بخش ۷۸ - انابت آن طالب گنج به حق تعالی بعد از طلب بسیار و عجز و اضطرار کی ای ولی الاظهار تو کن این پنهان را آشکار
گفت آن درویش ای دانای راز
از پی این گنج کردم یاوهتاز
دیو حرص و آز و مستعجل تگی
نی تانی جست و نی آهستگی
من ز دیگی لقمهای نندوختم
کف سیه کردم دهان را سوختم
خود نگفتم چون درین ناموقنم
زان گرهزن این گره را حل کنم
قول حق را هم ز حق تفسیر جو
هین مگو ژاژ از گمان ای سخترو
آن گره کو زد همو بگشایدش
مهره کو انداخت او بربایدش
گرچه آسانت نمود آن سان سخن
کی بود آسان رموز من لدن
گفت یا رب توبه کردم زین شتاب
چون تو در بستی تو کن هم فتح باب
بر سر خرقه شدن بار دگر
در دعا کردن بدم هم بیهنر
کو هنر کو من کجا دل مستوی
این همه عکس توست و خود توی
هر شبی تدبیر و فرهنگم به خواب
همچو کشتی غرقه میگردد ز آب
خود نه من میمانم و نه آن هنر
تن چو مرداری فتاده بیخبر
تا سحر جمله شب آن شاه علی
خود همیگوید الستی و بلی
کو بلیگو جمله را سیلاب برد
یا نهنگی خورد کل را کرد و مرد
صبحدم چون تیغ گوهردار خود
از نیام ظلمت شب بر کند
آفتاب شرق شب را طی کند
از نهنگ آن خوردهها را قی کند
رسته چون یونس ز معدهٔ آن نهنگ
منتشر گردیم اندر بو و رنگ
خلق چون یونس مسبح آمدند
کاندر آن ظلمات پر راحت شدند
هر یکی گوید به هنگام سحر
چون ز بطن حوت شب آید به در
کای کریمی که در آن لیل وحش
گنج رحمت بنهی و چندین چشش
چشم تیز و گوش تازه تن سبک
از شب همچون نهنگ ذوالحبک
از مقامات وحشرو زین سپس
هیچ نگریزیم ما با چون تو کس
موسی آن را نار دید و نور بود
زنگیی دیدیم شب را حور بود
بعد ازین ما دیده خواهیم از تو بس
تا نپوشد بحر را خاشاک و خس
ساحران را چشم چون رست از عمی
کفزنان بودند بیاین دست و پا
چشمبند خلق جز اسباب نیست
هر که لرزد بر سبب ز اصحاب نیست
لیک حق اصحابنا اصحاب را
در گشاد و برد تا صدر سرا
با کفش نامستحق و مستحق
معتقان رحمتاند از بند رق
در عدم ما مستحقان کی بدیم
که برین جان و برین دانش زدیم
ای بکرده یار هر اغیار را
وی بداده خلعت گل خار را
خاک ما را ثانیا پالیز کن
هیچ نی را بار دیگر چیز کن
این دعا تو امر کردی ز ابتدی
ورنه خاکی را چه زهرهٔ این بدی
چون دعامان امر کردی ای عجاب
این دعای خویش را کن مستجاب
شب شکسته کشتی فهم و حواس
نه امیدی مانده نه خوف و نه یاس
برده در دریای رحمت ایزدم
تا ز چه فن پر کند بفرستدم
آن یکی را کرده پر نور جلال
وآن دگر را کرده پر وهم و خیال
گر بخویشم هیچ رای و فن بدی
رای و تدبیرم به حکم من بدی
شب نرفتی هوش بیفرمان من
زیر دام من بدی مرغان من
بودمی آگه ز منزلهای جان
وقت خواب و بیهشی و امتحان
چون کفم زین حل و عقد او تهیست
ای عجب این معجبی من ز کیست
دیده را نادیده خود انگاشتم
باز زنبیل دعا برداشتم
چون الف چیزی ندارم ای کریم
جز دلی دلتنگتر از چشم میم
این الف وین میم ام بود ماست
میم ام تنگست الف زو نر گداست
آن الف چیزی ندارد غافلیست
میم دلتنگ آن زمان عاقلیست
در زمان بیهشی خود هیچ من
در زمان هوش اندر پیچ من
هیچ دیگر بر چنین هیچی منه
نام دولت بر چنین پیچی منه
خود ندارم هیچ به سازد مرا
که ز وهم دارم است این صد عنا
در ندارم هم تو داراییم کن
رنج دیدم راحتافزاییم کن
هم در آب دیده عریان بیستم
بر در تو چونک دیده نیستم
آب دیدهٔ بندهٔ بیدیده را
سبزهای بخش و نباتی زین چرا
ور نمانم آب آبم ده ز عین
همچو عینین نبی هطالتین
او چو آب دیده جست از جود حق
با چنان اقبال و اجلال و سبق
چون نباشم ز اشک خون باریکریس
من تهیدست قصور کاسهلیس
چون چنان چشم اشک را مفتون بود
اشک من باید که صد جیحون بود
قطرهای زان زین دو صد جیحون به است
که بدان یک قطره انس و جن برست
چونک باران جست آن روضهٔ بهشت
چون نجوید آب شورهخاک زشت
ای اخی دست از دعا کردن مدار
با اجابت یا رد اویت چه کار
نان که سد و مانع این آب بود
دست از آن نان میبباید شست زود
خویش را موزون و چست و سخته کن
ز آب دیده نان خود را پخته کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره یک درویش است که از حرص و آز و شتاب دنیا شکایت میکند و به توکل به خدا و توبه از شتابزدگی دعوت میکند. او از گنج واقعی و معنوی سخن میگوید و به این نکته میرسد که تنها از طریق دعا و طلب رحمت الهی میتوان به حقیقت دست یافت. در این مسیر، او تذکری به خود و دیگران میدهد که به جای چیره شدن بر ظواهر و نشانهها، باید به باطن و حقیقت توجه کرد.
در نهایت، درویش از خداوند میخواهد که در حق او و دیگران رحمت و بخشش نازل فرماید و از آنها میخواهد تا در دعا و طلب رحمت و معرفت الهی کوشاتر باشند. او به تشبیهاتی همچون غرق شدن در دریا و رهایی از تاریکیها اشاره میکند و امیدوار است که با درک واقعیات، انسانها از دنیای ظاهر به دنیای باطن منتقل شوند. این متن تأکید بر اهمیت دعا، توبه و شناخت واقعی از خود و خداوند دارد.
هوش مصنوعی: یک درویش به دانای راز گفت: به خاطر این گنج، سخنان بیمعنی و بیهودهای را به زبان میآورم.
هوش مصنوعی: حرص و طمع مانند دیوی است که هیچ جایی برای آرامش نمیگذارد؛ نه در تند و تیز بودنش و نه در آرامش و سستیاش.
هوش مصنوعی: من از ظرفی لقمهای برداشتم و آنقدر داغ بود که دهانم سوخت و سیاه شد.
هوش مصنوعی: من هیچگاه به خودم نگفتم که در این وضع نابسامانم، از او که در این مسائل خبره است، کمک بگیرم تا این مشکل را حل کند.
هوش مصنوعی: به سخن حق باید با دقت و فهم درست توجه کرد. از حدس و گمان خود برداشت نکنید و بیهوده سخن نگویید.
هوش مصنوعی: کسی که گرهای را به وجود آورده، همان فرد میتواند آن را باز کند؛ مانند مهرهای که او انداخته و حالا ممکن است آن را از دست بدهد.
هوش مصنوعی: هرچند آن سخن به نظر ساده و راحت میآید، اما رمز و راز آن به سادگی قابل درک نیست.
هوش مصنوعی: پروردگارا، من از این عجله و شتاب توبه کردم. حالا که تو درهای رحمت را بستهای، تو خود این درها را باز کن.
هوش مصنوعی: در برابر پرچم دین دوباره نشستهام و بدون استعداد دعا میکنم.
هوش مصنوعی: کجا هنری وجود دارد؟ کجا من هستم؟ دل من پر از تصاویری از توست و خودت در اینجا نیستی.
هوش مصنوعی: هر شب، در خواب و خیال، اندیشه و فرهنگم مثل کشتیای غرق شده در آب رها و بیحاصل میشود.
هوش مصنوعی: نه من باقی میمانم و نه آن زیبایی وجود، مانند مردهای که بیخبر افتاده است.
هوش مصنوعی: تا صبح زود، تمام شب آن پادشاه علی (علی علیهالسلام) همواره میگوید: آیا من نگفته بودم؟ و پاسخ تایید را نیز میگیرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که یا همه چیز در یک لحظه تغییر میکند و به طور کلی تحت تأثیر قرار میگیرد، یا اینکه چیزی بزرگ و قوی تمام آنچه را که وجود دارد میخورد و نابود میکند. در واقع، این اشاره به ناپایداری و آسیبپذیری زندگی و وضعیتها دارد.
هوش مصنوعی: صبحگاهان، همانند شمشیری که از غلاف خود خارج میشود، تاریکی شب را کنار میزند.
هوش مصنوعی: خورشید صبح به تدریج تاریکی شب را از بین میبرد و مانند نهنگی که خوراکش را هضم کرده، آثار شب را پاک میکند.
هوش مصنوعی: مانند یونس که از درون آن نهنگ بیرون آمد، ما نیز از آن وضعیت سخت رهایی پیدا کردیم و در میان عطر و رنگها پخش شدیم.
هوش مصنوعی: مردم مانند یونس در دریا به ذکر و عبادت مشغول شدند و در میان تاریکیها آرامش و راحتی پیدا کردند.
هوش مصنوعی: هر کس در صبح زود میگوید که چگونه شب به پایان میرسد و با طلوع روز از تاریکی خارج میشود.
هوش مصنوعی: ای بخشندهای که در شبهای تار و وحشتزا، گنجینههای رحمت را نثار میکنی و بر چندین چشم رحمت میافزایی.
هوش مصنوعی: چشمها بیدار و گوشها شنواست، بدن سبک و آزاد است، شبیه نهنگی در آب.
هوش مصنوعی: از مقامهای بالای وحشرو دیگر به هیچوجه نمیگریزیم، زیرا هیچکس مانند تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: موسی آنچه را که نار (آتش) میدید، در حقیقت نور بود، و زنگیی (شوخی) بود که در شب دیدیم، آن را حور (زیبا) به حساب آوردیم.
هوش مصنوعی: از این پس ما به خوبی از تو مشاهده میکنیم، تا زمانی که دریا به وسیله خاشاک و گیاهان پوشیده نشود.
هوش مصنوعی: چشمان ساحران وقتی از خواب بیدار میشوند، مانند چشمی که از عمق خواب رها شده، بینیاز از دست و پا و عمل، به جادوگری مشغول هستند.
هوش مصنوعی: چشمی که به دنیای اطرافش نمیبیند، فقط به دلیل عواملی است که وجود دارد. هر کسی که به خاطر این عوامل احساس ترس یا لرزش میکند، در حقیقت از دوستان و یاران واقعی خود بینصیب است.
هوش مصنوعی: اما حقیقت این است که دوستان ما بر اساس آداب و رسوم خود، در کنار هم زندگی کنند و از نعمتهای زندگی بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده که افرادی که شایسته هستند و افرادی که شایسته نیستند، هر دو به نوعی تحت تاثیر رحمت و لطف الهی قرار دارند و از قید و بند مشکلات و محدودیتها آزاد میشوند. در حقیقت، رحمت خداوند همه را در بر میگیرد و به آنها کمک میکند.
هوش مصنوعی: در نبود ما کسانی که لایق هستیم، چه چیزی را به ما دادهاند که برای این جان و این دانش تلاش کردهایم؟
هوش مصنوعی: ای آنکه یار هر بیگانهای شدهای، تو به کسی لباس گل و خاری هدیه دادهای.
هوش مصنوعی: با خاک ما کار دیگری نکن و بار دیگر هیچ چیز نکن.
هوش مصنوعی: این دعا از همان ابتدا به دستور تو بوده وگرنه خاکی مانند من از کجا میتواند به چنین خواستهای برسد؟
هوش مصنوعی: زمانی که تو امر کردی دعاهای ما را، ای شگفتی، خودت هم دعاهای خود را مستجاب کن.
هوش مصنوعی: شب، بینش و احساسات را دچار اختلال کرده و در این وضعیت، نه امیدی وجود دارد، نه ترسی و نه ناامیدی.
هوش مصنوعی: من در دریای رحمت خداوند غرق شدهام تا ببینم با چه مهارتی میتوانم آمال و آرزوهایم را محقق کنم.
هوش مصنوعی: یکی را به شکوه و عظمت و نورپر کرده و دیگری را در دنیای توهم و خیالات غرق کرده است.
هوش مصنوعی: اگر به خودم بیاندیشم و هیچ هنر و تدبیری نداشته باشم، در نتیجه، تدبیر و رای من به حکم خودم نادرست خواهد بود.
هوش مصنوعی: شب که نرفتی، بیتابی و ناآرامی من تحت کنترل من بود، اما تو با رفتارهایت به من آسیب زدی و باعث پریشانی مرغانم شدی.
هوش مصنوعی: اگر از حال و هوای درون خود و مراحل روحیام آگاه بودم، در زمان خواب، بیخبری و آزمایش، میتوانستم بهتر درک کنم.
هوش مصنوعی: چون دست من از این مشکلات و معما خالی است، جالب اینجاست که من از چه کسی به این حالت حیرتزده درآمدهام.
هوش مصنوعی: چشم خود را نادیده گرفتم و دوباره دعایی را به همراه برداشتم.
هوش مصنوعی: ای کریم، من هیچ چیز ندارم جز دلی که از غم و دلتنگی بیشتر از چشم من ناراحت است.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به بازی با حروف الفبا پرداخته و با ایجاد ترکیبات صوتی و معنایی، از الفاظ استفاده کرده است. او به شباهتهای ظاهری و تفاوتهای موجود در حروف و معانی اشاره میکند و به نوعی بازی با زبان را به تصویر میکشد. به طور کلی، این عبارت از زوایای مختلف به تشابهات و تفاوتها میان چیزها، از جمله انسانها و هویتهایشان میپردازد.
هوش مصنوعی: حرف الف هیچ ارزشی ندارد، آنکه غافل است. اما میم، در زمانی که دلتنگ است، نشان از عقل و درک بالایی دارد.
هوش مصنوعی: در زمانی که بیخبر و غافل بودم، هیچچیز برایم مشخص نبود، ولی در زمانی که بیدار شدم و به خودم آمدم، همه چیز در وجودم و اطرافم قابل شناسایی شد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز دیگری را بر این هیچ نام دولت نگذار، بر این پیچیدگی هم نام و نشان نگذار.
هوش مصنوعی: من هیچ چیز از خود ندارم که مرا بسازد، زیرا این تعداد مسائل در ذهنم فقط ناشی از اوهام است.
هوش مصنوعی: در زندگیام هیچ چیز ندارم، اما تو باعث شو که من غنی شوم. من از درد و رنج زیادی گذشتم، پس من را به آرامش و راحتی برسان.
هوش مصنوعی: من در آب اشک، بدون هیچ پوششی، بر در خانهات میایستم، چون چشمم به تو نمیافتد.
هوش مصنوعی: مرا با چشمپوشی و بخشش خود، مانند سبزه و گیاهان زندگی بخشیدن.
هوش مصنوعی: اگر نمانم، آب آبم؛ مثل عین نبی، از عین باران میبارم.
هوش مصنوعی: او مانند آبی که با مهربانی از دل زمین میجوشد، با فضیلت و بزرگی و پیشرفت به جلو میآید.
هوش مصنوعی: وقتی من نیستم و اشکهایم میریزد، زندگیام خالی از محتواست و دستام به هیچ چیز نمیرسد.
هوش مصنوعی: وقتی چشمانم اینگونه به اشک افتادهاند، باید اشک من به اندازهای باشد که صد جیحون را پر کند.
هوش مصنوعی: بهتر است در زندگی به چیزهای کوچک و معنادار توجه کنیم، زیرا همین چیزهای کوچک میتوانند از ارزش و عمق بیشتری نسبت به امور گسترده و بیمعنی برخوردار باشند.
هوش مصنوعی: وقتی باران به باغ بهشت میریزد، زمین زشت و شورهزار هم آبی نمیخواهد و به دنبال آن نمیگردد.
هوش مصنوعی: ای برادر، هیچگاه از دعا کردن دست نکش، فرقی ندارد که خدا دعایت را بپذیرد یا رد کند؛ مهم این است که تو همیشه در حال دعا کردن باشی.
هوش مصنوعی: نان که جلوی پیشرفت و جریان این آب را گرفته باید به سرعت از آن دست کشید و آن را رها کرد.
هوش مصنوعی: خودت را مرتب و آماده کن و با تلاش و سختکوشی، از احساسات و تجربههای زندگی غذایی برای پیشرفت خود بپزی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.