تو را آئینه محتاج حلب نیست
که مقصودی بجز خویش از طلب نیست
عجائب نامه عالم توئی تو
که در عالم بجز تو بوالعجب نیست
در این ره گر نیاسائی شب و روز
رسی تا حضرتی کش روز و شب نیست
سبب را کاربند از امر یزدان
اگر چه لطف او جز بی سبب نیست
لبی کی بوسه خواهد زد بر این جام
که در راه طلب جانش بلب نیست
شهیدانرا بجز آب از دم تیغ
گلابی نیز از این بزم طرب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانه به تمجید از خود و اهمیت وجود انسان اشاره دارد. شاعر بیان میکند که نیازی به بازتاب دیگری ندارد و خود را بهترین آینه میداند. او به وجود عجایب در خود اشاره کرده و میگوید که اگر کسی در مسیر جستجو و تلاش خسته نشود، به مقام و مرتبهای میرسد که در آن روز و شب فرقی ندارد. همچنین، نصیحت میکند که انسان باید به خداوند متکی باشد و توجه به علل ظاهری نداشته باشد. به طور کل، متن تأکیدی بر اهمیت خودآگاهی و تلاش در مسیر حقیقت و خداوند دارد.
هوش مصنوعی: تو به آئینهای نیاز نداری که تو خودت را در آن ببینی؛ زیرا هدفی جز شناخت خودت از جستوجوی چیزهای دیگر نداری.
هوش مصنوعی: تو خود حیرتهای عالم هستی، زیرا در این عالم جز تو چیزی شگفتانگیز وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر خسته نشوی، به زودی به مکانی خواهی رسید که نه شب دارد و نه روز.
هوش مصنوعی: برای اینکه به کارهای خود سامان دهی، باید به دنبال علل و اسباب باشی؛ هرچند که دانستهای که لطف و رحمت خداوند بدون وجود هیچ دلیلی است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی به شدت در پی چیزی ارزشمند یا محبوب است و در این راه، جان خود را نیز در خطر میبیند. در واقع، او احساس میکند که باید با عشق و اشتیاق به سوی آنچه که میخواهد برود، اما در عین حال، به مشکلات و چالشهایی که ممکن است پیش رویش باشد نیز آگاه است. بنابراین، در این وضعیت، لبها (که نمایانگر عشق و میل هستند) نمیتوانند به راحتی بر روی جام (نماد زیبایی یا محبوبیت) بوسه بزنند، زیرا این راه پر از خطرات و دشواریهاست.
هوش مصنوعی: شهیدان تنها با آب و خون خود از این جشن شادی بهرهای ندارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا کز دست دل روزی طرب نیست
گر از ویسم نباشد بس عجب نیست
بگفتا جانفروشی در ادب نیست!
بگفت از عشقبازان این عجب نیست
شما را گرچه جز باران طلب نیست
اگر باران نمیبارد عجب نیست
حکیمی گفت کان دو جز دو لب نیست
کزان سر بگذرانیدن ادب نیست
چو همت عاشقان را در طلب نیست
ز معشوق ار جفا بیند عجب (نیست)
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.