گنجور

حاشیه‌ها

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

در عجبم از فرهیختگانی که به طنابهای پوسیده ی لاطائلات آویخته اند
ادبیات هم آلوده شده.

همایون در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۹:

همیشه به این غزل رویکرد ونگرش ویژه داشتم
چه کسی ماه را بخواب میبیند ؟
آنهم با دلش و با تمام وجودش که رویش را درخشان کرده است . خوابگزار زمانه را بکمک میخواهد پس واقعه تاریخی است. و بهمین روی تاریخ غزل بدقت آورده میشود که تصادفن با پنجاه سالگی شاعر نیزنزدیک است.
اما واقعه مهم درذیقعده 654 سقوط قلعه الموت با تدبیرخواجه نصیردین طوسی بصورت مسالمت آمیزو سپردن آن به هلاکوی مغول سرکرده اقوام تاتاراست
که درآینده با زیرکی دیگرانی نظیرعطا ملک جوینی و ابوبکر سعد اتابک به سقوط خلافت سنی های عباسی می انجامد
ولی جلال دین دراین غزل سخن خود را میگوید
همه نقش ها با تمام اهمیت شان نباید مانع شوند که ما فراموش کنیم معشوق هیچ نقشی ندارد و ساده و بی صورت است و در زمین خانه ای ندارد
با مثالی درپایان برروش مثنوی این را روشن تر میکند که بسادگی فکرعاشق قلابی رامیتوان بجای معشوق به سوی بوزینه برد
رو به حسام دین میگوید از خبراصلی غافل نشو ولی از بقیه بی خبر شو
با آوردن دو آیه از دو جای قرآن که اخبار مختلفی از روز موعود میدهند, هشدار عجیبی میدهد که باپنبه در گوش نهادن حتی به این خبر ها هم نباید شراب صاف معشوق را آلود
حقیقت بزرگ مولانا همانا دیدن ماه یا پی بردن به آن رازبزرگ هستی است که همه چیزرا درهماهنگی و یگانگی با خود نگاه داشته است که گوئی جزاو هیچ چیزنیست

۷ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

کدام بی ادبی؟

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:

به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
جای دل‌های عزیز است، به هم برمزنش..

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

در برگ سبز شماره 22 با صدای بی نظیر جلال تاج اصفهانی:
پیوند به وبگاه بیرونی

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

دوست عزیز
تاسف آور است محروم بودن از ادب.. افغان باشد و یا...
بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد ..

۷ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

آیت الله مشکینی:
17) و برای سلیمان سپاهیانش از جنّ و انس و پرندگان ( برای حرکت به سوی جنگ یا مانور ) جمع آوری شدند ، پس همه در یک جا به منظور اجتماع اول و آخرشان گرد آورده می شدند.
18) تا آن گاه که به وادی النمل ( سرزمین مورچگان در طائف یا شام ) سرازیر شدند ، مورچه ای ( در مقام اعلام به همگان ) گفت: ای مورچگان ، به لانه های خود درآیید مبادا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال کنند.
19) پس سلیمان از گفته وی با تبسّم بخندید و ( به شکرانه حس کلام و درک مرام او ) گفت:
20) و پرندگان ( سپاهش ) را رسیدگی کرد ، پس گفت: مرا چه شده که هدهد را نمی بینم یا آنکه از غایبان است؟
21) حتما او را عذابی سخت می کنم یا او را سر می برم مگر آنکه دلیل روشنی ( برای غیبت خود ) بیاورد.
22) پس هدهد درنگی نه طولانی کرده ( بازگشت و ) گفت: من بر چیزی آگاهی یافته ام که تو آگاهی نیافته ای ، و برای تو از شهر سبا ( پایتخت یمن ) خبری مهم و یقینی آورده ام.
حجت الاسلام انصاریان
17) و برای سلیمان ، سپاهیانش از پریان و آدمیان و پرندگان گردآوری شدند ، [ و آنان را از حرکت باز می داشتند ] تا گروه های دیگر به آنان ملحق شوند
18) [ پس حرکت کردند ] تا به وادی مورچگان درآمدند. مورچه ای گفت: ای مورچگان! به خانه هایتان درآیید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نکنند.
19) پس سلیمان از گفته اش با تبسم حالت خنده به خود گرفت ، و [ به سبب نعمت فهم گفتار حیوانات ] گفت: پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم عطا کرده ای به جای آورم ، و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم ، و مرا به رحمتت در میان بندگان شایسته ات درآور.
20) و [ سلیمان ] جویای پرندگان شد [ و هدهد را در میان پرندگان بارگاهش نیافت ] پس گفت: مرا چه شده که هدهد را نمی بینم [ آیا هست و او را نمی بینم ] یا از غایبان است؟
21) قطعاً او را عذابی سخت خواهم کرد یا [ برای عبرت دیگر پرندگان ] او را سر می برم ، یا باید [ برای غایب بودنش ] دلیلی روشن برایم بیاورد.
22) پس [ هدهد ] زمانی نه چندان دور درنگ کرد [ و با شتاب بازگشت ، ] پس گفت: [ ای سلیمان! ] من به چیزی آگاهی یافته ام که تو به آن آگاهی نیافته ای ، و [ من ] از [ سرزمین ] سبا خبری مهم و یقینی برایت آورده ام.

۷ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

پیوند به وبگاه بیرونی

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴:

آقای 7 لابد قرآن شما جور دیگری نوشته شده. در آن آیات چنبن صحبت هایی نیست! ذکر میلیون و سرهنگ را ینده هنوز در قرآن ندیدم!!

۷ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۲:

از فرمایش گهربار،شکرشکن و هلونشان روفیا در باب آموزه های دین های خاوری ممنانیم
"در حمله داعش در محله دیپلماتیک اکبر وزیرخان کابل تا این لحظه 90 تن کشته و 300 تن زخمی شده اند.کشته ها همه افغانستانی هستند.
9 شب چهارشنبه 10 خرداد 95"
دین سیاسی نتیجه اش سر برآوردن داعش،طالبان و ... میشود.

مسعود قیصری منوچهری در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:

با سلام. من همیشه معنی بیت اول رو اینطور حس می‌کردم:
«در حال نماز و عبادت و بندگی مادی تو بودم ای خداوند که ناگهان حالت عرفانی و عاشقانه‌ای از عشق تو به من دست داد و عبادت مادی مرا به عبادت معنوی و عارفانه و عاشقانه تبدیل نمود. اینگونه شد که از حال و وضع روحی من، حتی محراب هم، نه از روی اعتراض، بلکه از شکوه و عظمت و جلوه‌ی حال من به نعره‌زنی مستانه افتاد.»
تا اینکه نظرات دوستان در مورد تشبیه این ابیات به شهادت حضرت علی(ع) را خواندم و دیدم که واعجبا، چقدر شباهت زیاد است. حتی در بیت پنجم، اشاره به حضرت زهرا(س) (عروس) دارد که در جوانی به شهادت رسیدند و حال با شهادت حضرت علی (داماد) باید منتظر و آماده‌ی پیوستن با ایشان باشند. آفرین و درود به شما عزیزان که تفسیر بسیار زیبا و به جایی ارائه‌ی نمودید.

... در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۸ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۴ - ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه:

دوست خوبم، مهناز س محترم
در مورد علم با شما موافق نیستم. من اینقدر مادی به هستی نگاه نمی کنم. مسائلی فراتر از مواد وجود دارن و شناخت این مسائل هم علم هست. شناخت مسائل متا فیزیکی هم علم نامیده میشه و معتقدم به مراتب علوم مهمتر و راهگشاتری هم به نسبت علوم تجربی هستن. شما عطار رو عالم نمی دونید چون تعریفتون از علم، منحصر به جهان ماده هست.
همچنین اینقدر مطلق نگاه نمی کنم. اولا من تعریف شما رو از عبارت راه طبیعی زندگی نمیدونم. ولی میدونم که راه طبیعی زندگی مفهوم مطلقی نیست که بشه مثل شما مطلق در موردش قضاوت کرد. ثانیا من معتقدم ماست من ترش نیست و من به بیراهه نمیرم. اما ماست شما هم ترش نیست و شما هم به بیراهه نمیرید. فقط راه شما با راه من یکی نیست و متفاوت هست. همین.
در ضمن جواب مفصلی هم به دوست عزیزمون علی دادم که در حال بازبینی هست.
با احترام.

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

سر زلف تو ز چین مشک تر آورده به شهر
از ختن مشک مخواهید حریفان که خطاست..

فرخ مردان در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱:

شابد مفید باشد:
"من بودم و او؟ نی! قلم اندر سر من کش..." یعنی که من و اویی در کار نبود. روی وجود من در آن شب خط بکش...

نادر.. در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۰:

سلام نعیمه عزیز
اگر به راستی قبول دارید که عرفانیست، خواسته شما شدنی نیست و سعی اساتید نیز لطفی نخواهد داشت.. مگر به مقام و حالتی برسید که از این قبیل، خود از ذهنتان تراوش کند.. شرح و معنی آن همراه زایش آن است.. آنگاه با این غزل یکی شده اید و برایتان آشنا خواهد بود..

حسین در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۲:

با سلام بنظر بنده هم استاد سید خلیل خیلی زیباتر این قطعه رو اجرا کردن و باید بدونیم که استاد سید خلیل شخصیت بزرگ و کاملا درکشون از مولانا و شمس و حضرت علی کاملا متفاوت با هر انسان دیگریست که هر انسانی به این فیض نمیرسه و اما هیچوقت یادمون نره در درجه اول صدا سلیقه ایست و صرفا آواز فقط چهچه زدنو ...نیست و واقعا شنیدن این قطعه از سید خلیل عالی نژاد مو به تن هر ادمی سیخ و اشک هر انسانی رو سرازیر میکنه که هر هنرمندو خاننده ای این خاصیت رو نداره

حمید رضا۴ در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۲:

ببخشید، "نصیب"

حامد در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را:

جان همه روز از لگدکوب خیال
وز زیان و سود وز خوف زوال
نی صفا می‌ماندش نی لطف و فر
نی بسوی آسمان راه سفر
...
آقای "محمدجعفر مصفا" برداشت جالبی از مفهوم خیال در اشعار مولوی دارد. او می گوید که انسان ها از دوران کودکی به علت شرایط جامعه و البته ضعف درون، یک یا چند من (ماسک) برای خود می سازند و در دنیای ذهنی خود زندگی می کنند، بجای آنکه حیات واقعی داشته باشند.
به علاقمندان مطالعه کتاب های "تفکر زائد" و "با پیر بلخ" را از آقای مصفا توصیه می کنم.

... در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۴ - ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه:

دوست من، علی عزیز
نکته اول، اینکه چیزی برای من یا شمای نوعی قابل یا غیر قابل پذیرش باشه هیچ چیزی رو ثابت نمی کنه. ما انسانیم با دیدگاههای مختلف و هر کدوم از ما طرز تفکری رو می پذیره.
نکته دوم، صد در صد احتمال تحریف وجود داره و امری محال نیست. نسخه های مختلف (که البته تعدد نسخ با تحریف فرق داره) هم نه فقط در این اثر، که در تمامی آثار کلاسیک تفاوت هایی در ضبط بعضی کلمه ها دارن. اما این معنیش این نیست که مسائلی که شما بهش میگین خرافات از طریق تحریف وارد این آثار شده باشه. اختلاف هایی جزئی در این حد که چند کلمه جابجا بشه در اختلاف نسخه ها مشاهده میشه.
و اما نکته سوم و اصلی، هر اثری برای یک هدفی خلق شده و در قالبی مشخص. هر قالبی فرم و محتوای بیان مخصوص به خودش رو داره. ادبیات حماسی یک مختصاتی داره، ادبیات غنایی، عرفانی، تعلیمی، داستانی و ... هم هرکدوم مختصات مربوط به خودشون رو دارن. مسائلی که شما بهش میگین خرافات و اونهارو مغایر با علم امروز می دونین، جزء چارچوب های اصلی ادبیات عرفانی ماست. این چارچوب ها هم ریشه های مشخصی دارن. از ریشه های مذهبی که قرآن و عبارات مذهبی و تفکرات کلامی هست بگیربد تا مفاهیم اساطیری و تاثیرپذیری از سایر مکاتب عرفانی (مثل بودیسم). در واقع همین مسائلی که شما بهش میگین خرافات رو اگه از ادبیات عرفانی بگیرین، عرفان رو از ذات خودش خالی کردین.
یه مثال ساده می زنم. اینکه شما می فرمایید در این آثار بازنگری کنیم، مثل این می مونه که به سینمای (یا نقاشی یا موسیقی یا ادبیات یا...) سورئال این ایراد رو بگیریم که چرا چیزی که ما در واقعیت عینی می بینیم رو منعکس نمی کنه؟ پس باید بازنگری بشه و واقعیت هارو نشون بده. خب ما اگه این کار رو بکنیم سینمای سورئال رو از سورئال بودنش خالی کردیم. ما باید بدونیم که دیدن واقعیت ها در رئالیسم اتفاق میفته و وقتی با یه اثر سورئال مواجه میشیم اصلا این توقع از این اثر اشتباهه.
آثار عطار، مولوی، سنایی و سایر بزرگان ادبیات عرفانی ما، مقاله هایی در زمینه علوم پایه و تجربی مثل فیزیک کوانتوم یا نانوتکنولوژی نیست که با متر و معیار این علوم سنجیده بشه. شما باید انتظارتون از ادبیات، ادبیات باشه، هنر برای هنر. متاسفانه ما در ادبیات یا دنبال فیزیک و زیست و شیمی می گردیم یا احکام دینی یا هرچیز دیگه ای جز ادبیات.
با احترام و عذرخواهی به خاطر طولانی شدن حرفم.

علی در ‫۸ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۴ - ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه:

با سلام به همه دوستان
بنده هم با خانم مهناز هم عقیده هستم و حتی در هنگام مطالعه فهم و درک این موارد(ر-ک حاشیه خانم مهناز) غیر قابل پذیرش بود و از صاحب نظران خواهش میکنم مرا راهنمائی بفرمائید
آیا امکان این هست که کتاب تذکره الاولیا هم دچار تحریف شده باشه مثل شاهنامه فردوسی چه بسیار ابیاتی که بعدها به کتاب اضافه شده و علاقمندان حتما مسحضر هستند، آیا نسخ دیگری از این کتاب موجود هست؟
در ثانی با پیشرفت علم و رد خرافات در اکثر فرهنگها آیا وقت آن نرسیده که یک باز نگری کلی در نوشته های کلاسیک صورت بگیره بدون آنکه از ارزش ادبی ساقط بشود.
ممنون از توجه شما

۱
۳۴۴۲
۳۴۴۳
۳۴۴۴
۳۴۴۵
۳۴۴۶
۵۶۲۵