گنجور

 
عطار

عاشقان زنده‌دل به نام تو اند

تشنهٔ جرعه‌ای ز جام تو اند

تا به سلطانی اندر آمده‌ای

دل و جان بندهٔ غلام تو اند

زیر بار امانت غم تو

توسنان زمانه رام تو اند

سرکشان بر امید یک دانه

دانه نادیده صید دام تو اند

کاملان وقت آزمایش تو

در ره عشق ناتمام تو اند

رهنمایان راه بین شب و روز

در تماشای احترام تو اند

صد هزار اهل درد وقت سحر

آرزومند یک پیام تو اند

همچو عطار بی‌دلان هرگز

زندهٔ یادگار نام تو اند