در سلسله عشق که بگسیختنی نیست
غیر از دل سودا زده آویختنی نیست
در سایه زلف تو نهد دام بلا را
هر فتنه که از چشم تو انگیختنی نیست
ما سر بکف خویش نهادیم درین کوی
از بخت سیه تیغ تو آهیختنی نیست
مردانه گوارا و بجان نوش کن ایدل
این جام بلا را که ز کف ریختنی نیست
خاکستر ما و تو گر افتیم بدوزخ
ایشیخ پس از سوختن آمیختنی نیست
سختم عجب آید که بود سختترش بند
هر بنده که از قید تو بگریختنی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق عشق و تعلق خاطر نسبت به محبوب میپردازد. شاعر در بیان عشق خود به محبوبی میگوید که هیچ چیز نمیتواند این رابطه را از هم بگسلاند و دلهای عاشقانه همیشه در این عشق باقی میمانند. او به تلاطمها و مشکلاتی که از عشق ناشی میشود اشاره میکند و بیان میکند که حتی در سختترین شرایط،逃 از عشق محبوب ممکن نیست. شاعر به نوعی تلخی و شیرینی را در عشق تجربه میکند و به این نتیجه میرسد که عشق و وابستگی به محبوب جزو سرنوشت اوست.
هوش مصنوعی: در درخت عشق هیچ چیزی نمیتواند گسسته شود، جز دلهایی که داغ عشق را در خود دارند و به آن آویختهاند.
هوش مصنوعی: در پناه زیبایی و جذبهی تو، هیچ آسیبی نمیتواند به من برسد، زیرا هر مشکلی که از نگاه تو به وجود آمده، برای من تهدیدی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: ما در این مسیر با تمام وجود خود حاضر شدیم، اما از بدبختی و شانس بد، شمشیر تو نمیتواند ما را در اینجا هدف قرار دهد.
هوش مصنوعی: با جرات و با عشق، این جام پر از سختیها را بنوش، ای محبوب، زیرا این مشکلات از دست رفتنی نیستند و باید آنها را پذیرایی کرد.
هوش مصنوعی: اگر خاکستر من و تو به جهنم بیفتد، پس از سوختن دیگر نمیتوانیم با هم آمیخته شویم.
هوش مصنوعی: این عجب است که هر انسانی که در بند تو قرار دارد، فرار از این بند برایش دشوارتر از هر چیز دیگری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.