گنجور

حاشیه‌ها

رهجو در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:

برای یک انیمیشن کوتاه به اینجا رسیدم و درود بر روان پاک رودکی که خوش گفت و بیاد بیاوریم رادمان پورماهک( یعقوب لیث) عیار را!

پهلوانی در خوی همه ایرانیان است و حیف که من درش تک و تنهایی در اوج افتادگی می بینم و نه یک روح و جنبش مردمی.

یزدانپناه عسکری در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۴:

خود بینی (انگلیسی: Vanity)، و غرور هسته اصلی روابط متقابل انسانها است.

خود بینی

خود بینی و پر مدعایی‌ها، هسته اصلی روابط متقابل انسانها است. 1

غربت

خود بینی بود که نخستین بار انسان را از روح، «روح کلی the Universal Spirit»، «فیض الهی Divine grace» فضل الهی جدا کرد.

آینه نماد خود بینی

در داستان‌های اساطیری آمده روزگاری انسان می‌توانست از میان آینه آمد و شد کند. اما در ترفندی جادویی محبوس آینهٔ خود شد.

و همچون یک رؤیا وظیفهٔ پر ملال تکرار اعمال «خود» را به عهده گرفت. 2

غرق تصویر خویش

خود بزرگ بینی به منزله نیروی تولید شده در اثر تصویر خویش است. انسانی که غرق در تصویر خویش، باشد. از آنجا که امیدی ندارد زمانی بتواند به سر منشأ چیزها باز گردد، در وجود خویشتن در طلب تسلی و آرامش است. و با این کار قصد دارد تصویر خود را جاودان سازد.

جدایی از فیض الهی

هیچ امیدی نیست که انسان غرق در تصویر خویش، به سر منشأ چیزها بازگردد، تعقل قلب انسان را از خود بینی و همراه ملازمش یعنی خود بزرگ بینی دور می‌کند.

لایه زیرین نقاب خود بزرگ بینی، ترحم و دلسوزی به حال خود است که تغییر شکل داده. 3

بزرگان معرفتی دو برخورد داشته‌اند:

الف: شفقت با عامه.

ب: در طلب معرفت عدم دلسوزی به حال خود. 4

منابع

(1) The Eagle"s Gift، Simon and Schuster, 1981

(2) خورخه لوئیس بورخس ترجمه احمد اخوت، کتاب موجودات خیالی، تهران ماه ریز ۱۳۸۰ ص ۶۴

Carlos Castaneda، The Power of Silence، Simon and Schuster,  (3) 1991

(4) یزدانپناه عسکری (۱۴۰۰)، داستان‌های بی‌کرانگی (شرح حکایت‌های اسرارالتوحید)، سرانه، ص. ۶۲

داود البرز در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۰ در پاسخ به vafa دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۹۱:

با سلام این رباعی از حکیم و طبیب عالی قدر استاد خسرو ملقب به خسروی همدانی است، ایشان از طبیبان حاذقی بود که در همدان زندگی میکرد و تمام عمر خود را به معالجه فقط با دارو های گیاهی برگرفته از کتاب طب ابوعلی سینا پرداخت. نسخهای داروئی ایشان در همان مراجعه اول کارساز بود و تمام بیماری ها را معالجه میکرد 

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:

درود بر شما

همیرضا در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۱ در پاسخ به مبتدی76 دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

اسم محبوب او یعقوب بوده. می‌گوید تو برای من شبیه یوسف هستی برای یعقوب، به همین دلیل من اسمم را عوض کردم و یعقوب گذاشتم. اما، ای کسی که برای من مثل یوسف هستی برای یعقوب، چرا اسم تو یوسف نیست و یعقوب است؟!

مبتدی۷۶ در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۳۰ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

نام یوسفِ او یعقوب است؟ چرا؟؟ یوسف که یعقوب بشه، یعنی چه اتفاقی ابتاده؟

فاطمه یاراحمدی در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۱ در پاسخ به سیدعلی ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:

دم شما گرم سید ساقی

 

علی اسدی در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۱ در پاسخ به محسن دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

خیر عزیز در اینجا مسلمان به معنی تسلیم در برابر خداوند است

پوریا بهارلو در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

مبین تابش و مجلس افروزی‌ام
تپش بین و سیلاب دلسوزی‌ام

چو سعدی که بیرونش افروخته‌ست
ورش اندرون بنگری سوخته‌ست

Delkhaste در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۶ دربارهٔ سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹ - آخر چه هست این؟:

بیت سوم پلپل درست است نه بلبل

Delkhaste در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲ - کودکان تنگ قبا:

مصراع آخر سست ایر درست است نه سست ابر

پاک باز در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۸ در پاسخ به لولی وش مغموم دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:

صد حیف از این مرد بزرگ که به دست شب پرستان از میان رفت

 

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

 

همیرضا در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۹ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:

مصرع اشکال وزنی ندارد. احتمالاً جنابعالی و دوست دیگرمان «هیچ آید» را «هیچ، آید» می‌خوانید در حالی که می‌بایست «هیچاید» بخوانید. در مواردی که اشکالی می‌بینید می‌بایست از دکمهٔ «ویرایش» برای تصحیح استفاده کنید.

همیرضا در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۱۳ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:

به زان نبود گر خِضِر و الیاسی ...

در برخی اشعار خضر خِضِر به کسر ضاد خوانده می‌شود.

نمونه از حافظ:

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸ » آبی که خِضِر حیات از او یافت ...

علت مضاعف صحیح بودن احتمالی همین ضبط در این رباعی، قافیهٔ آن است که احتمالاً شاعر می‌خواسته مصرع سوم هم با سایر مصاریع همقافیه باشد.

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:

به زان نبود گر خِضِر و الیاسی ...

با سلام

در مصرع سوم آیا امکان داره اشتباه در نوشتن وتایپ باشه؟اینجوراگه بود سوالی  میشد

به زان نبود که همچو خضر والیاس 

  

رضا از کرمان در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۳۱ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:

سلام

دقیقاً درست فرمودید اشکال وزنی داره ایکاش  دوستان عزیز یا مدیریت محترم سایت  محبت میفرمودند  واصلاح میکردند.

 شاد باشید 

صدیقه جاذبی در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۳۷ دربارهٔ وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۳ - در تغزل:

هر تیر که از دو چشم بادام تو جست

من این شعر را در یک نسخه خطی ترکی جغتایی دیدم که به اسم جلال عضد آمده بود. نمونه برای رباعی آورده بود و مصراع سوم به این صورت بود. 

حافظ سعدی در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۳۹ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳:

صحبت ما و تو شد موقوف تا روزی ...

دوچار

لغت‌نامه دهخدا
- دوچار گشتن؛ به یک ناگاه دوکس به یکدیگر رسیدن و در مخاصمه شدن . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) :
هرکه با تو به جنگ گشت دوچار
با ظفر نزد او یکی است هرب .

فرخی .

H. Sh. در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۸ در پاسخ به ناصر دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:

کتاب تله شادمانی رو مطالعه کنید یک کتاب روانشناسیه و دقیقا به این موضوع هم اشاره کرده.

سیدغلامعباس موسوی نژاد در ‫۲ سال و ۲ ماه قبل، یکشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۹ - حکایت:

درود بر حضرت سعدی

شیخ در این مطلب قصد دارد نقد جدی بر شیوه‌ی روزه داری ما مسلمانان وارد نماید ومی فرماید روزه داری به این شکل که ازصبح تا شب خوراک جمع کنیو هنگام افطار بخوری روزه ای بیهوده وکم ارزش است اما اگر بتوانی گرسنه ای را سیر کنی وبه مستمندی کمک کنی ارزش دارد.

ضمن اینکه بیت دوم فکر می کنم فرزندگانت درست تر می نماید و بیت پنجم به جای روزه گویی کلمه روزه داری درست تر می نماید. هرچند روزه گویی می تواند به نیت سلطان در بیت های قبلی ارجاع داده شود.

۱
۸۸۸
۸۸۹
۸۹۰
۸۹۱
۸۹۲
۵۴۵۸