احمد خرمآبادیزاد در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۶ - در مدح جلال الدین شروان شاه اخستان:
بیتِ «بس خراب است لهوخانهٔ دهر/بُنگهِ عمر ز آسمان برگیر» به شکل کنونی، بسیار گویا است و معنی آن میشود:
«از آنجا که عشرتکدۀ روزگار ویرانهای بیش نیست، خانۀ عمر را از آن جمع کن»
*نیازی به تغییر «آسمان» به «آستان» نیست؛ چون هم بیت به شکل کنونی دارای معنی میباشد و هم در اسناد خطی موجود، از نظر آماری برتری با واژۀ نخست است (با نسبت 3 به 1).
نکته درخور توجه این است در متنهای به ثبت رسیده در گنجور، خاقانی تنها کسی است که «بنگاهِ عُمْر» را به معنی «خانۀ عمر» به کار برده است. از سوی دیگر، اصطلاح «خانۀ عمر» بیش از 25 بار توسط سخنوران به کار برده شده است.
علی میراحمدی در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۸:
توصیف رویین دژ نشان میدهد که این دژ مستحکم و ایمن دو در دارد که یکی سوی ایران است و دیگر سوی چین که این خاصیت بسیار مهم و حیاتی است که هنگام محاصره راهی برای فرار یا کمک گرفتن از همسایگان باشد.
غذا و خوردنی فراوان در دژ موجود است که تا ده سال میتواند خوراک ساکنان را تامین کند و همچنین دژ دارای نیروی انسانی کافی و مردان جنگاور بسیار است که توان دفاع از آن را دارند.
که بالا و پهنای دژ را ببین
دری سوی ایران دگر سوی چین
بدو اندرون تیغزن سیهزار
سواران گردنکش و نامدار
همه پیش ارجاسپ چون بندهاند
به فرمان و رایش سرافگندهاند
خورش هست چندانک اندازه نیست
به خوشه درون بار اگر تازه نیست
اگر در ببندد به ده سال شاه
خورش هست چندانک باید سپاه
اگر خواهد از چین و ماچین سوار
بیابد برش نامور صد هزار
نیازش نیابد به چیزی به کس
خورش هست و مردان فریادرس
علی میراحمدی در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳۳:
برو آفرین کرد گشتاسپ و گفت
که با تو روان و خرد باد جفتبرفتنت یزدان پناه تو باد
به باز آمدن تخت گاه تو باد
گشتاسپ در حالی چنین سخنانی را به فرزندش اسفندیار میگوید که حرف و میل قلبی او اینست:«بروی و دیگر بازنگردی»
چنین پاسخ آورد اسفندیار
که بیتو مبیناد کس روزگاربه پیش پدر من یکی بندهام
روان را به فرمانش آگندهامفدای تو دارم تن و جان خویش
نخواهم سر و تخت و فرمان خویش
از آن طرف میتوان در این سخنان اسفندیار هم نوعی کذب و دو رویی را مشاهده کرد.هدف نهایی او از جنگ و نجات خواهران به دست آوردن پادشاهی و تاج و تخت گشتاسپ است و اینکه میگوید تخت و فرمان خویش نمیخواهم دروغ است.
به هر حال دوران پادشاهی گشتاسپ ،دوران گذر و زوال پهلوانی و پهلوان منشی است و شیب و گذر ملایمی است به سمت دوران تاریخی شاهنامه که با کشته شدن اسفندیار و پادشاهی بهمن اوج میگیرد.
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۰ در پاسخ به سید محسن دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳:
سلام
متن صحیح است
ابوالفضل رعیت پیشه در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷۳:
چه قدر زیباست این غزل
امیرحسین صدری در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۶ دربارهٔ یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » صکوک الدلیل » بخش ۱۹ - تلبیس دوم:
کجا تشنه سیراب بُوَد از سراب ؟
امیرحسین صدری در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۵ در پاسخ به محمدصادق دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
سلام
منم با شما موافقم
منتها اشعار زیبایی هم برای خداوند نوشته مثل همون شعر معروف که میگه در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
افشار سعدیخوانی در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۲۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۶:
به هم بر مَکُن تا توانی دلی
برمکُن با ضمه به معنی پریشان مکن
منبع: گلستان دکتر یوسفی
علی میراحمدی در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۱۴ در پاسخ به نگار عبدی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:
میش مثالی از نفس و نَفَس حیوانی است.وقتی نفس حیوانی انسان در قربانگاه عشق و بندگی ذبح شد خداوند از نَفَس رحمانی خود در وجود عاشق میدمد.
اما بدون شک برای میش در واقعیت عینی و بیرون از دایره مثال و تمثیل هیچ نفع و فضیلتی نیست.
میش را با فضیلت چکار!
من هستم در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۰۱ در پاسخ به فرید سیف دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۵:
یه بیت از مولانا رو درک نکردی و میای چرت و پرت مینویسی؟
من هستم در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۵:
وقتی نمیدونید از چی داره صحبت میکنه چرا اصرار دارید درک ناقص خودتونو به خورد ملت بدید؟ زبون به دهن بگیرید. تا حالا این همه چرت و پرت یه جا ندیده بودم.
جعفر عسکری در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۵ در پاسخ به نیما دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:
سلام دوباره!
واقعا مشکلی نداره؟ من اشاره کردم "که از" وزن رو بههم ریخته، شما میگی "آنست" غلطه، "آن است" درسته؟
کوروش در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۵ - حکمت در انی جاعل فی الارض خلیفة:
دو لقب را او برین هر دو نهاد
بهر فرق ای آفرین بر جانش باد
منظور از هردو چیست ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۵ - حکمت در انی جاعل فی الارض خلیفة:
در خیال از بس که گشتی مکتسی
نک بسوفسطایی بدظن رسی
یعنی چه ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۵ - حکمت در انی جاعل فی الارض خلیفة:
تو دو قله نیستی یک قلهای
غافل از قصهٔ عذاب ظلهای
مصرع اول یعنی چه ؟
کوروش در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۵ - حکمت در انی جاعل فی الارض خلیفة:
تا گریزی از وشق هم از حریر
زو پناه آری به سوی زمهریر
وشق چیست ؟
امیرحسین صدری در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۹ در پاسخ به حیدر شمسعلی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۳:
از سیاق و کلام شعر این طور استنباط میشه که مخاطب ، خداوند عز و جل است اما از نوع نیایش نیست.
نگار عبدی در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:
سلام و احترام
عذرخواهم ببخشید دو بیتی هست که من معنی خود بیت رو میفهمم ولی متوجه منظور شاعر از این مثال نمیشم لطف میکنین برام توضیح بدین؟؟ ابیات
نه که قصّاب به خنجر چو سر میش ببُرّد
نهلد کشتهٔ خود را، کُشد آن گاه کشاند
چو دم میش نمانَد ز دم خود کُنَدش پُر
تو ببینی دم یزدان به کجاهات رساند
قصاب میش رو میکشه اینکه بعد مرگ رهاش نکنه و وزن کشیش بکنه چه چیزی رو میش اضافه میکنه چه امیدی رو واسه میش میبینه؟ یا دمیدن قصاب تو پوست میش برای پوست کندنشه چه فضیلتی برای میش میاره؟
شَـــهــباز در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۲۰ در پاسخ به امیرمحمد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲:
سختی کار آنجاست که معارف عظیمه ملأ أعلی هرگز در الفاظ محسوسه این دنیای أسفل سفلی نمیگنجد..
و بار این امانت را حضرت حافظ با الهام از عبارات قرآنی به دوش میکشد
لذا باید در فهم بطن و جان کلام او کوشید..
فرزاد در ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶: