یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیدهام
زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیدهام
دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست
مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیدهام
بیمیانجی زبان و زحمت گوش آن زمان
لابهها بنمودهام لبیکها بشنیدهام
گوهری کز چشم من زاد آفتاب روی تو
هم به دست اشک در پای غمش پاشیدهام
از نحیفی همچو تار رشتهام در عقد او
لاجرم هم بستر اویم وز او پوشیدهام
گرچه آن خوش لب جهان خرمی را برفروخت
من به دندان محنت او را به جان بخریدهام
او مرا بیزحمت من دوست دارد زین قبل
دشمن خاقانیم تا مهر او بگزیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و دردهایی که از عشق آن محبوب به او رسیده، اشاره میکند. او از شکنجهای زلف محبوب صحبت میکند و میگوید که شب گذشته دچار اندوهی عمیق شده است. شاعر به پیوند میان جان و عشقش اشاره دارد و از احساس تنهایی و نا آرامی خود در میان این کششها میگوید. او به عمق عشق و ناراحتیهایی که از این عشق متحمل شده، اشاره کرده و میگوید که به رغم همه محنتها، عشق او را در زندگیاش پذیرفته است. همچنین، او به هیچگاه عاشق دیگری نبوده و همواره در تلاش بوده تا عشقش را حفظ کند. این شعر در نهایت بازتابی از عشق وارسته و پر درد است که به زیبایی و عمق احساسات عاشقانه پرداخته است.
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، من یک نگاه به زیبایی پیچیده و دلربای موهای او انداختم و در زیر هر یک از تارهای آن، دردها و رنجهای فراوانی را تجربه کردم.
هوش مصنوعی: دیشب در فکر و خیال بودم که جانم را تحت تاثیر قرار داده بود. در حالی که پرنده و ماهی در آرامش بودند، من نتوانستم آرام بگیرم.
هوش مصنوعی: در آن زمان که بدون واسطه و زحمت فقط با گوشفرادهی به صداهای دل، به ندای عشق پاسخ دادهام و لحنهای محبت را شنیدهام.
هوش مصنوعی: من جواهری را که از چشمانم درخشش دارد، به خاطر زیبایی و روشنی چهرهات به وجود آوردهام، و با اشکهایم آن را در پای غم تو پراکندهام.
هوش مصنوعی: من مثل رشتهای نازک در سرنوشت او گره خوردهام، به همین خاطر همپناه او شدهام و از او پنهان ماندهام.
هوش مصنوعی: اگرچه آن خوش لب به زیبایی جهان آسیب رساند، من با تحمل مشکلات و سختیها، او را با تمام وجودم خریدهام.
هوش مصنوعی: او بدون هیچ زحمتی، به من عشق ورزیده است، برخلاف گذشته که دشمن خاقان از من بود. اکنون که محبت او را پذیرفتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام
پیش من نه دیدهاش را کامتحان دیدهام
چشم بد دور از خیالش دوشمان بس لطف کرد
من پس گوش از خجالت تا سحر خاریدهام
گر چه او عیار و مکار است گرد خویشتن
[...]
چشم خود را دوست میدارم که رویش دیدهام
عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیدهام
ای حریفان من در این مذهب نه امروز آمدم
عشق او در مجلس روحانیان ورزیدهام
چون سماع عاشقانش گرم شد روز الست
[...]
تا فراقت دیدهام خون میچکاند دیدهام
برکَن از سر دیدهام گر جز خیالت دیدهام
رحم کن بر من که بیرویت ز پا افتادهام
سر مپیچ از من که چون زلفت به سر گردیدهام
بارها پیشت ز غربت نامهها بنوشتهام
[...]
تا منور شد ز خورشید رخ او دیدهام
در همه اشیا ظهور صورت او دیدهام
از مذاق جان من بوی دم عیسی نرفت
تا چو موسی نطق آن شیریندهان بشنیدهام
کافرم گر، دیدهام بیعشق او چندان که من
[...]
روز و شب از بس که محو آن میان گردیدهام
موی میترسم برآید عاقبت از دیدهام
صاحب آوازه در اقلیم گمنامی منم
نام خود را از زبان هیچکس نشنیدهام
اشک رنگین، داغ حرمان، زخم رشک مدعی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.