گنجور

حاشیه‌ها

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۹ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۳ - مثل:

درود 

تو هنوز مانند خمیر خامی در خمره  گلی تن خود  جاخوش کرده‌ای گرچه در تنور روزگار عمری گذرانده‌ای ولی هنوز پخته وکامل نشده‌ای 

یا مثل گیاه خشکی بر بلندای تپه‌ای میمانی که پا وریشه‌اش اسیر گل است و با حرکت باد هوس از خود جنبش نشان میدهد

نادان تو مثل قوم موسی چهل سال در بیابان سوزان مانده‌ای  توضیحا حضرت موسی ع  میخواست قوم بنی اسراییل را از مصر به سرزمین موعود یا همان ارض اقدس  ببرد که آنان بنای آزار وبهانه جویی گرفتند و چهل سال در بیابان تیه ظاهرا صحرای سینا سرگردان وحیران گشتند وهرچه میرفتند به مقصد نمیرسیدند که هیچ بلکه چون مینگرند فقط در جا زده‌اند  ومیگوید تو نیز اکنون همچون ایشان سرگردان وحیرانی  چون در  تیه دنیا  فقط در جا میزنی 

تیه = سرگردانی وحیرانی

طینه = گل

شاد باشی

بابک بامداد مهر در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۴:

طوق قمر شکسته ای فوق فلک نشسته ای...درقسمتهایی خوانش باید اینگونه باشد البته نگارش ثبت شده شایدبراساس مکالمه روزمره ولهجه شاعرباشد

ali solgi در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۶:

منظور گوهر درونی بوده که درست است در حبس گیرافتاده اماچیزی از حسن وگنج درونی او کم نمیشود چه در حبس باشد یا ازاد  گوهر گوهراست 

داریوش ابونصری در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۵:

مهندس فزون آمدی صد هزار
واژه مهندس که ما امروز بعنوان کارشناس بکار میبریم به توصیف استاد فریدون جنیدی معرب شدهء اندازه در زبان فارسیست و به کسی اطلاق میشود که با اندازه و علوم دقیق سروکار دارد. این نام دوباره از عربی وارد زبان پارسی شده. هندسه اندسه اندازه همه یکیست

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو:

به خرسندی برآور سر که رستی بلایی محکم آمد سرپرستی

سر پرستی: ریاست و بزرگی، پرستیدن سر، طلب بزرگی داشتن

داریوش ابونصری در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان بیژن و منیژه » بخش ۱:

شبی چون شبه روی شسته بقیر

در مصرع " شبی چون شبه روی شسته بقیر" حرف "ها" در آخر کلمهء شبه های غیر ملفوظ است و آنرا مانند شبح نباید خواند و طوری باید خواند که شبه در واژهء یکشبه خوانده میشود. هنوز هم در زبانهای ایرانی آنرا شوه بیان میکنند پس از شوه هم بر میآید که های غیر ملفوظ است و این موضوع بویژه در دکلمه این سروده اهمیت دارد. بیشتر ما بخاطر ناآشنایی و در دسترس نبودن این سنگ تلفظش برایمان کمی غریب است و آنرا به نادرست مانند شبح میخوانیم. برخی این سنگ را شَبَق میخوانند که معَرب شَپَک در زبان پارسیست.

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو:

هر آن بَخته که دندانش بزرگ ...

بَخته: گوسفندِ نرِ سه ساله

یوسف شیردلپور در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۹ در پاسخ به رضا ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:

جناب آقای رضا ساقی عزیز  بینهایت از توجه والبته توضیحات حضرت عالی ممنونم وسپاس گذار 

واقعاکه استفاده کردیم همین الانم در دل جنگل های شمال روستایی بکر که حتی گاز وبرق هم نداریم این شعر وغزل را که باصدای ملکوتی فرازمینی استاد شجریان در حال پخش است گوش می‌کنم با همراهی استاد مشکاتیان ومحمد موسوی اجرای خصوصی میخانه ومی 

چه لذتی بهتر از این 

حق نگهدارتان 💛🌿💗🗨️🌿❤️❤️

یوسف شیردلپور در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۲ در پاسخ به حبیب زرگران دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:

درود برشما آقا حبیب عزیز بی‌نهایت دلنشین گوشنواز است صدای استاد شجریان مانند همیشه مسحور کننده است 💕💕💝💝❣️❣️💙

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۶ - تمثیل موبد سوم:

چو گرگ افزون بوَد در ...

گرگ استعاره از مرگ است و شبان استعاره از انسان که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند. سرانجام چون زور مرگ بیشتر است، شبان باید بناچار خرقه خود را بیرون آورد یعنی جان خود را تقدیم کند. 

خرقه بازی در اینجا یعنی جان سپردن

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۲ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۳ - مثل:

درود 

 از دوبیت قبل مولانا داره احوال عارفان را بیان میکند ومیگه  مستان وصال  که مقصود مردان الهی است  ، (موالید) از عناصر اربعه زاده نشده اند  که بتوان با حواس پنجگانه آنان را دریافت  ومنظور ابصار گردند  بلکه آنان از تجلی حضرت حق بوجود آمده اند  پس قطعا از دید معمولی خارج ومستورند .

 شاد باشی 

علی احمدی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷:

یا رب این شمع دل‌افروز ز کاشانهٔ کیست؟

جانِ ما سوخت، بپرسید که جانانهٔ کیست؟

این غزل با عبارت یارب شروع شده و برای خواننده این شبهه را ایجاد می کند که آیا غزل عارفانه است یا برای یک معشوق زمینی سروده شده است.اگر عارفانه است چرا یا رب می گوید  و اگر عشق زمینی است چگونه حافظ به خود اجازه می دهد درباره وصال با  معشوق دیگران حرفی بزند .به نظرم حضرت حافظ یکی از ویژگیهای راه عاشقی یعنی حیرت را به خوبی در این غزل تصویر نموده است . او به راه عاشقی آشناست و آشنایان در مقام حیرتند.او از معشوقی سخن می گوید که مورد توجه همه فرقه هاست اما در حیرت است که این معشوق آیا همان خداوند است و به دنبال پاسخی برای این سوال است لذا در اکثر ابیات جملات پرسشی مطرح می کند.

ای خدا این شمع که دل را روشن می کند از کدام منزل است که جان را می سوزاند .او معشوق کیست ؟

حالیا خانه‌براندازِ دل و دین من است

تا در آغوشِ که می‌خسبد و هم‌خانهٔ کیست؟

در حالیکه ویرانگر دل و دین من شده و همه چیزم را به هم ریخته در خانه چه کسی و هم آغوش چه کسی است و وصالش نصیب چه کسی است؟موضوع وصال و غیرممکن بودن آن همیشه برای حافظ مهم است و اینجا می پرسد آیا کسی توانسته به وصال معشوق برسد.

بادهٔ لعلِ لبش کز لبِ من دور مباد

راحِ روحِ که و پیمان‌دهٔ پیمانهٔ کیست؟

لعل لب در غزل های دیگر حافظ هم تعبیری از نزدیک شدن به معشوق است و مثل باده ای او را مست و امیدوار وصال می کند .می فرماید این امید از من دور نباشد اما ظاهرا این لب لعل نصیب افراد دیگری هم می شود و در پیمانه دیگران هم ریخته می شود .در این راه فقط من نیستم که درگیرم .

دولتِ صحبتِ آن شمعِ سعادت‌پرتو

باز پرسید خدا را که به پروانهٔ کیست؟

از همان معشوق سخن می گوید که شمعی سعادت بخش است و می پرسد سعادت هم صحبتی با این شمع نصیب کدام پروانه شده است .مخاطب را به خدا قسم می دهد که بروید و بپرسید این وصال نصیب چه کسی شده است.

می‌دهد هر کَسَش افسونی و معلوم نشد

که دلِ نازکِ او مایلِ افسانهٔ کیست!

هر کسی به زعم و حیله  خود معشوق را از آن خودش می داند و بالاخره معلوم نشد که دل لطیف او  افسانه کدام فرقه را تایید می کند.گویا هر فرقه ای برای او افسانه ای می گوید و حقیقت چیز دیگریست.

یا رب آن شاه‌وَشِ ماه‌رخِ زهره‌جبین

دُرِّ یکتایِ که و گوهر یک‌دانهٔ کیست؟

ای خدا ،آن جلوه ای که مثل شاه قدرتمند است و مثل ماه زیبا و مثل زهره نمایان است مثل مروارید گرانبها و یکی بیش نیست او نصیب چه کسی است ؟

تمامی تلاش خود را برای توصیف معشوق می کند و اوج حیرتش را به تماشا می گذارد و به عبارتی به خداوند می گوید نکند این معشوق تو هستی 

گفتم آه از دلِ دیوانهٔ حافظ بی‌تو

زیرِ لب خنده‌زنان گفت که دیوانهٔ کیست؟

بدون تو از دل دیوانه حافظ آه بر می آید ولی تو می خندی و می گویی دلت دیوانه کیست و از که داری حرف می زنی من که پیش تو هستم .

کوروش در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۵ - قصهٔ آن گنج‌نامه کی پهلوی قبه‌ای روی به قبله کن و تیر در کمان نه بینداز آنجا کی افتد گنجست:

هاتفی گفتش کای دیده تعب

رقعه‌ای در مشق وراقان طلب

 

منظور از مشق چیست ؟

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۴ - باقی قصهٔ فقیر روزی‌طلب بی‌واسطهٔ کسب:

رزق ما در کاس زرین شد عقار

وآن سگان را آب تتماج و تغار

 

عقار یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۴ - باقی قصهٔ فقیر روزی‌طلب بی‌واسطهٔ کسب:

قبلهٔ زاهد بود یزدان بر

قبلهٔ مطمع بود همیان زر

 

یزدان بر یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۴ - باقی قصهٔ فقیر روزی‌طلب بی‌واسطهٔ کسب:

مرد او بر جای خرپشته نشاند

وآنک کهنه گشت هم پشته نماند

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۴ - باقی قصهٔ فقیر روزی‌طلب بی‌واسطهٔ کسب:

تا که یهلک من هلک عن بینه

تا که ینجو من نجا واستیقنه

 

ترجمه لطفا

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۴ - باقی قصهٔ فقیر روزی‌طلب بی‌واسطهٔ کسب:

گردد آنگه فکر نقش نامه‌ها

این بطانه روی کار جامه‌ها

 

یعنی چه ؟

 

کوروش در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۶۴ - باقی قصهٔ فقیر روزی‌طلب بی‌واسطهٔ کسب:

خفض و رفع این مزاج ممترج

گاه صحت گاه رنجوری مضج

 

ممترج یعنی چه ؟

 

حمزه حکمی ثابت در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۸ در پاسخ به یوسف شیردلپور دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

سلام و درود بی کران خدمت شما استاد عزیز و گرامی 

از جنابعالی کمال تشکر را دارم و از خداوند منان پیروزی و سربلندی را برای شما و همه خوبان جهان خواستارم و امیدوارم که همیشه دلتان از آثار هنرمندانی چون حافظ و شجریان عزیز و دیگر بزرگان هنر شاد و مسرور باشد. پاینده باشید.

🌹🌷🌺💐

۱
۶۱
۶۲
۶۳
۶۴
۶۵
۵۶۲۱