گنجور

 
مولانا

چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنشین دارم

رخ زرین من منگر که پای آهنین دارم

بدان شه که مرا آورد کلی روی آوردم

وزان کو آفریدستم هزاران آفرین دارم

گهی خورشید را مانم گهی دریای گوهر را

درون عز فلک دارم برون ذل زمین دارم

درون خمره عالم چو زنبوری همی‌گردم

مبین تو ناله‌ام تنها که خانه انگبین دارم

دلا گر طالب مایی برآ بر چرخ خضرایی

چنان قصری است حصن من که امن الؤمنین دارم

چه باهول است آن آبی که این چرخ است از او گردان

چو من دولاب آن آبم چنین شیرین حنین دارم

چو دیو و آدمی و جن همی‌بینی به فرمانم

نمی‌دانی سلیمانم که در خاتم نگین دارم

چرا پژمرده باشم من که بشکفته‌ست هر جزوم

چرا خربنده باشم من براقی زیر زین دارم

چرا از ماه وامانم نه عقرب کوفت بر پایم

چرا زین چاه برنایم چون من حبل متین دارم

کبوترخانه‌ای کردم کبوترهای جان‌ها را

بپر ای مرغ جان این سو که صد برج حصین دارم

شعاع آفتابم من اگر در خانه‌ها گردم

عقیق و زر و یاقوتم ولادت ز آب و طین دارم

تو هر گوهر که می بینی بجو دری دگر در روی

که هر ذره همی‌گوید که در باطن دفین دارم

تو را هر گوهری گوید مشو قانع به حسن من

که از شمع ضمیر است آن که نوری در جبین دارم

خمش کردم که آن هوشی که دریابد نداری تو

مجنبان گوش و مفریبان که چشمی هوش بین دارم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۱۴۲۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیرخسرو دهلوی

من آن خاکم که در راه وفا رو بر زمین دارم

ز سودای بتان داغ غلامی بر جبین دارم

ز مردن غم ندارم، لیک روزی کز غمت میرم

فراموشت شود از من به عالم غم، همین دارم

فدا کردیم در عشقت دل و دین و ز من مانده

[...]

قاسم انوار

جگر گر مست و دل گر مست و آه آتشین دارم

خلاصی نبست جانم را، که عشقی در کمین دارم

به حق روی چون ماهت، به حق زلف دلخواهت

که من در روز و شب مشتاق و رویی بر زمین دارم

برو، ای ناصِحِ رعنا، مکن دیگر نصیحت‌ها

[...]

صائب تبریزی

دم گرمی طمع از ناله های آتشین دارم

که مشکل عقده ها در پیش از آن چین جبین دارم

مکن گستاخ سیر گلستانش ای تماشایی

که در هر رخنه دیوار آهی در کمین دارم

دمی صد بار در اشک را بر چشم می مالم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

کجا از تنگدستی خاطر اندوهگین دارم

که همچون شعله صد گنج شرر در آستین دارم

بود آیینه آتش نما خاکستر عاشق

چو اخگر نور پنهان روشن از لوح جبین دارم

تو پر درد آشنا من بیزبان فرصت تغافل کیش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه