گئتمه ترسا بالاسی
ایذن وئر توی گئجهسی من ده سنه دایهگلیم
ال قاتاندا سنه مشاطّه تماشایا گلیم.
سن بو آیلی گئجهده سئیره چیخان بیر سرو اول.
ایذن وئر منده دالینجا سورونوب سایه گلیم.
منه ده باخدین او شهلا گؤزوله ، من قارا گون،
جورئتیم اولمادی بیر کلمه تمنّایه گلیم.
من جهنمده ده باش یاسدیقا قویسام سنیله ،
هئچ آییلمام کی دوروب جنّت مأوایا گلیم.
ننه قارنیندا سنله ائگیز اولسایدیم اگر.
ایستهمزدیم دوغولوب بیرده بو دونیایا گلیم.
سن یاتیب جنتّی رؤیادا گؤرنده گئجهلر،
من ده جنتّده قوش اوللام ، کی او رؤیایا گلیم.
قیتیلیغ ایللر یاغیشی تک قورویوب گؤز یاشیمیز،
کوی عشقینده گرک بیرده مصّلایه گلیم.
سنده صحرایه ماراللار کیمی بیر چیخ نولوکی
منده بیر صئیده چیخانلار کیمی صحرایه گلیم.
آللاهیندان سن اگر قورخماییب اولسان ترسا،
قورخورام منده دؤنوب دین مسیحایه گلیم.
شیخ صنعان کیمی دونقوز اوتاریب ایللرجه،
سنی بیر گؤرمک اوچون معبد ترسایه گلیم.
یوخ صنم ! آنلامادیم ، آنلامادیم ، حاشا من ،
بوراخیب مسجدیمی ، سنله کلیسایه گلیم!
گل چیخاق طور تجلاّیه ، سن اول جلوهای طور،
من ده موسا کیمی اول طوره تجلاّیه گلیم.
شیردیر شهریارین شعری الینده شمشیر،
کیم ، دئیر من بئله بیر شیریله دعوایه گلیم ؟
۱۳۵۳
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
اجازه بده شب عروسی من نیز با تو بیایم و زمانی که آرایشگر تو را آرایش میکند به تماشایت بنشینم.
تو در این شب مهتابی یک سرو باش که به گشت آمده است. اجازه بده من هم پشت سرت مانند سایه بیایم.
به من نیز با آن چشم شهلا نگریستی. منِ سیهروز جرئت نکردم یک کلمه به تمنا بیایم.
من اگر در جهنم هم با تو سر به بالین بگذارم هیچ برنمیخیزم که به بهشت بروم.
اگر در شکم مادر با تو دوقلو بودم نمیخواستم زاده شده و به این دنیا بیایم.
هنگامی که شبها تو در خواب بهشت را میبینی من هم در بهشت پرنده میشوم که به آن رویا بیایم.
مانند باران سالهای قحطی اشک چشممان خشک شده است. در کوی عشق تو باز باید به مصلا بیایم.
چه میشود تو هم مثل آهوهایی که به صحرا میروند به صحرا بروی و من هم مثل کسانی که به شکار میروند به صحرا بیایم؟
اگر تو از خدایت نترسی و ترسا(مسیحی) باشی.ترسم آن است که من نیز به مسیحیت روی گردان شوم
همچون شیخ صنعان که سالها خوک چراند، برای دیدن تو به نیایشگاه مسیحیان بیایم.
نه ای زیبا! نفهمیدم، نفهمیدم! اصلاً من مسجدم را رها کرده با تو به کلیسا بیایم.
بیا به طور تجلی برویم. تو جلوهٔ طور شو. من هم مانند موسی به آن طور تجلی بیایم.
شعر شهریار شیریست شمشیر به دست. که میگوید من به جنگ چنین شیری بروم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# به جای «آیلی گئجهده»، «مهتاب گئجهسی» خوانده شده است.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.