گنجور

حاشیه‌ها

مصطفی محرومی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۵۳ در پاسخ به محمد مهدوی دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او:

👏👏

سام در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ رهی معیری » منظومه‌ها » خلقت زن:

زنده یاد رهی معیری یک شاعر توانمند است

الان داریم درباره اش حرف میزنیم  صد سال دیگه هم حرف میزنن و شاید هزار سال دیگه

اینکه این سروده در چه حال و هوایی بوده رو اول باید مطالعه کنید 

  شما که میای و پاسخی مثلا زنانه در قالب نظم به این شاعر برزگ میدی و اینجا بنابه مصلحت خودت رفتاری در شان داری و تو اون وبگاه بیرونی که تبلیغ ش رو هم کردی هرکسی نقدی کرده بدون رو در وایسی جواب  رو دادی  شاید 11 سال پیش خام بودی و شاید هنوز هم خام باشی

 

سوال اینه  میخواستی با یک پاسخ زنانه به یک بزرگی خودت رو مطح کنی که در اینده نام تو هم برده شود؟

ایا 100 سال دیگه  کسی اثارت و هم خواهد خواند ؟

ولی من فکر میکنم رهی معیری  هزار سال دیگه هم رهی معیری است

البته جای دیگه هم از تو خوندم که فلان قطعه  از قاآنی بی کیفیت است ضعیف

چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست

سخن‌شناس نه‌ای جان من خطا این جاست

 

صورت خیال در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۶ - سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود:

درود. به گمانم شعر به وجود انسان که نیمی از گل  متعفن ونیمی از روح خداوندیست اشاره دارد .این دو همنشین همند وبی یکدیگر لنگ هستند گر چه باهم درتضاد بسر می‌برند،  نیمی تمایل به سوی تعالی دارد ونیمی متمایل به پستی. نیمی سجده  و فرمانبرداری فرشته وار ونیمی سرکشی ابلیس گونه، اینچنین انسان در جدالی درونی با دو سویه درونی خود بسر می‌برد. شاعر به مخاطبان جایگاه حقیقی شان را یادآور می‌گردد  ومتذکر می‌شود که ترک و کناره گیری  از ابلیس وجود او را به مقام شایسته ای ( بهشت) که در واقع جایگاه اصلی او بوده باز خواهد گرداند.

شهرام لقایی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۳:

بیت1:اشاره مولانا به زمانی که شب (زمان عدم حضور ظهور الهی در این جهان) پایان می پذیرد و ظهور الهی اتفاق میفتد و توصیه به نوع بشر که بیدار شوند (اشاره به ایمان به ظهور الهی) و بیزاری و دوری از خود (ترک هوای نفسانی)

2- در زمان ظهور افراد احمق هستند که یوسف الهی را میفروشند (هوای نفسانی را به ایمان ترجیح میدهند) اگر باور نمیکنی نگاهی به عالم و تاریخ نوع بشر در زمان ظهور مظاهر الهی بیانداز

3- ظهور الهی که علت اولیه است (بی چون) تاثیرات زیادی روی مومنین میگذارد. او را بینظیر میکند (بی چون) بر ظاهر و باطن انسان تاثیر مثبت میکذارد و باعث راهنمایی تو به ملکوت میشود

4- دوران افکار قدیم مثل قصاص گذشته است. مثل قدحی که واژگون میشود خود را از افکار و عقاید قدیم پاک کن تا به درک مفاهیم جدید نائل شوی

5- طبق اراده ظهور الهی عمل کن مثل گوی در چوگان او و مثل مردار در نزد کرکس باش (کالمیت بین یدی الغسال)

6- اشاره به بشارت انجیل و قرآن در مورد آمدن ندا از آسمان در زمان ظهور. و اشاره به اینکه ظهور الهی مانند آب حیات طبیب هر درد است اما باید عطش  و تشنگی در ما باشد تا تاثیر بگیریم.

طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک - چو درد در تو نیبند کرا دوا بکند. حافظ

(آوازی از آسمان شنیدند که بدیشان میگوید باینجا صعود نمائید ... و فرشته هفتم بنواخت که ناگاه صداهای بلند در  آسمان واقع شده که میگفتند سلطنت جهان از آن خداوند ما و مسیح او شد و تا ابد الآباد حکمرانی خواهد کرد. باب یازدهم آیه اوّل از مکاشفات یوحنّا

آوازی بلند از آسمان شنیدم میگفت اینک خیمه خدا با آدمیانست و با ایشان ساکن خواهد بود که ایشان قومهای او خواهند بود و خود خدا با ایشان خدای ایشان خواهد بود. باب بیست و یکم از مکاشفات یوحنّا

وَ استَمع یَوم یُناد المُناد مَن مَکان قَریب یَوم یَسمعون الصیحة بِالحق ذلک یَوم الخُرُوج – ایه 41 سوره اعناق)

7- اشاره به اینکه قلب مومن عرش رحمن است و برای موفق شدن به ایمان به ظهور الهی باید به قلب خود توجه کنیم و آنرا صاف کنیم

8- ظهور الهی گرانبهاترین شی است و اگر آن را از دست بدهیم مثل فرد ساده لوحی هستیم که خود طلا را به دزدان سپرده ایم. ما هم اگر اختیار ایمان خود را به دیگران بسپاریم مانند آن فرد ساده لوح هستیم. و برای اینکه اختیار ایمان خود را به دست دیگران نسپریم باید زیرک باشیم.

9- اشاره به اینکه برای درک حقایق معنوی باید آثار و آیات الهی را مطالعه نمود و این کار با مطالعه آثار دیگران حاصل نمیشود و برای درک حقایق از آثار الهی باید آمادگی آنرا که بصیرت روحانی است کسب نمود همانند غواص که برای پیدا کردن مروارید در کف دریا احتیاج به نفس زیاد دارد.

دریاست مجلس او دریاب وقت و دٌریاب – هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد. حافظ

 

ادیبِ پارسا در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۸:

درود

زمانی که قصاب قربانی را سر می برد برای کندن پوست آن در استخوان پشت پای آن می دمند تا کندن پوست آن راحت تر شود

شهرام لقایی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۲:

در این غزل مولانا به زیبایی  12 برج فلکی، پنج سیاره منظومه شمسی، خورشید و ماه و لغات اختران و اسطرلاب رو نام میبره.

جلال ارغوانی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

با عرص سلام جناب اقبال

در مصرع اول  به نظر بنده این طور بود مشکل وزن شعر بر طرف می شد

شعر را مقصود گر آدم گریست

 

مِهتی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۴۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۶:

چنان که دست‌به‌دست آمده‌ست ...

نه ما مانیدم و نه ماندند؛ نه ما باشیم و نه باشند.
به راستی که جهان نور کوچکی، بین دو تاریکی ابدیست؛ حال زندگی ما جز تصادفی چیزی نمی باشد. بهتر آن باشد که با خلق، سر آزار فرو نبریم و خوش داریم دلی...

فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم

با هفت‌هزارسالگان سربه‌سریم

خیام

مِهتی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۵:

دو بامداد اگر آید کسی به ...

به به
اگر که تعمیم بدیم ملک و فلان رو به امروز، میشه بگیم اگر خوبی کنی، خوبی خواهد دید؛
ممکنه کمی آرمانی و خوشبینانه به نظر برسه، اما اگر همین آرمان و خوشبینی نباشه دنیایی نیست.
هرچند، خوبی کردن باید بر اساس خود فعل کار باشه نه اینکه خوبی کنه که خوبی ببینه...

محمودی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۲۲ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۲ - هدیۀ عاشق:

تحلیل های هوش مصنوعی خیلی بی ربطن، مخصوصا خلاصه اش. لطفا یا عوض کنید یا کلا حذف کنید آدم رو به اشتباه می اندازه. ممنون.

دکتر حافظ رهنورد در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲:

عزیزان در خون نشستن یاقوت کنایه از رنگ این سنگ است و به این معناست که اگر قیمتی شده به‌خاطر خون دل‌هاست که خورده.

فرمود: جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

در هیچ‌کجای تاریخ جواهری‌ها سنگ و‌گوهر را لای خون نمی‌گذاشتند.

مِهتی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۳:

مصلحت طلبی سعدی، تفکر برانگیزه.
اینکه همچین داستان زیرکی نوشته باشی، اول از همه خودت باید فرد زیرکی باشی.
سعدی سعی بر این داره که بگه با کسی که جنگ روا میداری، زد و خورد داره. به قولی، هر رفتی یه اومدی هم داره؛ و همچنین سعی بر این داره که بگه با هرکسی نباید وارد مجادله یا ارتباط شد، چون با پایین بودن خودش تو رو هم پایین میکشه.

مِهتی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

واقعا جالبه
چیزی که امروز به عنوان حقوق فرزند گفته میشه، سعدی در سال ها قبل بیان کرده.
پدر و مادری که بدون توجه به خواسته فرزندشان، آن را به دنیا اوردند و حال، برای سود خود ان را روانه مرگ کردند. آمدن و رفتنش در تصمیم خود نبود.
سعدی باز هم به تواضع و فروتنی اذعان دارد و میگوید نباید تا زمانی که منسبی داریم به کسی ظلم را روا بداریم. هرکس حق و حقوقی دارد و همین یک جمله مهری بر تمام مطلب است:
هلاک من اولی ترست از خون بی گناهی ریختن...

سفید در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۰:

 

از طبع منحرف مطلب خلق معتدل

 

 

سفید در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:

 

طبع بر گنج حقیقت قفل و شرع آمد کلید

تا دهد زان گنج بیرون گوهر اسرار را... 

 

 

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ (که همه اوست هر چه هست یقین - جان و جانان و دلبر و دل و دین):

طابَ رَوحُ ‌النَّسیمِ بِالْأَسْحار
أَینَ دَورُ النَّدیمِ بِالْأَنوار
وزش نسیم در سحرگاهان پاک و جانبخش است
کجاست (چه شد؟)گردش می روشن و نورانی در دست یاران هم پیاله ؟

أَ کُئوسٌ تَلَأْلَأَتْ بِمُدام
أَمْ شُموسٌ تَهَلَّلَتْ بِغَمام؟
آیا جام هایی است که پیوسته می درخشند؟ (معنی ایهامی: مدام معنی شراب نیز دارد- کجاست جام هایی که با شراب داخلش می درخشند؟)
یا خورشیدهایی که از پس ابرها می درخشند؟

سفید در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:

 

برد جامی را به کویش سیل اشک اما چه قدر 

در چنان بستانی این خاشاک آب آورد را...

 

 

چقدر لطیف است... 

 

رضا از کرمان در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۴ - رقعهٔ دیگر نوشتن آن غلام پیش شاه چون جواب آن رقعهٔ اوّل نیافت:

نیست غیر نور آدم را خورش از جز آن جان نیابد پرورش

اقا کوروش درود 

 در مصرع دوم باید خواند :

از جُزِ آن، جان نیابد پرورش

یعنی بجز آن، بغیر آن جان پرورش نخواهد یافت 

شاد باشی

 

سفید در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۹:

 

من نقش خطت بستم روزی که قلم با خود

می زد رقم هستی این لوح زبرجد را...

 

 

پیچیدگی باشکوه این بیت را ببینید...

 

سفید در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۹:

 

ای پیکر روحانی از زلف بنه دامی

در قید تعلق کش ارواح مجرد را...

 

 

وای چه بیت باشکوهی...

 

۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۵۴۰۳