رضا از کرمان در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۲۴ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۹ - بیان آنک مخلوقی کی ترا ازو ظلمی رسد به حقیقت او همچون آلتیست عارف آن بود کی بحق رجوع کند نه به آلت و اگر به آلت رجوع کند به ظاهر نه از جهل کند بلک برای مصلحتی چنانک ابایزید قدس الله سره گفت کی چندین سالست کی من با مخلوق سخن نگفتهام و از مخلوق سخن نشنیدهام ولیکن خلق چنین پندارند کی با ایشان سخن میگویم و ازیشان میشنوم زیرا ایشان مخاطب اکبر را نمیبینند کی ایشان چون صدااند او را نسبت به حال من التفات مستمع عاقل به صدا نباشد چنانک مثل است معروف قال الجدار للوتد لم تشقنی قال الوتد انظر الی من یدقنی:
درود بر شما
یعنی من چون قلم در میان انگشتان اویم ودر میان عبادت و اطاعت کنندگان او بینا بینی عمل نمیکنم .
برمک در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۵:
به پیش تو با نامور چار گرد
به پرخاش دیدی ز من دست برد
این درست است نه این که سستیش پیداستچه کردم تو دیدی ز من دست برد
گو اینگونه میگویدتو دیدی چه کردم ز من دستبرد
سستی ان پیداست
برمک در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۵:
زمین شد ز سم ستوران ستوه
همه کوه دریا شد و دشت کوه
در شاهنامه همه جا سم ستوران را نعل کرده اند -
سم ستور درست است و پیداست که بر سم ستوران نعل بوده
سم هم از نگاه اهنگ و هم از نگاه معنا درست است سم ستور - سم خود به چم سوراخ و سوراخ کردن است
سم را در پارسی سمب نیز گویند و سمیدن و سمبیدن سفتن و سوراخ کردند است سوراخ را به پارسی سمه گویند
و واژه سولاخ خود نیز دگر گشته سم لاخ است
اربیز به قلیون گفت دو سمه داری گفت بدبخت خودت که اب وانمیداری
برمک در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۵:
چو بشنید پیران دژم گشت سخت
بیامد بر شاه خورشید بخت
شوربختانه پس از فردوسی بسیار به شاهنامه دست یازیده اند هرچه دژم بوده انرا غمی و غمین کرده اند برخی جاها نیز براشفت و برنجید را غمی و غمین کرده اند چند جا هم وآژه بهم را بغم کرده اند
مهرناز در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶ - شانزدهسالگی فریدون و آگاهی او از گذشته و سرنوشت پدرش:
لطفاً نگهبان او پای کرده بکش رو هم معنی کنید
مهرناز در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶ - شانزدهسالگی فریدون و آگاهی او از گذشته و سرنوشت پدرش:
مرا روز روشن مرا جز بدوی یعنی چه
مهرناز در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست:
بیفتاده یک یک چو سور کهن یعنی چه؟
علی صبوری در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:
کاش این معنی کردن ابیات با هوش مصنوعی که به کل شعر و مفهوم اون رو غلط واکاوی میکنه رو بردارید.
درسته که هر شخصی میتونه یه برداشتی از شعر حافظ داشته باشه اما خیلی از معنی ابیات اشتباه تعبیر شده.
برمک در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۴۴ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید:
به چوگان چو برداشت گوی زرنگ
ز بیمش بگردد رخ مه ز رنگ
ز هامون شب تیره بر چرخ تیر
کند رشته در چشم سوزن به تیر
چو مالد به زه گوشهای کمان
بمالد به کین گوش گشت زمان
به باد تک اسپش به خاور زمین
کند غرق کشتی به دریای چین
زرنگ گونه ای درخت که چوب سختی دارد و از ان گوی و چوگان کنند
برمک در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۲۸ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید:
بن همتش را بر انجم بر است
که انجا که ساقش زحل را سر است
----
تن و همتش را سرانجام برست نادرست است
محمد شریف صادقی در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۷:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:
مصراع دوم بیت آخر
که حافظا نَبُوَد بر رسول غیر بَلاغ
احتمالا نظر به این آیه دارد:
مَا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَکْتُمُونَ
کوروش در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۶۹ - بیان آنک مخلوقی کی ترا ازو ظلمی رسد به حقیقت او همچون آلتیست عارف آن بود کی بحق رجوع کند نه به آلت و اگر به آلت رجوع کند به ظاهر نه از جهل کند بلک برای مصلحتی چنانک ابایزید قدس الله سره گفت کی چندین سالست کی من با مخلوق سخن نگفتهام و از مخلوق سخن نشنیدهام ولیکن خلق چنین پندارند کی با ایشان سخن میگویم و ازیشان میشنوم زیرا ایشان مخاطب اکبر را نمیبینند کی ایشان چون صدااند او را نسبت به حال من التفات مستمع عاقل به صدا نباشد چنانک مثل است معروف قال الجدار للوتد لم تشقنی قال الوتد انظر الی من یدقنی:
من چو کلکم در میان اصبعین
نیستم در صف طاعت بِیْنبِیْن
یعنی چه
همایون رضایی در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:
به نظر استاد دکتر علیقلی محمودی بختیاری، دو بیت نخست این شعر باید اینگونه نوشته شود:
در ازل پرتو حسنش ز تجلّی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رخش دید ملک عشق نداشت / عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
برمک در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ ایرانشان » کوشنامه » بخش ۴۰ - رسیدن ایرانیان و چینیان بهم:
پس از فردوسی خواستند راه او روند هیچ کدام نتوانسته اند و بهترین انها اسدی طوسی همشهری اوست در این میان بهمن نامه هیچ خوب نیست با اینهمه میان سروده های ایرانشان بخشهای بسیار خوب بسیار است این سروده یکی از انهاست
یکی روز ناگاه سالار چین
یکی تاختن کرد بر آتبین
ز بیرون بیشه بدو باز خورد
برآمد ز ناگه ده و دار و بَرد
فزون آمد از چینیان ده هزار
ز ایرانیان بود سیصد سوار
یکی رزم ناگاه پیوسته شد
تنی چند از ایران سپه خسته شد
چو دید آن چنان آتبین از سپاه
بُنه سوی بیشه گسی کرد شاه
بجوشید و برگستوان برفگند
چو باد اندر آمد به اسب سمند
خروشید کای نامداران جنگ
یک امروزتان کرد باید درنگ
که گر سستی آرید در کارزار
نیابید از این دشمنان زینهار
وگر پیش دشمن بدارید پای
نباید بریدن امید از خدای
کز اوی است پیروزی و دستگاه
به لشکر چرا کرد باید نگاه؟
که ایشان گنهکار و بدگوهرند
به فرمان ضحاک جادو سرند
بسا لشکر گشن از اندک سپاه
گریزند ناگاه از رزمگاه
بگفت این و وزباد، اسب سمند
بر آن لشکر دشمنان برفگند
اگر گرز زد، مرد را کرد پست
وگر تیغ زد، سر بیفگند و دست
یک ویژگی در اینگونه سروده ها پیداست این انکه هرچه پارسی ترند بهترند و هرچه میان انان واژگان عربی بیشتر شده سست تر است گویی اینکه شاعران بی سواد بیشتر به عربی می پرداختند تا ستتی خود را بپوشاننداین بیت بدین گونه است
بگفت این و وز باد، اسب سمند
بر آن لشکر دشمنان برفگند
باد در پارسی هوا است و وزیدن نیز به چم حرکت است گوید بگفت این و وزباد(باد وزان )(همان) اسب سمند را بر دشمنان افکند
sharam forooghi در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:
چقدر محسن نامجو زیبا این شعر رو میخونه. 😍
حسین پوراکبر در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸۱ - آمدن آن امیر نمام با سرهنگان نیمشب بگشادن آن حجرهٔ ایاز و پوستین و چارق دیدن آویخته و گمان بردن کی آن مکرست و روپوش و خانه را حفره کردن بهر گوشهای کی گمان آمد چاه کنان آوردن و دیوارها را سوراخ کردن و چیزی نایافتن و خجل و نومید شدن چنانک بدگمانان و خیالاندیشان در کار انبیا و اولیا کی میگفتند کی ساحرند و خویشتن ساختهاند و تصدر میجویند بعد از تفحص خجل شوند و سود ندارد:
از مدیریت سایت گنجور جهت زحماتی که برای زنده نگه داشتن اشعار و ادبیات ایران متحمل می شوند، از صمیم قلب سپاسگزاری و امیدوارم که همیشه موفق و سربلند باشند.
سید مسلم رحیم زاده در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۹ در پاسخ به محسن ص دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:
در مورد سوال شما با دید عرفانی که نگاه کنیم غیرت ناشی از قوه غضبیه و قهاریت فرد غیرتمند هست غیرت نقش دفع دارد برخلاف شهوت که نقش جذب دارد
در این شعر پیامبر که صاحب بالاترین مقام عارفان حق تعالی است آن قدر در صعود و معراج به مقامات معنوی و قرب به خدا رسیده که دیگران را به آن راه نیست و کسی به گرد پای او نمی رسد و مولوی آن را غیرت و قهاریت پیامبر نسبت به مادون می داند لذا شما به آن مقامات نمی رسید ولیکن میتوانید به آن معلق شوید و به سان قلابی به آن معلق و متصل شوید و البته پیامبر دستگیری می کند
چون مولوی می گوید درست است غیرت پیامبر دفع کرد اما حیث رحمت للعالمینی وی بالا می کشد و فیض هستی و وجود را جاری می کند و برکت می دهد چون گفت هست هست
باید به فلسفه و عرفان مسلط بود تا فهمید چه می گوید فقط با الفاظ و ظواهر قابل فهم نیست
سید مسلم رحیم زاده در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:
سلام اتفاقا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم مربوطه شعر عرفانی است و به مقامات پیامبر در معراج اشاره داره قوس خدا منظور «قاب قوسین او ادنی» است که در قرآن اشاره شده است
قرآن در مورد پیامبر اعظم اسلام آورده است: عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَیٰ(٥)ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَیٰ(٦)وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَیٰ(٧)ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّیٰ(٨)فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَیٰ(٩) خدای پُرتوان در معراج یادش داده*(٥)محمد با تشریفاتی خاص به بالاها رفت (٦) و در بلندترین افق ایستاد. (٧)ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّیٰ(٨) تا آنکه به یکقدمی خدا رسید یا حتی نزدیکتر!* (٩)
ضمنا تیر از چرخ برون رفتن به مقام او ادنی اشاره میکند که در آیه بیان شده است
خود مولانا به «شه ما» اشاره کرده است
شاه مسلمانان و عارفان ، کسی جز پیامبر و حقیقت محمدیه نیست.
زکریا طوسی در ۱ ماه قبل، سهشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲:
شعرش طوریه که انگار سعدی همین دیشب اومده خوابگاه، حرفای منو شنیده و از زبون من اینا رو برای خانم مورد نظر نوشته
سعید علمی (رحمان) در ۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۲: