گنجور

 
حافظ

لَعْلِ سیرابِ به‌خون‌تشنه‌، لَبِ یارِ من است

وَز پیِ دیدنِ او، دادنِ جان، کارِ من است

شَرْم از آن چَشْمِ سیَه بادَش و مُژْگانِ دِراز

هرکه دِل‌بُرْدَنِ او دید و در اِنْکارِ من است

ساروان، رَخت به دَروازه مَبَر‌، کان سرِ کو

شاهراهی‌ست که مَنْزِلْگَهِ دِلْدارِ من است

بَنده‌یِ طالعِ خویشم که در این قَحْطِ وَفا

عِشْقِ آن لولیِ سَرمَسْت‌، خَریدارِ من است

طَبْلِه‌یِ عِطْرِ گُل و زُلْفِ عَبیراَفْشانَش

فِیْضِ یک شِمِّه ز بویِ خوشِ عَطّارِ من است

باغْبان، همچو نسیمم ز دَرِ خویش مَران!

کآبِ گُلزارِ تو از اَشْکِ چو گُلنارِ من است

شَرْبَتِ قَنْد و گُلاب از لَبِ یارَم فَرمود

نَرْگِسِ او که طَبیبِ دِلِ بیمارِ من است

آن‌که در طَرْزِ غزل، نُکته به «حافِظ» آموخت

یارِ شیرین‌سُخَنِ نادره‌گُفتارِ من است

 
 
 
از گنجینهٔ گنجور دیدن کنید!
غزل شمارهٔ ۵۱ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۵۱ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۵۱ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۵۱ به خوانش پریسا جلیلی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۵۱ به خوانش محمدرضا ضیاء
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
شاه نعمت‌الله ولی

در سراپردهٔ جان خانهٔ دلدار من است

گوشهٔ دیدهٔ من خلوت آن یار من است

تا که از نور جمالش نظرم روشن شد

هر کرا هست نظر عاشق دیدار من است

هر کجا ناله ای از غیب به گوش تو رسد

[...]

کلیم

محتسب بر حذر از مستی سرشار من است

سنگ بگریزد از آن شیشه که در بار من است

آسمان مشتری جنس هنرها گردید

که دکان سوختنم گرمی بازار من است

از دهن غنچه صفت دست اگر بردارم

[...]

آذر بیگدلی

غیر، بیهوده، پی یار وفادار من است

نشود یار کسی اگر یار من است

شب به گوشت چو رسد نالهٔ مرغان اسیر

نالهٔ بی‌اثر از مرغ گرفتار من است

از غمش مردم و، گر شکوه کنم شرمم باد؛

[...]

سحاب اصفهانی

آن چه شمعی است فروزنده رخ یار من است

آن چه روشن نه از آن شمع شب تار من است

آن چه ناز تو فزون می‌کند و رحم تو کم

اثر صبر کم و نالهٔ بسیار من است

آن چه از کار کسان عقده گشاید لب توست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه