گنجور

حاشیه‌ها

دکتر صحافیان در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:

دلم رمیده لولی‌وشی است شورانگیز 
دروغ‌وعده و قتال وضع و رنگ‌آمیز(۲۶۶)
دل عاشقم آواره دلبری لولی‌وش و دل‌انگیز است، با وعده‌های دروغین از روی ناز و اندام کشنده و فریب‌آمیز(خانلری: دلم ربوده)
۲- هزار جامه پاکدامنی و پارسایی، فدای پیراهن چاک
 مهرویان باد(لولیان بی‌حفاظ بوده و پیراهن چاکدار می‌پوشیده‌اند)
۳- با خیال شورانگیز خال زیبا و خوش‌بویت در خاک آرام می‌گیرم و گورم از این خیال مشکبو خواهد بود(واج آرایی حرف خ و مصوت آ که تعالی را می‌رساند- این بیت در نسخه خانلری نیست)
۴-فرشته از عشق بی‌بهره است و عشق موهبت خاک است پس ای ساقی جام بخواه و گلاب(شراب: نسخه قدسی و انجوی) بر خاک آدم بریز(شرح سودی:گلاب استعاره از باده است- مرسوم است که بر خاک مرده گلاب می‌ریزند)
۵- آری بر کفنم، پیاله شراب ببند تا سحرگاه قیامت با این شراب هراس روز رستاخیز را از یاد ببرم(طنز جسورانه- نکته عرفانی در مستی و بیخودی و گذر از هراس‌ها)
۶-به درگاهت زخمی و تنگدست آمده‌ام، بخشایشی کن! جز عشق تو هیچ پناه و تکیه‌گاهی ندارم.
۷-با شوق بشتاب! پیام‌آور میخانه عشق، دیشب رازی را آشکار کرد: در خرسندی و خشنودی باش و از سرنوشت پرهیز و فرار نکن(رضا نهایت مقامات است و بدایت احوال. کشف المهجوب،۲۲۶- احوال آمدنی است- هدیه الهی- و مقامات به دست آوردنی. مصباح الهدایه، ۱۲۴)
۷- یگانگی عشق می‌گوید که میان عاشق و معشوق جدایی نیست، ای حافظ! وجود خودت حجاب است، پس برخیز تا یگانگی را مشاهده کنی(محتوای اصلی اشعار عرفانی: سالها دل طلب جام جم از ما می‌کرد- آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم- حجاب، آسمان و زمین نیست، عرش و کرسی نیست، پنداشت و منی تو حجاب است، از میان برخیز به خدای رسیدی.اسرار التوحید ۱، ۲۸۷
حجاب‌ها را هفت‌صد، برخی هفت‌هزار و حتی هفتادهزار گمانه زده‌اند اما شمس تبریزی می‌گوید: به حقیقت رهبری نکردند، رهزنی کردند بر قومی، ایشان را نومید کردند که ما این حجاب‌ها را کی بگذریم؟ همه حجاب‌ها یک حجاب است جز آن هیچ حجابی نیست و آن، این وجود است. مقالات ۹۹)
دوبیت اضافه در خانلری:
غلام آن کلماتم که آتش انگیزد/نه آب سرد زند در سخن به آتش تیز
مباش غره به بازی خود که در خبر است/هزار تعبیه در حکم پادشاه‌انگیز

نکته: مطالب غزل وقتی قوی و عرفانی است باید قوت عشق هم بیشتر باشد  از این رو در بیت اول سه صفت بسیار قوی و ویرانگر برای معشوق ذکر می کند.

 پیوند به وبگاه بیرونی
آرامش و پرواز روح

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۱۲ در پاسخ به HRezaa دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

در اینجا بحث قابل‌تاملی بر مساله مدیحه‌سرایی شاعر حکیمی چون نظامی و اینکه چرا دست به اینکار زده و آیا حق داشته یا خیر شکل گرفته که به نظرم رسید به قدر دانش خودم دو نکته اضافه کنم به صحبت بزرگواران. اینکه در نظر داشته باشید

اولاً رسم مدیحه و تقدیم اثر ادبی به پادشاه یا وزیر نه تنها در ایران که احتمالا در همه جای دیگر دنیا رواج داشته. شخصا کتابی از مجموعه نامه‌های آنتونیو ویوالدی آهنگساز باروک ایتالیا (قرن ۱۷) سالها پیش مطالعه کردم که در آن فهمیدم چگونه سرتاسر همه نامه‌ها پر بوده از اظهار خاکساری و خدمتگزار بودن او برای فلان مقام دارای قدرت که آن سالها برایم عجیب بود که روحی چنان بلند که آفریننده آنهمه آثار کلیسایی پرشکوه و کنسرتوهای بی‌نظیر که چارفصل آن شهره عام و خاص است، اینچنین روح نیازمند و خوارگونه‌ای داشته! 

بعدها فهمیدم مدح کردن بزرگان قدرت و ثروت در آثار هنرمندان نه نشان از عجز و کوچکی و روح خوار آنها دارد بلکه رسم و ادب رایج زمانه بوده و به این خاطر که تنها راه موجود برای حمایت از ادب و هنر بوده است. هیچ اثر ادبی و هنری در هیچ رشته‌ای در هیچ کجای دنیا در هیچ دوره و زمانه‌ای پیدا نمی‌کنید که بدون داشتن حمایت مالی به کوچک‌ترین سرانجامی رسیده باشد. این حمایت منتها حدود ۳۰۰ سال است که از شکل حمایتگر خارجی در قالب یک شخص یا خاندان در آمده و به واسطه قوانین کپی‌رایت و مالکیت فکری ذره ذره در قالب امکان درآمدزایی از هنر و خلاقیت، به خود هنرمند و پدیدآورنده منتقل شده. در واقع امروز هنر (در دنیا) در شکوفایی است چون هنرمندان خود قادرند حامی مالی خودشان باشند یعنی از هنرشان پول درآورند و مستقل باشند. امروزه کار از طریق قوانین حمایتی کپی‌رایت انجام می‌شود و همین مهم در گذشته از طریق مدح شاهان بوده. چطور است که هنرمند برای بهره‌مند بودن از کپی‌رایت باید یک سری اصول و قواعد را رعایت کند و مثلا در مواردی آثارش را به نحو خاصی ثبت کند یا غیره، در گذشته درست به همین ترتیب باید برای بهره‌مندی مالی از اثرشان مدح کسی را می‌گفتند. با همین معیار می‌توانید ببینید چرا وضع هنر و ادب اینقدر در جامعه ایران کنونی خراب و موجب تاسف است. آثار موسیقی محبوب را ببینید، وضع معماری ساختمانهای شهرها را ببینید. هنر فیلم و سینما و تلویزیونمان را ببینید و... . همه جا در عرصه فرهنگ و هنر ایران پر شده از زشتی و شرم و عقب‌ماندگی. حالا دقت کنید وضع کپی‌رایت در ایران چگونه است: تقریبا نداریم! در وانفسای میان سنت (مدح بزرگان) که تغییر کرده و از بین رفته تا برسد به مدرنیته (کپی‌رایت) که هنوز در ایران به دست نیامده دست و پا می‌زنیم و بر خلاف تمام قرون گذشته حقیر شده‌ایم و نه تنها در دنیا که در خود کشور هم برای خودمان چیزی از هنر و فرهنگ که موجب افتخار بلکه باعث کمترین حظ باشد، نداریم.

نتیجه دیگری که از این واقعیت می‌توان گرفت اینست که مدح خیلی از بزرگان ادبیات ما مدح های بی‌روح و صرفاً شکلی و از روی انجام وظیفه بوده. همین نظامی چند مدحی را که ازش تا به اینجا برسد خواندم در مدح کردن، اغراق‌های شاعرانه دارد ولی اغراقش از نوع چاپلوسی نیست بلکه مطلقا از جنبه ظرافت و شاعرانگیست. از طرفی مدح‌هایش در موارد بسیاری جوریست که از روی وظیفه بودنش معلوم است در مورد طغرل مثلا گویا نظامی این احتمال را می‌داده که پاداشی از او نگیرد و در نتیجه مدح بی‌حالی از او دارد در میانه مدحش یکجا به اندازه ۱۰ بیت حرف خود را در دهان شاه می‌گذارد به اسم اینکه این شاه انقدر بلندمقام است دارد اینطور فکر می‌کند و با خود اینجور می‌گوید! این اصلاً چاپلوسانه نیست بلکه شاید خالی از طنز نباشد ـــ اگرچه نظامی به طنز شهره نیست تا جاییکه می‌دانم.

نکته دوم هم اینست که بعد از چندین قرن از زمانه اینها، مدح این شاهان جذابیت کمتری برای ما دارد اگرچه من به بهانه مطالعه آن کمی درباره تاریخ دوره طغرل سوم و اتابک ایلدگز و پسرش قزل ارسلان کمی خواندم و چیزی از تاریخ هم عایدم شد، اما بنظرم فایده اصلی این مدیحه‌ها در حال حاضر حظ بردن از فکر ظریف شاعرانه است. بقول خود نظامی این «فکرت خیال‌انگیز»ش که هیجان برمی‌انگیزد از زیبایی. اغراق‌هایش ستودنیست و تشبیه‌ها و تناسب‌هایش واقعا لذت‌بخش است و به دماغ ما فارسی‌زبان‌ها می‌نشیند :-) مثلا در همین بخش بیتی که خطاب به زحل می‌گوید که باید بندگی قزل ارسلان را بکند در عین ابزورد بودن (مختصری از سرنوشت او را که بخوانید می‌بینید باوجودیکه خیلی بی‌عرضه نبوده ولی فقط مدت کوتاهی در قدرت بوده و حتی مثل طغرل عزت مرگ در جنگ را نداشته و شبانه ترورش کرده‌اند!)، واقعا زیباست؛ یا جایی که می‌گوید او می‌تواند روسها را از صفحه روزگار محو کند (نظامی گویا دل خوشی هم از دست روسها نداشته) خیلی زیبا و شاعرانه این معنی جنگی که می‌تواند به نوبه خودش هول‌انگیز باشد (کشتن کامل یک لشگر) را به زیبایی ارائه داده. و البته همین واقعیت که قزل ارسلان اصولاً نوبت به کشورگشایی‌اش نرسید و در زمان سرایش این شعر احتمالا نه به «روس» رسیده بوده و نه به «هندستان»، باز هم نشان دیگری از ابزورد بودن حرف نظامی است و گویی خود شاعر از فکر و خیال شاعرانه کردن لذت می‌برده و زیاد اهمیت نمی‌داده که مابازای خارجی دارد و در این سرایش مفاهیم ابزورد چیزی که من برداشت می‌کنم اینست که از روی چاپلوسی نبوده.

امیدوارم وقت شما را با پرگویی نگرفته باشم.

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۵۳ در پاسخ به لیموچی.امیر دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

 آقا امیر درود  بر شما 

  آب بر جگر داشتن به معنای داشتن مال ومنال است  یا  زمانی میخواهند بگویند فلانی اوضاع مالی خوبی ندارد  میگویند آب بر جگر ندارد .

   ولیکن در اینجا کنایه از رسیدن به راحتی است شاید این را شنیده باشید که در فصل گرما زمانی که  فرد آب خنکی مینوشد اصطلاحاً میگوید جگرم خنک شد  یا جگرم حال اومد . مقصود نهایی این است 

که زمانی از باد نخوت وغرور ومنیت گذشتی وتسلیم محض شدی به راحتی خواهی رسید .

  شاد باشی 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۳۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۴:

این دوبیتی، همان دوبیتی ۳۱۲ است.

بابک جاویدان در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۰۵ در پاسخ به محمد علی چمنیان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:

با درود. «کاش که در قیامتش ...» یعنی که کاش او را در قیامت ... بنابراین عبارت «به دیدنی» درست نمی‌شود بدیدمی درست است.

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

وزآن خلعت که اقبالش بریده است ...

از لباسی که از اقبال برای او بریده و آماده شده و به او داده شده، تنها به اندازه‌ی کلاهی به هفت اختر (سیارات سبع: قمر و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل) سهم رسیده است.

لیموچی.امیر در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

درود دوستان

آب بر جگر داشتن یعنی چی؟

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۳۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

زحل گر نیستی هندوی این نام ...

از آنجا که زحل در فلک هفتم است یعنی بر بام فلک، او را پاسبان فلک گفته‌اند. (فرهنگ اشارات دکتر شمیسا) همچنین رنگ زحل سیاه است و از این جهت به او غلام فلک گویند خاصه که در فلک هفتم به پاسبانی نیز مشغول است (همان منبع). احتمالا منظور از پیری زحل، سابقه افلاک است که طولانی است و پس پیرند.
از بام درافتادن کنایه از از دست دادن شغل و مرتبت و مقام و یا فرصت.

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

سخای ابر چون بگشاید از بند به ...

آنچه می‌فهمم آنست که میان ابر و قزل ارسلان شباهت برقرار می‌کند در بخشندگی. در بیت قبل و بعد این بیت بخشندگی او را می‌ستاید. در این بیت ابر را توصیف می‌کند که با وجود رطوبت زیاد تنها چند قطره باران می‌بخشد و نه بیشتر. پس برنده این مقایسه قزل ارسلان است که حتی از ابر هم بخشنده‌تر است!

سوره صادقی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۰۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان:

اگر خواهد به آب تیغ گل رنگ ...

تیغ گلرنگ کنایه از شمشیر خون‌آلود. منظور از آب در «به آب تیغ گلرنگ» می‌تواند اشاره داشته باشد به خونی که از چنین شمشیری می‌چکد یا اینکه منظور آبرو باشد: با عزت شمشیر فاتحش می‌تواند....

روس منظور همان مردمان روسیه یا حداقل قوم شمال قفقاز و اطراف دریای خزر و رود ولگا است. در زمان نظامی سابقه حمله به قفقاز را داشتند بنابراین به نظر معادل «مهاجمان شمالی» معنی می‌دهد. برآوردن: بیرون کشیدن. چشمه زنگ کنایه از آسمان. بیرون کشیدن رود روس (جریان لشگر مهاجمان شمالی) از آسمان به نظر تعبیر شاعرانه برای وصف اینکه سرنوشتشان را به نابودی رقم می‌زند و از عرصه روزگار حذف می‌کند، باشد. در عین حال «برآرد»، «رود» و «چشمه» تناسب دارد.

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۱۶ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۱ - ذکر ابراهیم بن ادهم رحمة الله علیه:

نقل است که گفت: 
یک زمانی,  باغی به من دادند تا نگاه دارم. صاحبِ باغ آمد و گفت: انار شیرین بیار! بیاوردم، ترش بود.
 گفت: انار شیرین بیار! 
ظرفی دیگر بیاوردم، باز هم ترش بود.
 گفت: ای سبحان الله! مدتی طولانی در باغی کار کنی، انار شیرین ندانی؟

گفتم: من باغ تو را نگاه می دارم طعم و مزه انار ندانم که نچشیده ام.

مرد گفت: بدین زاهدی که تویی گمان برم که ابراهیم ادهمی.

چون این بشنیدم از آنجا برفتم.

 

عراق> اماره>  میسان> میدان نفتی بازرگان

حسام ابراهیم‌وند در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۱۰ در پاسخ به ســعـــيـــد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:

سلام، نسخ قدیم درست گفتن. 

منظور حافظ در اینجا از حضرت، معنی دیگر اون یعنی *حضور* هست.  یعنی ای مگس محل حضور سیمرغ یا جایی که سیمرغ هست، جولانگه تو نیست. در نسخ غیرمتقدم چون واژه حضرت در کلام عامه با معنی *مقام شامخ* پیوند خورده و این معنی، در این بیت چندان دلنشین نیست، عرصه را جایگزین کردند. هرچند معنی مقام عالی حضرت هم از همون ریشه حضور هست. به این معنا که در زمان حضور یاد یا حضور شخص آن حضرت، حضور دیگران به چشم نمیاد‌، یعنی بزرگی حضور. در قدیم به حاضران مجلس، حضرات هم می‌گفتن. علی ای حال، برای عامه عرصه دلنشین‌تر هست و برای قدما و آشنایان با تحول مفاهیم همان حضرت شیواتر هست. به نظرم مصراع دوم این بیت مهم‌تر و زیباتر هست که اونم جداگانه ضرب‌المثل شده! 

همایون در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۵:

غزلی که نشان میدهد جلال‌دین پیش از ملاقات شمس در عالم تصوف و عرفان پدری خود هم به شاعری علاقمند و با ردیف و قافیه مشغول و کوشنده بوده است و تسلط بر شعر و واژه و آهنگ و قافیه را در یک سال و چند سال بدست نیاورده است بلکه ثمره سالیان دراز ممارست و استعداد های ذاتی است

مقایسه کنید این غزل را با با غزل 

واقعه ای بدیده‌ام در خور لطف و آفرین 

خیز معبرالزمان صورت خواب من ببین 

خه‌تساز در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۲۶ در پاسخ به فرز دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:

بنده به دو دلیل با برداشتِ شما مخالفم:

نخست اینکه "سدّ" تشدید دارد و وزنِ شعر را خراب میکند.

دودیگر آنکه مگر کسی، در جایی مثلن گفته بوده که "بر سرِ راهِ آبِ دیده، آسیابی بنا‌کن، که حجمِ اشکِ ما آنرا به چرخش درآورَد." که مولوی لازم دیده پاسخ دهد که "نخیر برادر، به جایِ آسیاب، سدّی برپاکن، مثلن، چون اشکِ ما انقدر زیاد است که آسیاب را آب در هم خواهد شکست."

خه‌تساز در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۳:۰۱ در پاسخ به ديبا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:

و اما اندر تفاوتِ "سد" و "صد":

در زبانِ فارسی آوایِ "ص" وجود ندارد. از همین رو عددِ "۱۰۰" میبایستی "سد" نوشته شود ولی "آب‌بند"، "سدّ" [یعنی همواره با تشدید]که واژه‌یی عربی‌ست. واژه‌یِ "سده" که از عددِ "۱۰۰" برگرفته شده- در دو معنایِ "قرن" و "جشنِ سده" - گواهِ درستیِ این اظهارنظرِ بنده هستند.

همچنین است واژه‌یِ فارسیِ "۶۰" که به نادرست "شصت" نوشته میشود؛ حال آن که درستِ آن "شست" است.

گویا روزی، روزگاری، شخصی (یا اشخاصی) دلسوز، برایِ پرهیز از اشتباهِ "۶۰" با انگشتانِ "شستِ" دست و پا (و یا دلیلی دیگر که هرچه باشد نادرست است)، به نادرستی، آن را با "ص" نوشته و این کژی را در شیوه‌یِ نگارشِ ما وارد کرده است.

در پایان برایِ محکم‌کاری، نقلِ قولی از دهخدا می‌آورم:

در لغتنامه‌یِ دهخدا در توضیحِ "سده" اینچنین آمده:

"... دهم‌روز از بهمن‌ماه ... روز جشنی و عیدی بزرگ از پارسیان بوده [و] صَدَق معرب آن است . و صد که دو پنجاه است پارسی است و مانند شصت که دو سی است به سین آمده. گویند از آن عید تا عید نوروز پنجاه شب و پنجاه روز بود. ..."

و کمی پایینتر نیز آمده:

"... بعضی دیگر گویند: چون از این روز تا نوروز پنجاه روز و پنجاه شب است که مجموع آن صد باشد، بنابراین سده میگویند. و صد به صادِ معرب، سد به سین است. چه در کلام فرس قدیم صاد نیامده. ..."  (در این نقلِ‌قول، نقطه‌گذاری و کسره از منست!)

با آرزویِ این که رهروِ دهخدا شویم و کژراهه‌یِ عادت و عناد را بپرهیزیم.

خه‌تساز در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۵ در پاسخ به فرزانه دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹:

دوستِ گرامی، با پوزش، لازم دیدم، اشاره کنم که نیهیلیسم یکی از مکتبهاست و نیهیلیست فردی‌ست که پیروِ آن مکتب است. از این رو ابوالعلا نمیتواند [مکتبِ] نیهیلیسم باشد. بلکه ایشان میتوانند یک نیهیلیست باشند.

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۰۸ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۱۹:

این دوبیتی به شکل زیر:

«گلان فصل بهاران هفته‌ای بی/زمان وصل یاران هفته‌ای بی»

«غنیمت دان وصال لاله رویان/که گل در لاله زاران هفته‌ای بی»

به هیچ رو با نسخه مرجع همخوانی ندارد.

 

*از هرگونه دستکاری–از جمله فارسی سازی–اسناد هویت ملی بپرهیزیم.

محمد مهدی منصور در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۹ در پاسخ به محمد مهدی منصور دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸:

در نسخه هفت دیوان هم خاک اومده

محمد مهدی منصور در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۷ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸:

در بیت ۵

معمولا خاک رو بر باد میدهند نه خون را، احتمالا اشتباه کاتب بوده

غلامرضا بابایی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۳ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۲ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

درود و مهرحضور  آقا رضا ،  از تفسیر غزل با شکوه حضرت حافظ لذتی وافر بردم دمت گرم و س ت خوش باد ...

۱
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۶۴
۵۵۴۹