چون به خاطر آن دو لعلِ آبدار آید مرا
صد بدخشان اشکِ خونین در کنار آید مرا
خونِ خود را میکنم چون آب بر تیغش حلال
بر سرِ بالین اگر آن گلعِذار آید مرا
آن که برقِ خرمنم در زندگی هرگز نشد
بعدِ مردن چشم دارم بر مزار آید مرا
تن به هجران دادن و از دور دیدن خوشترست
من که از خود می روم چون در کنار آید مرا
خارِ دیوارم، خزان و نوبهارِ من یکی است
نخلِ امیدی ندارم تا به بار آید مرا
شبنمِ من چشم میپوشد ز روی آفتاب
چهرهٔ گل کی به چشمِ اشکبار آید مرا؟
خارِ صحرای جنون گر سربسر سوزن شود
از جگر بیرون کجا این خارخار آید مرا
از نظر چون رفت، برگشتن ندارد آبِ عمر
گریهٔ حسرت مگر در جویبار آید مرا
همتِ من پشتِ پا بر عالمِ باقی زده است
چیست دنیا تا به چشمِ اعتبار آید مرا؟
هر که را کاری است، گردون میزند بر یکدگر
وقت آن آمد که بیکاری به کار آید مرا
میشنیدم پیش ازین از خون شمیمِ نوبهار
بوی خون اکنون به مغز از نوبهار آید مرا
ای که داری خنده بر کوتاه دستیهای من
باش چندانی که دولت در کنار آید مرا
کی به فکر وعدهام آن بیوفا خواهد فتاد؟
خون اگر صائب ز چشمِ انتظار آید مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عمق احساسات و دردهای خود اشاره میکند. او به خاطر عشق و غم از جدایی میسوزد و اشکهایش به اندازه خونین است. او برای دیدن معشوقهاش حاضراست خون خود را نثار کند و امیدوار است حتی پس از مرگ به یاد او باشد. تنهایی و دوری از معشوق را سختتر از هجران میداند. همچنین، او از ناامیدی و حسرت زندگیاش پرده برمیدارد و اعتقادات عمیقی نسبت به زوال دنیا و کشمکشهای زندگی دارد. شاعر به ناکامیها و ناملایماتش اشاره میکند و انتظار دارد که روزی در کنار آن محبوب قرار گیرد. در نهایت، او از بیوفاییهای عشق سخن میگوید و حسرت و امیدش را در انتظاری پنهان بیان میکند.
هوش مصنوعی: وقتی یاد آن دو دندان زیبا میافتم، به یادم میآید که چقدر اشکهای خونین به خاطر آنها بر زمین ریختهام.
هوش مصنوعی: من خون خود را مانند آب بر تیغ او میریزم و اگر آن معشوق زیبا بر سر بالین من بیاید، کاری باکی ندارم.
هوش مصنوعی: کسی که در زندگیام نتوانست به من کمک کند و خوشیهای مرا تامین کند، امیدوارم بعد از مرگم بتواند بر سر قبرم بیاید.
هوش مصنوعی: تن به جدایی دادن و دوری را تماشا کردن برای من خوشایندتر است، زیرا به محض اینکه در کنارم بیاید، احساس میکنم که خودم را از دست میدهم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر احساس ناامیدی و تنهایی را بیان میکند و اشاره دارد که در زندگیاش هیچ نشانهای از امید و آینده روشن وجود ندارد. او به تفاوت فصول اشاره میکند، اما در نهایت میگوید که وضعیتش در همۀ این زمانها یکسان است و هیچ ثمرهای از تلاشهایش نمیبیند. در واقع، او به عدم وجود تنوع و شادی در زندگیاش و ناتوانی از دستیابی به اهدافش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چشم من از روشنایی آفتاب به روی گلها بسته میشود. کی میتوانم بهسان قطرههای اشک به آنها نگاه کنم؟
هوش مصنوعی: اگر خارِ صحرا که نماد درد و رنج است، به اندازهی سوزن کوچک شود و از دل من بیرون بیاید، دیگر چگونه میتوانم این رنج و زحمت را تحمل کنم؟
هوش مصنوعی: وقتی زمان از دست برود و ناپدید شود، دیگر نمیتوان به عقب بازگشت. زندگی مانند آبی است که تنها میتواند به جویبارها برگردد و حسرتها فقط به صورت اشک در میآید.
هوش مصنوعی: توکل و ارادهام بر دنیاست و آن را نادیده میگیرم. چه چیز در این دنیا میتواند برایم با ارزش باشد تا در نظر من اعتبار داشته باشد؟
هوش مصنوعی: هر کسی که مشغلهای دارد، در زندگی با چالشها و تغییرات روبهرو میشود. زمان آن رسیده است که من از بیکاری بهرهبرداری کنم و به کار بپردازم.
هوش مصنوعی: پیش از این، بوی خوش نوبهار را از خون میشنیدم، اما اکنون بوی خون به جانم نفوذ کرده و حس میکنم که دیگر خبری از زیبایی نوبهار نیست.
هوش مصنوعی: ای کسی که به کوتاهیها و ناتوانیهای من میخندی، بگذار آنقدر خوشحالی و موفقیت را در کنارت تجربه کنم که خوشبختی به من روی آورد.
هوش مصنوعی: کی به فکر وعدهام آن بیوفا خواهد افتاد؟ اگر خون از چشمان انتظار من بریزد، آیا کسی اهمیتی میدهد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.