بوالعجب نیست

در این ره گر نیاسائی شب و روز

رسی تا حضرتی کش روز و شب نیست

سبب را کاربند از امر یزدان

اگر چه لطف او جز بی سبب نیست

لبی کی بوسه خواهد زد بر این جام

که در راه طلب جانش بلب نیست

شهیدانرا بجز آب از دم تیغ

گلابی نیز از این بزم طرب نیست