گنجور

حاشیه‌ها

داریوش رسولی در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:

 

 تفسیر بیت:

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش 

خیام در این بخش می‌گوید که شبی به کارگاه کوزه‌گری رفته است. کارگاه کوزه‌گری نمادی از جهان آفرینش است، جایی که خداوند به عنوان «کوزه‌گر» (آفریننده)، انسان‌ها و موجودات را می‌آفریند.

دیدم هزار کوزه گویا و خموش 

در این کارگاه، هزاران کوزه وجود دارد که هم «گویا» هستند و هم «خموش». این کوزه‌ها نماد انسان‌ها و موجوداتند که هر یک به زبان حال خود سخن می‌گویند، حتی اگر سکوت کنند. این نشان‌دهنده این است که هر موجودی به نوعی در حال بیان حقیقت وجودی خود است.

هریک به زبان حال خویش می‌گفت 

هر کوزه (هر انسان یا موجود) به زبان حال خود سخن می‌گوید. «زبان حال» به معنای بیان درونی و غیرلفظی است. هر موجودی با وجود خود، ذات و حقیقتش را فریاد می‌زند، حتی اگر سخنی بر زبان نیاورد.

کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش 

در این بخش، کوزه‌ها در جست‌وجوی کوزه‌گر (آفریننده)، کوزه‌خر (خریدار) و کوزه‌فروش (فروشنده) هستند. این سؤال نمادین نشان‌دهنده جست‌وجوی انسان برای یافتن خالق خود (کوزه‌گر)، معنای زندگی (کوزه‌خر) و جایگاه خود در جهان (کوزه‌فروش) است. این سؤال در واقع بیانگر حیرت و جست‌وجوی انسان برای درک هدف و ماهیت وجودی خود است.

 معنای کلی رباعی: 

این رباعی بیانگر مفهوم عرفانی «جست‌وجوی حقیقت» است. خیام با استفاده از نماد کوزه و کوزه‌گر، به رابطه بین انسان (مخلوق) و خدا (خالق) اشاره می‌کند. انسان‌ها مانند کوزه‌هایی هستند که هر یک به زبان حال خود در جست‌وجوی معنا و حقیقت وجودی خویشند. این رباعی همچنین نشان‌دهنده این است که همه موجودات به نوعی در حال بیان حقیقت خود هستند، حتی اگر سکوت کنند.در عین حال

این  رباعی همچنین می‌تواند اشاره به این داشته باشد که انسان‌ها در نهایت به دنبال یافتن خالق خود و درک جایگاه خود در جهان هستند. این جست‌وجو، بخشی از ذات انسان است و هر کس به زبان خود در حال پرسش و جست‌وجوی حقیقت است.

سفید در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۰۱ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۱:

 

ز صد سالک سوی مقصد یکی ره برد و باقی را

شد اندر راه دامنگیر آب و خاک منزل‌ها...

 

 

سفید در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۵۵ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳:

 

معنی الوجود فی صور الکون قد ظهر

ما ضر سر وحدته کثرة الصور...

 

 

سفید در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۵۳ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۷:

 

کل شیء سواک لیس بشی...

 

 

سفید در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۵۱ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹:

 

عقل می‌گفت که چند است صفات تو و چون

عشق زد بانگ که «سبحانک عما یصفون»...

 

 

سفید در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۴۴ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲:

 

ز فیض پیر مغان یافت این نظر جامی

که در صحیفه هستی ندید نقش عبث...

 

 

سفید در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۴۳ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵۵:

 

بار عشق تو پشت ما خم کرد

لا مرور الشهور والسنوات...

 

چه بیتی... 

 

سفید در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۸ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵۱:

 

موجود تویی علی الحقیقه

باقی نسبند و اعتبارات...

 

 

محمد امین در ‫۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۳:

لطفا ترجمه های هوش مصنوعی را حذف کنید

خواننده را گمراه میکند

دکتر حافظ رهنورد در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷:

پرسش؛

او سلیمان زمان است چگونه صفتی‌ست؟

وقتی کسی را می‌گوییم تو تختی زمان هستی یا او تختی زمان است یعنی چه؟ یعنی حی و حاضر است. یا غیر از این است؟ 

عزیزانی که این غزل را به پیامبر اسلام و مهدی موعود نسبت داده‌اند لطفا ارتباط بیت پنج و شش را با این دوبزرگوار روشن کنند.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب:

حکیمی کاین حکایت شرح کرده‌ست

حدیث عشق از ایشان طرح کرده‌ست

 

چو در شصت اوفتادش زندگانی

خدنگ  افتادش از شست‌ِ جوانی

 

به عشقی در که شصت آمد پسندش

سخن  گفتن  نیامد  سودمندش

 

نگفتم هر چه دانا گفت  از آغاز

که فرخ نیست گفتن، گفته را باز

 

در اینجا منظور از حکیم و دانا, همان حکیم ابوالقاسم فردوسی است. 

این چند بیت اشاره به داستان خسرو و شیرین در شاهنامه که فردوسی به زیبایی بی نظیری بدان پرداخته است.

نظامی اشاره به سالخوردگی فردوسی و عدم شور و نشاط او برای پرداختن به زوایای عاشقانه آن دارد ولی به نظرم تنها دلیل فردوسی ترس از مرگ و ناتمام ماندن شاهنامه بوده است نه سالخوردگی!

گرامی گنجوریان حتما حتما این داستان در شاهنامه مطالعه کنید که مجموع این دو بسیار کامل و جامع خواهد بود.

بازرگان جنوبی/ میسان/ عراق/ ۹ مارس ۲۰۲۵

کلاس اولی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سروده‌ام:

کاش خاطر کسی که باعث تسلی او هستیم نرنجایم

 

علی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۴۵ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:

چرا در بیت دوم، مصرع دوم، بعد از «گذری کن» دو نقطه (:) اومده؟؟

سفید در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۲۹ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵:

 

بهر تو پای بر سر عالم نهاده‌ایم...

 

 

سفید در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۹ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۷۸:

 

روشن به اوست مجلس ما اطفوا السراج...! 

 

 

سفید در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۷ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:

 

رود اسرار عشق از دل سوی دل

ندارند اهل دل با یکدگر بحث... 

 

 

سفید در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۳ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۱:

 

هستی همه زوست بلکه هستی همه اوست...

 

 

علی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۸ در پاسخ به شاهان نوذری دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۷ - حکایت درویش با روباه:

سلام

مردِ بیننده  ترکیب اضافی

یقین و باور قلبی چشم مرد را روشن کرد

شکل صحیحش داخل شعره و این صورتی که شما نوشتید وزن هماهنگی نداره

 

 

دکتر حافظ رهنورد در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

بعضی از عزیزان به‌شکل دیوانه‌واری کوشش دارند که تمام اشعار حافظ را به‌خدا و عرفان وصل کنند؛ حتا اشعاری که کمترین بسامد کلمات عرفانی (ست‌های عرفانی که حافظ در برخی اشعارش استفاده کرده) را دارند. تجربه به بنده ثابت کرده این عزیزان بیشتر مولوی خوان هستند. به هر روی بین حافظ و شاه شجاع کدورتی پیش می‌آید که عاملش برخی از نزدیکان شاه بودند. حافظ از دربار شجاع طرد می‌شود و شاه بر او غیظ می‌کند. این شعر در اوایل این کدورت سروده شده

بعدها تورانشاه به شاه شجاع پیشنهاد می‌دهد که حافظ را به یزد تبعید کند. چون همان نمام‌ها کوشش در نابود کردن حافظ داشتند و تورانشاه نمی‌خواست که گزندی به حافظ برسد. 

حافظ تبعید می‌شود مدتی در یزد می‌ماند و همین تورانشاه سند برائت حافظ را به یزد می‌برد و با وی به شیراز بازمی‌گردند. هرچند که رابطه‌ی حافظ و شاه شجاع دیگر هیچ‌گاه مثل قبل نمی‌شود.

محمد مهدی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۵ - شکوه از روزگار و ناله از زندان:

قافیه بیت بیست‌وهشتم، طبق تصحیح استاد نوریان، گنگ است به معنای خمیده و منحنی. یعنی هر سه حرف 《ج》،《 و》و《 د》 بر اثر سنگینی بار منت، خمیده شده‌اند.

۱
۹۷
۹۸
۹۹
۱۰۰
۱۰۱
۵۴۵۹