گنجور

حاشیه‌ها

برمک در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۹ در پاسخ به بابک چندم دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳ - بنیان کردن آهنگری و صنعت‌های دیگر به دست هوشنگ:

دروت و سپاس

 مان همان ریشه ماندگاریست است چون استان و استات(در زبانهای اروپایی) که از استادن(=ماندن) است

مانند بسیاری دیگر از واژگان پارسی  که ن در انها سپس افزوده شده چون زدن(زن)افشادن(افشاندن) و ستادن(ستاندن)  مان  و ماندن  نیز نخست   ماد و مادن  بوده  ، هنوز هم بسیاری جاهای ریشه نخستین ماندن ماد را پاس داشته اند مانند کرمانجین خراسان و کرمانجیان  آذربایجان و ترکیه و سوریه و همچنین فیلیها و  نیز لارستانیها که آنرا مودن گویند و نیز ماد و مادن و مودش به مال و مول و مولش نیز گشته (در پارسی  در بسیاری وازگان  د/ل بهم گردد چون دمبه و لمبه و شغاد و شغال و کلید و کلیل ) مال  بچم خانه روستا شهر  و کشور و هرجای مادن و مولش(ماندگاری) گویند و مولش نیز در پارسی بچم درنگ است

برمک در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۳ - بنیان کردن آهنگری و صنعت‌های دیگر به دست هوشنگ:

چو بشناخت آهنگری پیشه کرد

 گراز و تبر  ارّه و تیشه کرد

چو این کرده شد چارهٔ آب ساخت

ز دریا به هامونش اندر بتاخت

به جوی و به کشت آب‌ را  راه کرد

به فر کیی رنج کوتاه کرد

چراگاه مردم بدان برفزود

پراگندن تخم و کشت و درود

برنجید پس هر کسی نان خویش

بورزید و بشناخت سامان خویش

بدان ایزدی جاه و فرّ کیان

ز نخچیر گور و گوزن ژیان

جدا کرد گاو و خر و گوسفند

به ورز آورید آن‌چه بُد سودمند

ز پویندگان هر چه مویش نکوست

بکشت و به سرشان برآهیخت پوست

چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم

چهارم سمور است کش موی گرم

بر این گونه از چرم پویندگان

بپوشید بالای گویندگان

برنجید و گسترد و خورد و سپرد

برفت و به جز نام نیکو نبرد

بسی رنج برد اندر آن روزگار

به افسون و اندیشهٔ بی‌شمار

چو پیش آمدش روزگار بهی

از او مردری ماند گاه مهی

زمانه ندادش زمانی درنگ

شد آن هوش هوشنگ با فرّ و سنگ

نپیوست خواهد جهان با تو مهر

نه نیز آشکارا نمایدت چهر

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:

عاشقی بس خوش جهان است ای پسر

مهرناز در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۹:

پایین آمدن از تخت شاهی اشاره به شخص خاصی هست ؟؟

مهرناز در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۱۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۵:

دروغ گفتن به ضربت لازم ماند ....رو معنی میکنید

فرید کیومرثیان زند در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

فریدران م...
در خویشتن خویش غریبم،
نه آغازم، نه انجام...
من جست‌وجوی خودم در آینه‌ای بی‌انعکاسم... 
صدایی بی‌صدا در گوش هستی‌ام...

امیرحسین صباغی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ ناصرخسرو » وجه دین » گفتار شانزدهم:

تشبیهی بسیار غریب!

گمانم این بود که قیاس سخن با جماع فقط از پست‌مدرنیست‌ها برمی‌آید.

فرهود در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۱ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

اون هال در شعر دقیقی به معنی صبر و شکیبایی است، ربطی به این ندارد.

فرهود در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۹ در پاسخ به محمد حسین صابری دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

هال یعنی آرامش و نیز به معنی صبر و شکیبایی. (در قدیم به‌کار می‌رفته)

آن «حال» که به معنی لذت است اصطلاحی امروزی و کوچه‌بازاری است که مختصر شده «حال خوش» است.

 

 

محمد شریف صادقی در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰:

اوج خاکساری در شعر فارسی!

به خدای ار تو به دین و خردم قصد کنی

هر دو را گوش گرفته به سرای تو کشم

ور تو با من به تن و جان و دلم حکم کنی

هر سه را رقص کنان پیش هوای تو کشم

سپهر نواب زاده در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۳ در پاسخ به فرادست دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:

روح استاد مینوی شاد باد

Heydar Barsam در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:

دیوان حضرت سعدی "کتاب نامخلوق" و غزل ایشان " کلام ناآفریده "   

.. منا.. در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:

کمرم از این اشعار شکست

.. منا.. در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

چطور مولانا این چنین کلمات را به رشته در آورده که در این حد زیبایی باشد؟ برای من جالب است که بر خلاف غزلیات حافظ و سعدی ما پیوند کمی با غزلیات مولانا داریم. 

مهرناز در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۸:

همین که در وادی عرفان منظور از زن ،انسان ناآگاه ،فاسد ، جاهل و کافر هم بدونن کار قشنگی نیست .مگر نه اینکه همون عرفا از دامن مادراشون به اون جایگاه رسیدن .اگر در یک دوره هم اینچنین گفته می‌شده نباید امروز تکرار بشه 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۷ در پاسخ به محمد مهدی منصور دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱:

نظر شما بجاست و درست به‌نظر می‌رسد.

از پی میوه ضعیف رسته درختان زفت (مولانا)

مصرع زیر از ادیب‌الممالک است:

آن‌سان درخت زفت قوی چون ثمر نداد.

 

 

بردیا در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱:

بیت اول می‌شود از من دل برد 

فرهود در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۳۱ در پاسخ به امین آب آذرسا دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:

درود

گرْسنگ یا گرْسنه هر دو با (سکون حرف ر ) درست هستند. اما گُرُسنه با ساختار صوتی زبان فارسی هم‌خوانی و هماهنگی ندارد.

منظور بخش و سیلاب اول این کلمه است که در هیچ کلمه فارسی دیگری وجود ندارد (گُرُس)

کلمه‌ای مثل «بُرُس» (اسم ابزار و وسیله) که گاهی در فارسی استفاده می‌شود فرانسوی است (Brosse).

بنابراین فردوسی «گُرُس» نمی‌گفته‌است.

این موضوع ربطی به قافیه شعر ندارد. مثالی که آورده بودم برای توضیح بهتر بود که شکل درست کلمه را نشان دهد.

 

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

تو بگردان دُور ، تا ما مَردوار

دُورِ گردون ، زیرِ پای آریم پست

محمد مهدی منصور در ‫۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۱:

چه گفت آن بید سرجنبان که از مستی سبک سر شد

چه دید آن سرو خوش قامت که رفت و پایدار آمد

 

در مصرع دوم احتمالا به جای رفت باید زفت باشه تا معنی درست باشه

۱
۵۳
۵۴
۵۵
۵۶
۵۷
۵۴۵۸