گنجور

 
مولانا

اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا

بگیر خنجر تیز و ببر گلوی حیا

بدانک سد عظیم است در روش ناموس

حدیث بی‌غرض است این قبول کن به صفا

هزار گونه جنون از چه کرد آن مجنون

هزار شید برآورد آن گزین شیدا

گهی قباش درید و گهی به کوه دوید

گهی ز زهر چشید و گهی گزید فنا

چو عنکبوت چنان صیدهای زفت گرفت

ببین چه صید کند دام ربی الاعلی

چو عشق چهره لیلی بدان همه ارزید

چگونه باشد اسری بعبده لیلا

ندیده‌ای تو دواوین ویسه و رامین

نخوانده‌ای تو حکایات وامق و عذرا

تو جامه گرد کنی تا ز آب تر نشود

هزار غوطه تو را خوردنی‌ست در دریا

طریق عشق همه مستی آمد و پستی

که سیل پست رود، کی رود سوی بالا؟

میان حلقه عشاق چون نگین باشی

اگر تو حلقه به گوش تکینی ای مولا

چنانک حلقه به گوش است چرخ را این خاک

چنانک حلقه به گوش است روح را اعضا

بیا بگو چه زیان کرد خاک از این پیوند

چه لطف‌ها که نکرده‌ست عقل با اجزا

دهل به زیر گلیم ای پسر نشاید زد

علم بزن چو دلیران میانه صحرا

به گوش جان بشنو از غریو مشتاقان

هزار غلغله در جو گنبد خضرا

چو برگشاید بند قبا ز مستی عشق

تو های و هوی ملک بین و حیرت حورا

چه اضطراب که بالا و زیر عالم راست

ز عشق کوست منزه ز زیر و از بالا

چو آفتاب برآمد کجا بماند شب

رسید جیش عنایت کجا بماند عنا

خموش کردم ای جان جان جان تو بگو

که ذره ذره ز عشق رخ تو شد گویا

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۱۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا

به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی

عنصری

دل مرا عجب آید همی ز کار هوا

که مشک‌بوی سلب شد ز مشک‌بوی صبا

ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک

چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا

درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست

[...]

قطران تبریزی

بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا

تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا

دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست

تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا

بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا

چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا

چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم

که نیست یک شب جان مرا امید بقا

چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما

به دلبری دل ما را همی زنی یغما

چو تو نگار دل افروز نیست ‌در خَلُّخ

چو تو سوار سرافراز نیست در یغما

غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه